جمعی از اعضاء کانون توحید مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها قزوین

سوپاپ

هو العلیم

میخواستم این بحث را فقط به طور شفاهی با بعضی از دوستان مطرح کنم ولی با خود گفتم بقیه نیز از این بحث بهره مند شوند وحقیر نیز از نظرات بقیه بهره مند شوم.

از قدیم آکبیر وکانون ما تشبیهی طوفانی به کشور کنونی ایران میشد که علی الظاهر این تشبیه از جهاتی درست است، با این مقدمه به بسط ونقد مسأله ی مدیریتی سوپاپ می پردازیم.

اولا باید بدانیم سوپاپ چیست؟

استادی میگفت: که سوپاپ روشی غربی است که به منظور جلوگیری از شورش وقیام صورت میگیرد که مردم را کمی آرامتر میکند چرا که حرفهای درون دلشان به نحوی زده میشود.

غالبا این سیاست از منظر اعضا و مردم سیاسیتی است منفور البته وقتی که به غایت نهایی سوپاپ پی برده باشند، چرا که گویی سیستم مدیریتی میخواهد آنها را سرگرم کند و فریب دهد تا اقدام عملی ای نکنند، آنان این روش را نوعی فریب خود میدانند البته نه برای هر سوپاپی.

انواع سوپاپ

1.   بعضی سوپاپ ها بر مبنای تمسخر و استهزاء و توهین و... استوارند مانند طنز خنده بازار و کلاغ نیوز و... که قطعا روشی باطل است و از آنجایی که گاهی هدف وسیله را توجیه نمیکند پس نمیتوان گفت زمانی که هدف این طور روش ها خوب وخیر باشد ، پس تمسخر و استهزاء و توهین نیز اشکالی ندارد!

2.   نوع دیگری از سوپاپ ها وجود دارند که روشی جدی و غیر طنزآمیز دارند که خود بر دو دسته اند:

1لف) یا نقد ها کنترل نشده است یعنی طرق بیان آن آزاد است اعم از توهین و استهزاء ونقد سازنده و... به عبارت دیگر هر که هر طور هر چه دل تنگش میخواهد میگوید.

یک مصداق برای این قسم که جزء بدترین قسم هاست وجز هرج ومرج و تشویش اذهان و به هم ریختگی جو فایده ی دیگری ندارد صندوق حسن خلق در مسجد ما بود، استفاده از چنین وسیله ای در محیطی باید به کار گرفته شود که کاملا اخلاقی و دوستانه بوده وفقط به منظور اصلاح اشخاص انجام شود در صورتی که در این صندوق بسیار فحش وتوهین دیده میشد و  اثری از نقدهای سازنده نبود چرا که این روش درخور اعضای مجموعه نبود واصلا به منظور سوپاپ استفاده میشد نه فقط اصلاح اشخاص. وچنانچه گذشت پر واضح است که این نیز روشی غلط است.

ب) ویا نقدها کنترل شده است و خبری از توهین و استهزاء نیست مانند برنامه های دراستان و درشهر به عبارتی  در این قسم تنها بیان مشکل صورت میگرد، شاید بتوان گفت تنها سوپاپی که قابلیت استفاده دارد و می تواند صحیح باشد فقط همین قسم است.

مست فیض ومستفیض

ملتمس دعا

مهدی مهدوی

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

در عرف امامیه اطلاق لفظ «امام» منحصر در دوازده امام است

بسم الله الرحمن الرحیم

در عرف امامیه اطلاق لفظ «امام» منحصر در دوازده امام است

  • مباحث کلامی:

1- اگر کسی بگوید: منظور از لفظ امام مطلق پیشوا و رهبر است پاسخ می دهیم: لفظ امام و امامیّه در عرف شیعه خصوص معنى معهود و معروف است، نه مطلق معنى پیشوا و رئیس و گرنه إطلاق امامیّه بر شیعه دوازده امامى معنى نداشت اگر لفظ امام به معنی مطلق پیشوا باشد هر گروهى که از مقتداى خویشتن پیروى مى‏کند لازم و حتم است که به آنها نیز امامیّه گویند مانند حَنْبَلى‏ها و حَنَفى‏ها و وهَّابیها. زیرا آنها نیز داراى امام و پیشوا هستند. و چون مقتدایشان أبو حنیفه، یا احمد بن حَنْبل، یَا محمّد بن عبد الوهاب مى‏باشد باید به ایشان هم امامیّه گویند و إطلاق این لفظ بر آنان درست بوده باشد، در حالى که چنین نیست.

اطلاق امامیّه به خصوص قائلین به ولایت و امارت دوازده نفر امام معصوم مى‏باشد، حتّى در میان مورّخین خارجى مذهب مانند احمد أمین مصرى، و شهرستانى، و فَرید وَجْدى و ابن خلْدون و من شابَهَهُم امامیه اصطلاح خاصّ براى خصوص این جماعت است. و در کتب خود هر یک فصلى را درباره طائفه امامیّه ذکر کرده‏اند، و به دنبال آن از مزایا و آثار و اخبار و خصوصیّات مذهب شیعه امامیّه‏ اثنا عشریّه و یا اسمعیلیّه شرح و تفصیل داده‏اند.[1]

محسن علیگو

 

۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲

ثم لأتینّهم من بین أیدیهم و من خلفهم وعن أیمانهم و عن شمآئلهم...

ثم لأتینّهم من بین أیدیهم و من خلفهم وعن أیمانهم و عن شمآئلهم...

در شماره ی گذشته گفتیم که دو رکن حیات بخش شیعه خط سرخ شهادت و خط سبز انتظار است ونیز گفته شد که شیطان چه مقدار برای نابودی این دو تلاش میکند وقرارمان بر این شد که آفت هایی که از جانب شیطان متوجه این دو رکن شده است را بررسی کنیم.

اما خط سرخ شهادت:

1.قمه زنی: نیازی به بسط این مورد نیست چرا که هم شما آشنایی کافی دارید و هم افراد زیادی در این زمینه کار کرده اند، شاید بتوان گفت که این مورد فی نفسه از تیرهای شیطان به حساب نمیرود اما چیزی که مهم است این است که امروزه از این مورد به بدترین شکل بر علیه شیعیان دنیا سوء استفاده میشود تا خط سرخ شهادت در نظر ها تار و کدر شود و فرو بپاشد.

2.شبهات و انحرافات علمی:تحلیل حماسه ی کربلا و قیام خونین آن حضرت و حتی تبیین چگونگی آن واقعه مسلما کار هر کسی نیست و طبیعتا اختلافاتی نیز وجود دارد اما گاه این اختلافات به شبهاتی طوفانی تبدیل میشود که تبیین آنها برای عموم مردم فقط برای تشویش اذهانشان به درد میخورد.شاید یکی از عوامل به وجود آمدن این انحرافات سپردن تحلیل مسائل مذهبی به دست کت و شلواری های اسلام شناس باشد.

3.مداحان ومداحی: بعد از انقلاب به خصوص در دو دهه ی اخیر شیطان حملات خودش را به این قشر بیش از پیش تقویت کرد تا هیئت های مذهبی توانی برای مقابله نداشته باشند و در نهایت فروپاشی خط سرخ شهادت. از سویی بعضی مداحان به انحرافات اخلاقی دچار شدند که این مایه ی ننگ هیئت ها شد و از سوی دیگر مداحان برای پر رونق شدن مجالسشان از هر وسیله ای استفاده میکردند مثل گفتن یه سری خرافات در مداحی هایشان ویا استفاده از سبک ترانه های داخلی وخارجی!

4.خرافات مربوطه:در سال های اخیر شیطان معجزه ای کرد و از کرامات و شفا دادن های حضرت امام حسین وحضرت عباس علیهماالسلام سوء استفاده کرد، تا آنجا که برخی ساده لوحان را برآن داشت که ادعا کنندخود واسطه ای برای شفا دادنند ویا حتی اگرحیوانی پیدا میشد که برروی بدنش نقشی شبیه حسین و... داشت میگفتند که آن حیوان مورد توجه است.

5.عدم اثر گذاری گریه بر اعمال:چه بسیار کسانی که برای حضرت اباعبدالله گریه می کنند ولی در عمل درصدی به فکر انجام کارهایی که دل آن حضرت را خشنود میکند نیستند البته که همین گریه سبب دل آزردگی شیطان است اما پر واضح است این انحراف به او تسکین میبخشد.

در بخش بعدی به مهمترین آفت این خط میپردازیم و سپس در بخش های بعدی نیز سراغ خط دیگر خواهیم رفت.

مست فیض، مستفیض، ملتمس دعا

مهدی مهدوی

 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

شکوا

شکوا

به نام خداوند مهربانِ مهربانِ مهربان...

به نام مهربان. به نام آنکه مهر در دلم افروخت و طوری خلقم کرد که بی مهر لحظه ای زنده نمانم.

به نام خدایی که اساس دینش مهر است.

مهربانا! تو که می دانی بدن مهر لحظه ای زنده نخواهم بود. تو خود این قلب بی قرار را به من داده ای! که اگر لحظه ای آن را به محبتِ چیزی گره نزنم، آرام نمی گیرد.

خدایا! بی قرارم! هر روز هزار و یک چیز مرا به طرف خود می کشد. روحم را در بند خود در آورده اند. با اینکه میدانستم تنها تو آرامبخش دلهایی، اما باز دل به غیر تو سپردم. با اینکه می دانستم این معشوق ها باقی نخواهند ماند و روزی خزانشان خواهد رسید، باز به آنها دل بستم و تو را فراموش کردم.

قریبِ غریبم! چه کنم با این نفس؟ چه کنم با این اوضاع و احوالم؟

و چه خوب گفته است مولایمان ـ علی بن حسین علیهماالسلام ـ در مناجات الشاکین:

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیکَ مُولَعَةً وَ لِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُکُ بِی مَسَالِکَ الْمَهَالِکِ وَ تَجْعَلُنِی عِنْدَکَ أَهْوَنَ هَالِکٍ‏ کَثِیرَةَ الْعِلَلِ طَوِیلَةَ الْأَمَلِ إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ‏ مَیَّالَةً إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَ السَّهْوِ تُسْرِعُ بِی إِلَى الْحَوْبَةِ وَ تُسَوِّفُنِی بِالتَّوْبَة»

و چه کنم با دشمن بیرونم؟ اویی که قسم خورده تا مرا گمراه کند! «إِلَهِی أَشْکُو إِلَیْکَ عَدُوّاً یُضِلُّنِی وَ شَیْطَاناً یُغْوِینِی قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِی‏ وَ أَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِی یُعَاضِدُ لِیَ الْهَوَى وَ یُزَیِّنُ لِی حُبَّ الدُّنْیَا وَ یَحُولُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى»

و این دشمن درون و برون دست به دست هم دادند تا قلبم را کشتند و مرا به سمت هلاکت و خسران کشاندند. «إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو قَلْباً قَاسِیاً مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّباً وَ بِالرَّیْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً وَ عَیْناً عَنِ الْبُکَاءِ مِنْ خَوْفِکَ جَامِدَةً وَ إِلَى مَا یَسُرُّهَا طَامِحَة»

خدایا! مهربانا! با این هجوم دشمن برون و درون چه می توانم بکنم؟ منی که بدون حول و قوه ی تو نمی توانم حرکت کنم، چگونه می توانم به این جهاد اکبر بروم؟ چگونه وقتی قلبم مرده و گناه اراده ام را ضعیف کرده و شیطان و دنیا برایم جلوه گری می کنند می توانم برخیزم و به سمت تو روی گردانم؟ خدایا منی که در قدرتم نیز ضعیفم چگونه در ضعفم ضعیف نباشم؟ «إِلَهی لاَ حَوْلَ لِی وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِقُدْرَتِکَ‏ وَ لاَ نَجَاةَ لِی مِنْ مَکَارِهِ الدُّنْیَا إِلاَّ بِعِصْمَتِک»  

کمکم کن، ای مهربان ترین مهربانها! «فَأَسْأَلُکَ بِبَلاَغَةِ حِکْمَتِکَ وَ نَفَاذِ مَشِیَّتِکَ أَنْ لاَ تَجْعَلَنِی لِغَیْرِ جُودِکَ مُتَعَرِّضاً وَ لاَ تُصَیِّرَنِی لِلْفِتَنِ غَرَضاً وَ کُنْ لِی عَلَى الْأَعْدَاءِ نَاصِراً وَ عَلَى الْمَخَازِی وَ الْعُیُوبِ سَاتِراً وَ مِنَ الْبَلاَءِ (الْبَلاَیَا) وَاقِیاً وَ عَنِ الْمَعَاصِی عَاصِماً بِرَأْفَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین»

حسام یزدی

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

جان سخن 6

هو

جان سخن 6

 

تأملی در آیات 20 و 21 سوره مبارکه سبأ

« وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهِْمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ(20) وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیهِْم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالاَْخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فىِ شَکٍ‏ّ وَ رَبُّکَ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ حَفِیظٌ(21)»

« و قطعاً شیطان گمان خود را در مورد آنها (درباره‏ى استعداد فریب خوردن آنها)راست یافت. و جز گروهى از مؤمنان، [بقیه‏] از او پیروى کردند. (20) و [شیطان‏] را بر آنان تسلّطى نبود، جز آنکه کسى را که به آخرت ایمان دارد از کسى که در باره آن در تردید است (بوسیله وسوسه‏هاى او) باز شناسیم. و پروردگار تو بر هر چیزى نگاهبان است. (21)» (با استفاده از ترجمه های استاد فولادوند و خانم صفارزاده)

 

سوال 1- این آیات در باره چه کسانی است؟

سوال 2- پندار ابلیس درباره آنها چه بود که درست درآمد؟

سوال 3- مراد از تسلط ابلیس چیست؟

سوال 4- چه کسانی تحت تسلط شیطان نیستند؟

سوال 5- چرا فقط ایمان به آخرت ذکر شده است؟

سوال 6- آیا خدا برای شناخت بندگان مومن نیازی به ابلیس یا .. دارد؟

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

جهان بینی 6

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطور که گذشت قبل از ورود به شناخت انسان (از راه مقایسه با دیگر موجودات) باید به این سئوال پاسخ دهیم که :

آیا بین موجودات عالم وجه تمایز حقیقی وجود دارد ؟ آیا موجودات با هم تفاوت حقیقی دارند و یا تفاوت آنها مثل تفاوت مثلا اتومبیل است با موبایل ؟

توضیح سخن کسانی که قائلند بین موجودات عالم وجه تمایز حقیقی وجود ندارد :

 

حامد یزدی

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

«مشق5»

بسم الله الرحمن الرحیم

وابستگی و ارتباط تنگاتنگ رفتارهای اقتصادی و سمت و سوی معاملات با نیازهایی که برخاسته از دیدگاه ها و نوع نگرش انسان به برداشت آنها از مفاهیم اقتصادی، بر کسی پوشیده نیست. تنوع دیدگاه ها و عکس العمل های موجود در یک اجتماع از بعد اقتصادی را باید در کیفیت درک آنان از مفاهیمی چون رزق، روزی، رابطة تلاش و درآمد، چگونگی رقابت در عرصة اقتصادی، غایت فعالیت اقتصادی، رابطة کار و سرمایه و سود، رفتار بهینة فرد اقتصادی، شرایط و مقدمات لازم برای معاملات، کیفیت برخورد طرفین معاملات با یکدیگر، آشنایی کافی با عقود و لوازم آن ها، عوامل ایجاد فقر و ثروت، رابطة امور معنوی با مادی و بسیاری از مفاهیم اساسی دیگر جستجو کرد.

انسان ها در فعالیت های اقتصادی خرد و کلان خود، در هر یک از سه بخش دولتی، خصوصی و خصوصی_دولتی، همواره به دنبال حد اکثر کردن مطلوبیت های خود هستند و این مطلوبیت ها شکل نمی گیرند مگر با توجه به دیدگاه های آنان به مفاهیم اقتصادی فوق که گاه با موارد فرهنگی و اجتماعی و البته عقیدتی اجین شده اند.

یکی از اهداف اقتصادی در اسلام با ارائة تعاریف خاص و منحصر به فر خود از هر یک مفاهیم تلاش دارد تا انسان ها مفاهیم اقتصادی را برپایة آموزه های توحیدی و به دور از حواشی و جوسازی های پوشالی فرابگیرند تا برپایة مفهوم صحیح آنها دست به فعالیت های اقتصادی بزنند. از نظر اسلام برای دست یابی به سلامت اقتصادی، نوع نگرش به فعالیت های اقتصادی، اهمیت فوق العاده ای دارد و این فعالیت ها باید در مسیر رشد و تعالی انسان در کسب کمالات انسانی قرار بگیرند. بسیاری از مفاهیم مذکور، حتی در ادبیات اقتصاد متداول وجود ندارند و مابقی نیز نوعاً از تفاوت مفهومی بنیادین برخوردارند.

با تبیین و ترویج صحیح مفاهیم اقتصادی اسلام، مسیر دست یابی به سلامت اقتصادی کوتاه تر از همیشه خواهد بود و در صورت اجرای این اصل نظری است که مراحل متعدد نفی فساد، مبارزه و تلاش برای تعالی امکان پذیر خواهد بود.

تبیین و ترویج مفاهیم اقتصادی مورد اهتمام قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام بوده است و تلاش کرده اند تا با تعریف و تعیین جایگاه واقعی آنها، ار بسیاری از آسیب ها جلوگیری کنند. برای مثال در قرآن کریم بارها این نکته گوشزد شده است که رزق از جانب خداست و انسان ها حق ندارند نگاهی استقلالی بدان داشته باشند تا متعاقب این نگاه آن را آنطوری که خلاف احکام اسلامی است، کسب، سرمایه گذاری، هزینه و یا انباشته کنند. در واقع رابطة تبیین و ترویج صحیح مفاهیم اقتصادی از منظر اسلام یک گام پیشگیرانه و البته حیاتی در جهت نیل به سلامت اقتصادی محسوب می شود.

 

جواد ارباب

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ثم لأتینّهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمآئلهم...

ثم لأتینّهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمآئلهم...

حتما تا کنون شنیده اید که شیعه با دو رکن حیات بخش تاکنون پا برجا مانده است:

1.خط سرخ شهادت، که حاکی از گذشته ای طلائی برای شیعه است ویادآور حماسه ی امام حسین است که موجب ایجاد ویا تقویت روحیه ی شهدت طلبی در شیعیان میشود و ازین روست که آنها حماسه ی دیگری چون دفاع مقدس را توانستند بیافرینند!

2.خط سبز انتظار، که حکایت گر انتظار سخت شیعیان برای ظهور امام زمان است که سبب میشود تا شیعیان برای آینده از حرکت باز ننشینند ازین روست که بعضی ایجاد حکومت اسلامی و حاکمیت ولی فقیه را در دوران غیبت از وظایف خود میدانند!

این دو مصیبت وارده بر شیعه(شهادت سیدالشهدا و غیبت امام زمان) درست است که مصیبت است و باید برای آنها گریه کرد ولی قطعا امروزه نعمت هایی برای ما به حساب میروند وحیات شیعیان به آن دو وابسته است!

این دو سلاح شیطان را به شدت هراسان کرده تا آن جا که تیر های مختلفی از جهات گوناگون به سمت قلب شیعه نشانه رفته است. طبیعتا باید این تیرها را شناخت تا در این نبرد پیروز شد.

من قصد دارم تعدادی از حملات اول رجیم عالم را تبیین کنم البته که شاید به مزاج همه ی شما سازگار نباشد.

با من همراه باشید و منتظر بمانید...

مهدی مهدوی

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فقط 5 هزار تومان!

به نام حضرت حق

ساراهشت ساله بودکه ازصحبت پدرومادرش فهمیدبرادرکوچکش سخت مریض است وپولی هم برای مداوای آن ندارند. پدرنیزبه تازگی بیکارشده بودونمی توانست هزینه ی پرخرج پسرش رابپردازد.سارا شنیدکه پدرآهسته به مادرش گفت:تنها معجزه می تواند پسرمان رانجات دهد.

سارا سریع به اتاقش رفت وقلک کوچکش راشکست. مشغول به شمردن پول خردها شد.

((فقط پنج هزارتومان!!))

بعدآهسته ازدر خارج شدوبه داروخانه ی محله شان رفت. سکه های پول خردرا روی پیشخوان ریخت وگفت: خانم برادرم خیلی مریض است. می خواهم (معجزه ) بخرم چندتومان می شه؟

داروساز با تعجب پرسید:گفتی چی می خواهی!!؟ متاسفم دخترجان ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم.

چشمان ساراپرازاشک شدوگفت:تورابه خدا، حال برادرم خیلی بد است وبابام پول ندارد واین تمام پول من است .من ازکجا معجزه بخرم ؟؟

مردی که باظاهری مرتب گوشه ای ایستاده بودگفت: دخترم چه قدرپول داری؟

ساراپول هارا کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.

آه این پول برای خریدن معجزه کافیه.-

بعدبه آرامی دست اوراگرفت وگفت: من می خواهم برادر و والدینت را ببینم.

فردای آن روزآن دکترتوانست باعمل جراحی روی مغز پسرک اورانجات دهد وپسرک را ازمرگ نجات داد.

پس از جراحی پدر نزد دکتر رفت وگفت :خداخیرتان دهد کار شما واقعاًشبیه به معجزه بود.می خواهم بدانم بابت هزینه ی عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟

دکتر لبخندی زدوگفت:هزینه ی عمل (پنج هزارتومان)می شد که قبلاً پرداخت شده!

 عرفان حسینی وفا

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

ذهن قوی

به نام خدا

می خواهم ذهنی قوی داشته باشم

مرحوم آیت الله مظفر(رحمه الله علیه) در کتاب المنطق خود،وقتی وارد بحث از الفاظ می شود با یک سوال مواجه می شود:«چرا منطقی از لفظ سخن می گوید در حالی که کار منطق تصحیح فکر و موضوعش عالم ذهن است؟» پاسخ به این سوال مطلع این نوشتار است.

ایشان پاسخ می دهند:«درست است که کار منطق با فکر و ذهن است اما عالم ذهن با الفاظ و زبان پیوستگی دارند و بر روی هم تاثیر و تاثر دارند و این ارتباط آنقدر شدید است که ما با الفاظ فکر می کنیم.»

البته کسی ادعا نکرد که ما مجبوریم با الفاظ فکر کنیم اما غالبا تفکرات و تخیلات انسان با الفاظ است. پس شاید بتوان عملیات ذهنی را کلام بی صدا دانست. اعم از تفکر که موجب کشف حقیقت و تخیل که موجب خلق اختراعات و هنر است.

با این مقدمه سوالی که غرض این نوشتار پاسخ به آن است را مطرح می کنیم:

چگونه ذهن خود را قوی کنیم؟

ذهن نیز مانند هر موجود مولد برای تولید نیاز به مواد اولیه دارد،مواد اولیه ذهن برای تفکر و تخیل تصورات هستند(تصور به اصطلاح منطقی یعنی علم بدون حکم مثل تصور کتاب،خودکار،رایانه و ...) هر چه دامنه این تصورات بیشتر باشد بر دامنه جولان ذهن افزوده می شود.حال این تصورات از کجا برای انسان حاصل می شود ؟

اولین راه احساس اشیاء با یکی از حواس پنچگانه است.اما آنچه دیدنی نیست؟آنچه از منظر دید ما بیرون است؟چگونه ذهن بر آنها مسلط می شود؟ اینجاست که مطالعه به ما کمک می کند تا با جهان آشناتر شویم و از جهت مواد اولیه تفکر و تخیل غنی تر شویم.

دامنه نفوذ لفظ در عمق عملیات ذهنی به همین جا ختم نمی شود.چنانچه در مقدمه گفته شد عملیات ذهنی ما بواسطه الفاظ انجام می گیرد در نتیجه هرچه انس ما با الفاظ بیشتر باشد قدرت و سرعت تفکر بیشتر می شود و هر چه حدود و دقت الفاظ انس گرفته شده بیشتر باشد قدرت ذهن بالاتر می رود که این انس و تسلط بدست نمی آید مگر با مطالعه !

شاید یکی ازدلایل نزول قرآن به عنوان عمیق ترین و تفکر برانگیزترین کلام، به زبان عربی همین نکته باشد، زیرا این زبان دارای دقت کلامی و به تبع آن دامنه لغات بسیار بالایی است.(مثلا شتر در هر سالی از تولدش یک نام دارد به علاوه اینکه نر و ماده هم نام های متفاوتی دارند یا لغاتی در زبان عربی داریم که در بیشتر زبان ها معادل مفرد ندارد و معادلش ترکیبی است) و شاید تعدد سرانه فلاسفه آلمانی زبان در نسبت به سرانه فلاسفه انگلیسی زبان به دلیل قدرت زبان آلمانی از جهت دامنه لغات و دقت آن باشد. به نظر می رسد دلیل اصطلاح سازی دانشمندان هر علمی نیز همین نفوذ الفاظ در حیطه تفکر می باشد.

نویسنده رمان قلعه حیوانات در رمانی دیگر حاکمان مستبدی را ترسیم می کند که قصد بهره کشی از مردمانشان را دارند، یکی از کارهایی که انجام داده اند تغییراتی است که در زبان به وجود آورده اند؛ مثلا به جای«بسیارخوب» می گویند:«خوب.خوب» به جای «عالی» می گویند: «خوب.خوب.خوب» و به جای «بسیار عالی» می گویند:«خوب.خوب.خوب.خوب».

نکته دیگر اینکه مطالعه تمرین تجزیه، ترکیب، تعمیم و تجرید است(قوای ذهن از قول شهید مطهری رحمه الله علیه). ما در مطالعه، الفاظ و به تبع آن معلومات را با هم ترکیب می کنیم تا نهایتا جملات یک پاراگراف را بفهمیم و به مرور زمان از ترکیب پاراگراف ها به یک فهم کلی از متن برسیم. ما قدرت فهم جملات بلند را پیدا می کنیم یعنی می توانیم آنها را به مفاهیم کوچک تر تجزیه کنیم. می توانیم به یک واقعه از نگاه های مختلف نگاه کنیم(خصوصا در داستان و رمان) و این یعنی یاد بگیریم به یک موضوع از نگاه دیگر هم نگاه کنیم.

این مطالبی که گفته شد ربطی به محتوای مطالعه ندارد و نشان داده شد که صرف انس با مطالعه (داستان یا غیر داستان) موجب تقویت ذهن می شود.

کودکی را نزد آلبرت انیشتین بردند و از او خواستند این کودک را تبدیل به دانشمندی بزرگ نماید.انیشتین گفت: به او کتاب های رمان بدهید تا بخواند.

محمد علیگو

۱۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰