بسم الله الرحمن الرحیم
راز پیروزی و شکست
شاید برای شما هم این سؤال مطرح شده باشد که چه می شود جمع و گروه و یا فردی زمین می خورد؟ حتی اگر دیگران او را شکست خورده ندانند در وجود خود احساس خسران و شکست را با جان و دل لمس می کند؟ چه می شود که در یک جامعه، گروه، خانواده و حتی در درون خود افراد، صفا و یک رنگی، پاکی و صفا جای خود را به دل مشغولی ها و بی تفاوتی ها و تیرگی ها می دهد؟ شاید پاسخ آن را همه بدانیم اما توجه به پاسخ این مسائل از زبان شیوای شهید مظلوم بهشتی(ره) خالی از لطف نیست. ایشان اینطور به ما پاسخ می دهند:
جواد ارباب
بسم الله الرحمن الرحیم
یازدهم آذر روزی بود استاد مهدی ظاهری یا همان شخصیت بی ریا و خاکی خودمان یعنی «حاج آقا ظاهری» ما را تنها گذاشت. بی تردید نور وجودش به هنگام ورود به مسجد هر نمازگزاری را به خود معطوف می کرد. بدون تعارف هر چه فکر می کنی که از کدام دید باید به این راد مرد نگریست، کمتر به نتیجه می رسی؟ راستی که پاکی و زلالی ضمیرش را به خوبی می شد در آیینة خلق و خوی زیبایش دید. هنر او فقط در چهره نگاری بی بدیلش نبود بلکه به گواهی فرزندان شهید و آزاده اش نقاشی جان را به خوبی می دانست. نوشتن این نوشته چیزی نیست که حقیری چون من بتواند چهرة آن بزرگ را توصیف کند بلکه فقط به دنبال آن است تا خاطرات تک تک شما را یادآوری کند که البته بسیار است. راستی مروت ما آن است که گذشتگانمان را ارج نهیم و خود را از خیرات و ذکر و هر آنچه از ما می آید محروم نسازیم.
گرگ اجل یکایک از این گله می برد / این گله را نگر که چه آسوده می چرد!
جواد ارباب
بسم الله الرحمن الرحیم
«روایت غربتی نامفهوم»
«السلام علیک یا أباعبدالله و علی أخیک العباس»
ارزش هر انسان به تقوی و معرفت اوست. اگر همه عالم جمع شوند و از یک انسان وارسته، از خود گذشته، نوشیده از زلال معرفت، مزین به تقوی، اهل معرفت و ... تعریف و تمجید کنند و یا او را مورد ملامت و مذمت قرار دهند کوچکترین اثری در مقام و منزلت او نخواهد داشت. در این میان، این مردم هستند که معرفت خود را در آزمون بزرگداشت و تکریم او نشان داده و با این سنگ محک سنجیده می شوند.
عرفه امسال خبری گوش ها را تیز می کرد: جانباز سرافراز دکتر محمود رفیعی(متولد روستای چوبیندر قزوین) پس از تحمل سال ها درد و رنج به دیار معبود شتافت.
آنهایی که نمی شناختند که هیچ!!
جواد ارباب
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر همه دوستان
مدتی است خانه شهید با فراز و فرودهایی روبرو است. گاهی با استقبال، گاهی با ادبار؛ گاهی با نظم گاهی با هرج و مرج؛ گاهی مزار گاهی ... .
جواد ارباب
بسم الله الرحمن الرحیم
«ستون خانة خدا»
ماتم فقدان آقا میرزا مسئلة ساده ای برای هیچ یک از آنهایی نیست که با او حتی مختصر آشنا بودند؛
خدایا از کدام سرّ و رازش بگوییم؟ کدام صفحة حیات بی ریای او را مرور کنیم و از فقدان کدام صفت پسندیده اش در وجودمان ابراز شرمندگی کنیم؟ از صفای باطنش که پیر و کودک، خرد و کلان، زن و مرد، آشنا و غریبه، همسایه و مسافر و ... را به خود جذب می کرد و یا از زلالی نیت های پاکش؟ راستی والاترین ویژگی آقا میرزا در چه بود که مکتب نرفته آموزگار چندین نسل شد؟ چرا اختلافات امنا، تحولات سیاسی، تغییرات مدیریتی، تعویض نسل ها، فقر مالی، مصائب کمرشکن خانوادگی و موارد احتمالی بسیاری که من و شما از آنها بی خبریم، هیچگاه زبان شکر او را از حمد و سپاس خدای متعال باز نداشت؟ چرا دیگران به جای رسیدگی به مشکلات او همواره از او روحیه می گرفتند؟ چرا....
بسم الله الرحمن الرحیم
در کنار ابزارهای نظارتی قانونی و فیزیکی و یا تلاش برای ترمیم زیر ساختهای اقتصادی که هر یک مانع از ایجاد و گسترش فساد در نظام اقتصادی می شود، مسئلة نوع دوستی و رعایت انصاف در برابر سایر هم نوعان، از مسائل مهمی است که در آموزههای اسلامی بدان تأکید شده است.
توجه آموزههای اسلام به جایگاه و ملاک برتری انسانها بر یکدیگر، از عوامل اساسی برای مهار روحیة افزونطلبی، کنزورزی، رشوه خواری و سایر مظاهر مفاسد اقتصادی است؛ از منظر منابع اسلامی هیچ کس حق ندارد خود را برتر از دیگری بداند و آنچه که ملاک کمال است، تقوی[1] است که البته خدای سبحان بهترین قاضی برای تعیین مقام و درجة هر فرد در برابر این معیار إلهی است. بر این اساس کسی حق ندارد با پیش داوری به برتری خود حکم کند و در نتیجه خود را در روابط اقتصادی و اجتماعی، مالک منافع خاص و ویژه بداند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نصایحی خطاب به مالک اشتر در مورد مردم فرمودند: فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق(مستدرک الوسائل،ج:13،1363،ص161). در جامعة اسلامی آحاد جامعه در روابط اجتماعی و اقتصادی با توجه به آگاهی از مقام و منزلت انسانی خود،
جواد ارباب
بسم الله الرحمن الرحیم
"مشکلی به نام قناعت در قناعت"
قناعت و قناعتپیشگی، از آموزههای اخلاقی، و از اصول خنثیکننده انگیزههای فسادزا در حوزة اقتصاد محسوب میشود؛ علاوه بر آن مواردی چون زهدِ صحیح، بسنده کردن به حد کفاف و رفع حداقلی نیازها، عدم دلبستگی به داراییها، اعتباری شمردن داشتههای دنیوی و نگاه حقیقی به وجهة ابزاری نعمتها و کالاهای مادی، کوتاهی آرزوها و قدردانی از اوضاع موجود، همگی عواملی هستند که علاوه بر آثار مثبت، در نفی فساد برای دستیابی به عامل حیاتی قناعت ضروری محسوب میشوند. بررسی حیات بزرگان دین و کامیابان سلوک حقیقی نیز از اهتمام جدی آنان بر این امور گواهی دارد.
عدم رضایت به وضع موجود و زیادهخواهیها بدون توجه به قوانین و رعایت حقوق دیگران را میتوان تا حد زیادی با ترویج قناعت پیشهگی کاهش داد. جلوگیری از هدر رفتن منابع موجود و برخورد با نیازهای کاذب از کارکردهای اصلی قناعت هستند که سلامت اقتصادی را در حوزههای فردی و اجتماعی به دنبال دارد. در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام این تأکیدات به خوبی قابل مشاهده است که فرمودند: «مَنْ تَجَلْبَبَ الصَّبْرَ وَ الْقَنَاعَةَ عَزَّ وَ نَبُلَ»[1]، «ثَمَرَةُ الْقَنَاعَةِ الْعِز[2]». عزت نفس و عدم رغبت به آنچه که بیش از نیاز بوده و اساساً در حوزة مالکیت و اختیار انسانها نیست موجب میشود تا فرد قناعت پیشه از آستانة مقاومت بیشتری در زمینههای فساد اقتصادی برخوردار باشد؛ چرا که حضرت فرمودند: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَة[3]»، «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهْوَتُه[4]».
عامل بینیازی از زوائد و ایجاد روحیة مناعت طبع در انسانها نیز ثمرة مهم و قابل توجهی است که فضای
ادامه متن را در قسمت ادامه مطلب بخوانید.
جواد ارباب
بسم الله الرحمن الرحیم
«عرض ادب»
توهینها و گستاخیهای اخیر، به ساحت مقدس حضرت ختم الرسل، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، جلوة دیگری از برخوردهای خالی از منطق و نشانی از عجزی بنیادین در برابر فرامین حیاتبخش اسلام است که همان رفتارهای مفتضح عرب جاهلی در صدر اسلام را تداعی می کند. نظم زیر مدحی است از شاعر پارسی گوی نظامی گنجوی؛ باشد تا تجلیل از آن حضرت مرحمی بر زخمهای حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گردد.أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«ای کار مرا تمامی از تو»
اى دولتى!آن شبى که چون روز گشت از قدم تو،عالم افروز
پرگار به خاک،درکشیدى جدول به سپهر،برکشیدى
برقى که بُراق بود نامش رفق روش تو،کرد رامش
جبریل،ز همرهیت مانده اللّه معک،ز دور خوانده
رفرف که شده رفیق راهت برده به سریر سدره گاهت
سُبّوح زنان عرشْ پایه از نور تو کرد عرش،سایه
از حجله عرش برپریدى هفتاد حجاب را دریدى
تنها شدى از گرانى رخت هم تاج گذاشتى و،هم تخت
بازار جهت،به هم شکستى از زحمت تحت و فوق،رستى
خرگاه،برون زدى ز کونین در خیمه خاص قاب قوسین
هم،حضرت ذو الجلال دیدى هم،سرِّ کلام حقّ شنیدى
از قربت حضرت الهى باز آمدى آن چنان که خواهى
گلزار،شکفته از جبینت توقیع کرم در آستینت
آورده برات رستگاران از بهر چو ما گناهکاران
ما را چه محل که چون تو شاهى در سایه خود دهد پناهى
ز آنجا که تو،روشنْ آفتابى بر ما نه شگفت اگر بتابى
از سرعت آسمان خرامى سرّى بگشاى بر(نظامى(
اى کار مرا،تمامى از تو نیروى دل(نظامى)از تو
زین دل،به دعا قناعتى کن وَز بهر خدا،شفاعتى کن
تا پرده ما،فرو گذارند وین پرده که هست،بر ندارند.
جواد ارباب