بسمه تعالى
غیبت
چندی پیش از یکی دوستان اهل علم و موثق، جزوه ای پیرامون غیبت(برطبق فتاوای آیت الله خامنهای) به دستم رسید که جواب بسیاری از پرسشهای خود را در آن پیدا کردم. احساس کردم این مطالب می تواند برای سایر دوستان نیز مفید باشد؛ مخصوصاً در فضای نقادانه وبلاگ نویسی!
تعریف غیبت
استفتاء) تعریف غیبت چیست؟
جواب) غیبت این است که پشت سر مؤمن مطلبى گفته شود که حقیقت دارد لکن اگر او مطلع گردد ناراحت شود، البته مشروط به اینکه به قصد تنقیص گفته شود یا در نزد عرف تنقیص به حساب آید. (شماره برگه استفتاء ۸۲۵ تاریخ 5-9-1382)
*چنانکه می بینید در این تعریف شش شرط براى تحقق غیبت شمرده اند، اگر این شرایط جمع شود غیبت تحقق مى یابد:
1) «پشت سر» شخص باشد
2) «مؤمن» بودن فرد مورد غیبت
3) «مطلبی ابراز شود»
4) «حقیقت داشته باشد»
5) «اگر فرد مورد غیبت مطلع گردد ناراحت شود»
6) «به قصد تنقیص گفته شود یا در نزد عرف تنقیص به حساب آید»
تبیین شرائط:
1) «پشت سر» شخص باشد
اگر مطلبى را در حضور فرد، در حالى که مىشنود بگوییم غیبت نیست. البته اگر موجب تحقیر و اهانت به آن شخص باشد یا افشاى راز او باشد خود، گناهی جداگانه است.
و نیز اگر کسى درباره خودش حرف بزند نه پشت سر دیگرى، غیبت نیست، ولی اگر آنچه می گوید اعتراف به گناهِ خودش باشد، مرتکب گناه دیگری شده است.
2) «مؤمن» بودن فرد مورد غیبت
اگر فردى که در موردش صحبت مىشود کافر باشد آنچه گفته مىشود غیبت نیست. البته اگر افشاى راز او باشد یا موجب تحقیر دین اسلام توسط آنها شود خود، گناهی جداگانه است.
استفتاء: منظور از مؤمن که در تعریف غیبت آمده هر انسان اهل کتاب است یا مسلمان؟
جواب) مقصود اهل کتاب نیستند. (شماره ثبت استفتاء ۲۴۶۳ تاریخ ثبت 30-9-1387)
حکم غیبت اهل سنت
سؤال: محل کارِ من در یکى از مناطق کردنشین است که اکثر ائمه جمعه و جماعات آنجا از اهل سنت هستند، اقتدا به آنها چه حکمى دارد و آیا غیبت آنها جایز است؟
جواب) مشارکت با آنان در نماز جمعه و جماعتشان از جهت حفظ وحدت اشکال ندارد و از غیبت باید پرهیز شود.
(رساله اجوبةالاستفتائات/عنوان «اقتدا به اهل سنت»/ سؤال ۶۰۰ صفحه ۱۲۲ چاپ ۱۳۸۹)
3) «مطلبی ابراز شود»
غیبت جزو گناهانى است که به ابراز مربوط مىشود نه فکر و تصور ذهنى، لذا اگر در ذهنمان به یاد عیب کسی باشیم و محکومش کنیم غیبت نیست هرچند اگر سوءظن(بدگمانى) باشد گناهی جداگانه است.
حکم غیبت نوشتاری، نمایشی و اشاره ای
برخی غیبت کردن را فقط در «گفتن» مىدانند در حالى که نوشتن و نشان دادن خطای مؤمنین هم «غیبت » است.
استفتاء: اگر چیزى گفته نشود بلکه با فیلم یا اشاره یا تقلید رفتار و... نشان داده شود یا چیزى نوشته شود که شرایط فوق [همان تعریف غیبت] را داشته باشد، غیبت محسوب مىشود؟
جواب) غیبت محسوب مىشود. (شماره ورود استفتاء: ۱۲۴۴۰ و شماره برگه استفتاء ۱۴۸۶۰۸ تاریخ 12-12-1389)
مقام معظم رهبرى(دام ظلّه):
«واقعاً یکى از چیزهایى که ما همهمان [باید توجه کنیم] به مردم هم بگوییم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صِرفِ توهّمِ این که حالا این کار مصلحت دارد دستشان را یا قلمشان را یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به ذهنشان آمد آن را بگویند....چون وسائل مدرن امروز، همه مشمول همین حکم است یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است....مثل شنیدن حرف است استماع غیبت شامل همه اینها مىشود... شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندنِ...نامه هم عین همان است...اگر چنانچه انسان یک خطایى را از کسى دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جایى نشان داد این هم همان است دیگر، چه فرقى مىکند؟» (جلسه درس خارج فقه تاریخ 7-10-1389 )
4) حقیقت داشته باشد
اگر آنچه نسبت می دهیم حقیقت ندارد غیبت نیست ولی تهمتست و اگر نمىدانیم درست است یا نه، قول به غیر علم (سخن ناآگاهانه) است که در هر دو صورت گناهست.
5) «اگر فرد مورد غیبت مطلع گردد ناراحت شود»
اگر مطمئن باشیم که فرد مورد نظر، از آنچه مىخواهیم دربارهاش بگوییم ناراحت نمىشود غیبت نیست.
اگر ناراحت مى شود ولى مىدانیم رضایت دارد در این صورت نیز غیبت نیست.
استفتاء) اگر فرد ناراحت مىشود ولى مىدانیم که راضى است، آیا صحبت پشت سر او جایز است؟
جواب) در صورت رضایت، غیبت صدق نمىکند ولى اگر باعث آزار و اذیت او شود، جایز نیست.
(شماره ورود برگه استفتاء ۱۲۴۴۰ تاریخ 12-8-1389 شماره برگه استفتاء ۱۴۸۶۰۸)
اما اگر شک داشته باشیم که آیا از آنچه مىگوییم ـ اگر مطلع گردد ـ ناراحت مىشود یا نه در صورتی که آنچه مىگوییم بیان نواقص فرد و بدگویى او باشد، باید از گفتن، خودداری کنیم چون غیبت محسوب مىشود.
استفتاء) اگر شک داشته باشیم که این چیزى که داریم درباره فلانى براى دیگران بازگو مىکنیم از نوعى است که او ناراحت مىشود و نمىخواهد دیگران بفهمند هست یا نیست، آیا جایز است بازگو کردنش براى دیگران، به عبارت دیگر آیا شک در موضوع محسوب مىشود یا نه؟
جواب) اگر ذکر نواقص و بدگویى است، غیبت و حرام است و احراز ناراحت شدن وى لازم نیست.
(تاریخ نامه استفتاء 5-9-1382 شماره برگه استفتاء ۸۲۵)
6) «به قصد تنقیص گفته شود یا در نزد عرف تنقیص به حساب آید»
معناى قصد همان تصمیم و اراده است و منظور از عرف، عموم مردم است اما معنای تنقیص چیست؟
معناى تنقیص
استفتاء) آیا منظور از «قصد تنقیص» در تعریف غیبت، قصد توهین و تحقیر و تخریب شخصیت است؟
جواب) بله. (شماره ثبت نامه استفتاء ۲۴۶۳ تاریخ ثبت 30-9-1387)
طبق تعریف غیبت ، شرط تنقیص دو صورت دارد که اگر یکى از این دو یا هر دو باشد، کلام، غیبتست:
صورت اول: شخص، قصد تنقیص داشته باشد
اگر شخصى تصمیم گرفته دیگری را تخریب و تحقیر کند و با این قصد، سخنى مى گوید که شرایط دیگر غیبت را هم دارد، در این صورت غیبت تحقق می یابد.
صورت دوم: آنچه شخص بیان می کند در نزد عرف، تنقیص محسوب شود
اگر گوینده، تصمیم ندارد که فرد مورد نظر را تخریب کند ولى مطئمنست به خاطر نحوه بیان او یا به هر دلیل دیگر از سخن او چنین برداشت مىشود که در حال تحقیر و تخریب آن شخص است در این صورت کلامش غیبتست هرچند از روی دلسوزی باشد، «خوب بودنِ قصد» کافى نیست، «نحوه گفتنِ مقصود» هم نباید تحقیرآمیز باشد. اما اگر قصد تحقیر ندارد و مىداند از کلامش نیز چنین برداشتى نمىشود، کلام او غیبت نیست البته ممکن است از جهت دیگری گناه باشد مثل اینکه موجب آزار مؤمنی باشد.
حکم تعریف کردن از دیگران:
با تبیین معنای تنقیص معلوم می شود که اگر خوبىهاى افراد و مدح آنها را بگوییم، غیبت نیست.
استفتاء: خواهشمندم ملاک تشخیص غیبت جایز از حرام را نشان دهید و در صورت امکان موارد جایز را ذکر فرمایید آیا مدح کسى که از مدح در غیاب ناراحت مىشود حرام است؟ در مسائل سیاسى غیبت در چه صورت جایز است و آیا انتقاد غیبت است و در چه صورت سوء ظن است؟ از جوابتان قبلاً متشکرم.
جواب: غیبت مؤمن حرام است مگر در کار حرامى که علناً مرتکب مىشوند و مدح کردن شخصى جزو غیبت نیست.
(استفتاء شماره ورود ۴۳۲۸۱ تاریخ 31-3-1376 و شماره نامه ۲۹۴۰۸)
نکته: اگر آنچه مىخواهیم بگوییم تعریف فرد و مدح اوست ولى در مورد کاریست که راضى نیست کسى از آن مطلع شود، (مثلاً به کسی مخفیانه خدمتی می کند و نمی خواهد مردم بفهمند) باید از بیان کارش خوددارى کنیم چون بیان اسرار خصوصى افراد، گناه است.
حکم نقد سازنده و روشنگرى:
استفتاء) وقتى شخصیتى در جمع عمومى سخنرانى مىکند یا در تلویزیون پخش مىشود پس از سخنان او یا حین سخنانش افراد به نقد سخنانش بین خودشان مىپردازند. مىگویند فلان حرفش خوب بود فلان حرفش بد بود نباید مىزد و نقاط ضعف سخنانش را به هم مىگویند و گاهى سرِ آن بحث مىکنند. اینگونه بحثها که به هدف رشد فکرى و بالا رفتن آگاهى و قدرت تحلیل و نقد و جلوگیرى از تأثیرات نادرست برخى سخنان است غیبت محسوب مىشود یا نه؟ کارهایى که افراد به صورت علنى انجام مىدهند یا سخنانى که بهطور رسمى مىگویند معمولاً توسط مطبوعات نقد مىشود و نقاط ضعف آنها را استخراج و بیان مىکنند یعنى بدون تذکر فردى به وى به صورت علنى در مطبوعات آن را چاپ مىکنند در حالى که گاهى تذکر فردى هم اثر دارد و موجب رفع ابهامها مىشود آیا این شیوه نقد که مستقیماً سراغ طرح علنى مىروند شرعاً جایز است یا غیبت محسوب مىشود؟ مرز نقد و غیبت چیست؟
جواب) در صورتى که مقصود افراد تنقیص نبوده و عرفاً هم تنقیص به حساب نیاید و مراد، روشن شدن مطالب علمى یا اقتصادى و نقد سازنده باشد، مانعى ندارد. (شماره استفتاء ۰۱۵۹۱۴ تاریخ ثبت 18-9-1386)
نکته: در این پاسخ روشنگری علمی و نقد سازنده را فقط در صورتی که به قصد تنقیص یا به صورت تنقیص نباشد جایز دانسته اند. چون گاهى هدف نقدکننده در واقع، همان تخریب و تحقیر است ولی لباس نقد به آن پوشانده است و گاهی هدفش خوب است ولی می داند که نقدش (به خاطر تندی لحن آن یا... ) موجب لطمه خوردن شخصیت مؤمنی می شود، در این دو صورت، کلام، غیبتست و نقد نمی تواند بهانه ای برای غیبت شود.
مقام معظم رهبرى(دام ظلّه) مىفرمایند:
این چیزى که امروز مورد ابتلاست در جامعه ما از همان چیزهایى است که بایست از همین ادلّه غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعى که وجود دارد درست نیست البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح، اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست و مىتواند انسان نقد بکند بله مسلّم است امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعه ما وجود دارد جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق مىخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکّى نیست. آدمهایى هم در رأس این جریانات هستند چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند، چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً، غیبت مىکنیم.» (جلسه درس خارج فقه تاریخ 7-10-1389 )
در جملاتى که از مقام معظم رهبرى(دام ظلّه) نقل کردیم دو نکته مهم وجود داشت:
1ـ بیان حرفهاى آشکار (سخنان علنی) و نقد آنها به صورت منطقى، غیبت نیست. پس باید در ضمن نقد از بیان کردن آنچه علنی نیست بلکه افراد در جمعهاى خصوصى گفتهاند یا انجام دادهاند، پرهیز کنیم چون به طور کلى بیان اسرارِ افراد، گناه است.
2ـ برای افشاگری نسبت به جریانهاى باطل و منحرف هم نیازى به غیبت و تهمت وجود ندارد چون حرفهاى آشکار آنها را مىتوان بیان کرد، توضیح داد و از همین راه مطلب روشن خواهد شد. نتیجه فرمایش ایشان اینست که غیبتِ آنها جایز نیست و گناه است، چون بین غیبت و چنین اصلاحی تزاحم پیش نمىآید تا غیبت جایز شود، اگر متجاهر به فسق هم باشند باز با شرائط خاصی جایز می شود نه به صورت مطلق.
اگر شرایط ششگانهاى که بیان شد وجود داشته باشد غیبت محقق مىشود و اگر نباشد غیبت محسوب نمىشود اما در موارد خاصى با این که شرایط غیبت، وجود دارد ولى این موارد استثناء شده و گناه محسوب نمىشود.
موارد جواز غیبت
استفتاء: لطفاً بفرمایید در چه شرایطى غیبت شخصى جایز است (مثلاً اگر مِنْ بابِ مشورت باشد، یا شخصى را نشناسیم یا آدم ظالمى باشد....)؟
پاسخ) غیبت ناشناس و در مقام تظلم و دادخواهى و غیبت متجاهر به فسق در خصوص فسق آشکار او در نزد کسانى که آن را مىدانند و غیبت در مقام مشورت اگر ضرورت اقتضا کند، مانعى ندارد. (شماره ورود استفتاء ۷۳۱ تاریخ استفتاء 24-6-1382)
مورد اول: غیبت ناشناس
منظور از ناشناس:
استفتاء) در تعریف غیبت فرمودهاید «اگر مخاطب، غیبت شونده را نشناسد غیبت محسوب نمىشود» سؤال این است که براى شناختنى که در صِدق غیبت لازم است دیدن خودش لازم است یا همین که عکس او را دیده باشیم یا از طریق تلویزیون با پخش مستقیم یا غیرمستقیم او را دیده باشیم نیز شناخت محسوب مىشود. به طور کلى منظور از شناخت براى صدق غیبت کدام درجه از شناخت است؟ شناخت به صفات، شناخت به رؤیت مستقیم یا شناخت به هر نوع رؤیتى مثلاً ما نسبت به برخى شخصیتهاى تاریخى هم شناخت داریم ولى از راه مطالعه یا شنیدن اوصاف، ولى چه بسا اگر خودش حاضر شود تا معرفى نشود او را تشخیص نمىدهیم چون چهرهاش را نشناختهایم گاهى هم چهره فرد را مىشناسیم ولى نسبت به اوصافش بىخبریم گاهى چهرهاش را فقط در تلویزیون دیدهایم اگر خارج از تلویزیون او را ببینیم ممکن است متوجه نشویم که همان فرد است یا شک کنیم با توجه به موارد مختلف و مراتب و درجات مختلف شناخت، خواهشمندیم اندازه و حدى که موجب صدق غیبت مىشود را بیان فرمایید.
جواب) اگر براى شنونده معلوم باشد که فلان شخص، مورد نظر غیبتکننده است، براى صدق غیبت کافى است.
(شماره برگه استفتاء ۲۴۶۳ تاریخ ثبت 30-9-1387)
استفتاء) آیا تمسخر یا تنقیص و عیبجویى فرد مسلمان که در تلویزیون است مثل اینکه خبرنگارى در تلویزیون دارد اخبار مىگوید و داریم مىبینیم اگر به هیچ وجه او را نمىشناسیم و احتمال هم نمىدهیم که او را بعداً خواهیم شناخت جایز است؟ با توجه به اینکه جوابهاى مختلفى در پاسخ به این سؤال شنیده شده است.
جواب) جایز نیست. (شماره ثبت برگه استفتاء ۲۴۴۹ تاریخ ثبت: 27-7-1382 شماره ورود ۷۹۴)
پس همین که مخاطب مىفهمد درباره چه کسى صحبت مىشود و براى او قابل اشاره است و مبهم نیست کلام، غیبت می شود.
مورد دوم: غیبت در مقام تظلم و دادخواهی
اگر کسى مورد ظلم قرار گرفته، مىتواند شکایت کند و آن ظلم را بگوید تا بتواند حق خود را بگیرد و عدالت برقرار شود پس در جایگاه شکایت و درخواست عدالت، فرد مظلوم مىتواند غیبت ظالم را بکند.
معناى تظلم این است که همان ظلمى که به او شده را بازگو و شکایت کند نه این که هر عیبى در ظالم سراغ دارد مىتواند بگوید آنچه براى بیان ظلمش و درخواست عدالت باشد، مىتواند بگوید.
نکته: ظلم را به کسانى مىتواند بگوید که امکان برطرف کردن ظلم و رسیدگى و حلّ مشکل برای آنها وجود داشته باشد نه به همه .
استفتاء) اگر کسى یا کسانى که در حق من بدى کردهاند و من از شدت ناراحتى و افسردگى در پشت سرشان با مادرم یا دوستم در میان بگذارم حکم غیبت دارد یا نه مىتوانم از خودم دفاع کنم و به کسى دیگر بگویم؟
جواب) اگر درد دل و شکایت نزد کسى باشد که مىتواند مشکل شما را حل کند، اشکال ندارد.
(برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری(دام ظلّه))
مورد سوم: غیبت متجاهر به فسق
در پاسخ به استفتائی که ابتدای بخش «موارد جواز غیبت» نقل شد، برای مجاز شدن غیبت «متجاهر به فسق» دو شرط گذاشتهاند:
شرط اول: غیبت متجاهر به فسق در خصوص فسق آشکار او باشد نه گناهان مخفى او
شرط دوم: غیبت متجاهر به فسق در نزد کسانى باشد که مىدانند آن فرد، این فسق را انجام مىدهد نه کسانى که نمىدانند.
برخى تصور مىکنند اگر کسى گناهى را علنى انجام داد دیگر احترامى ندارد و غیبت او بهطور کلى جایزست در حالى که این تصور از دیدگاه مقام معظم رهبرى(دام ظلّه) غلط است اگر کسى گناهى را آشکار انجام داد و عدهاى مىدانند فقط همان گناهى که علنى انجام داده و مىدانند مىتوانند براى همدیگر بیان کنند ولى حق ندارند دیگرانى که نمىدانند را، مطلع کنند و یا آنچه علنى نبوده بلکه مخفیانه انجام داده را بیان کنند.
استفتاء) اگر کسى متجاهر به فسق است یعنى گناهى را علنى انجام مىدهد یا یک بار انجام داده است و عدهاى دیدهاند آیا نقل گناه او براى کسانى که گناهش را ندیدهاند و خبر ندارند جایز است خصوصاً اگر خود متجاهر راضى به آن نباشد؟
جواب: جایز نیست. (شماره ثبت برگه استفتاء ۲۴۶۳ تاریخ ثبت 30-9-1387)
متجاهر یعنى کسى که کارى را علنى انجام مىدهد در برابر دیگران. اما معنای فسق چیست؟
معنای فسق
استفتاء) اگر شخصى اعتقاد به عدالت و تقواى فردى داشته باشد و در همان زمان معتقد باشد که شخص مزبور در مواردى به او ظلم کرده است، آیا میتواند او را بهطور کلى عادل بداند؟
جواب) تا براى او احراز نشود که عمل آن امام جماعت که او آن را ظلم میشمارد، با علم و اختیار و بدون مجوّز شرعى بوده، مجاز نیست که حکم به فسق او نماید. (رساله اجوبةالاستفتائات بخش نماز جماعت سؤال ۵۶۰)
پس اگر کار شخص در ظاهر خلاف شرعست ولی احتمال دارد از روى ناآگاهی، حواسپرتی، اجبار، اکراه، اضطرار و یا عذر شرعى دیگری باشد فسق و گناه محسوب نمی شود و جزو موارد استثنای غیبت نیست.
مورد چهارم: غیبت در مقام مشورت، اگر ضرورت اقتضا کند
چهارمین موردی که در پاسخ استفتاء موارد استثناء، نقل شد غیبت در جایى است که در جایگاه و موقعیت مشورت قرار گرفتهایم وقتى که کسى در موردى با ما مشورت مىکند که اگر جواب دهیم سخن، موجب تخریب شخصیت فردى مىشود در این صورت به یک شرط غیبت مانعى ندارد شرطش این است که ضرورت اقتضا کند.
یعنى اگر مشورت در مورد چیزى است که اطلاع از آن ضرورتى ندارد و بدون غیبت هم مىشود مشکل را حل کرد یا اصلاً مشکلى در کار نیست و علت مشورت، فقط اطلاع یافتن و کنجکاوى است در این صورت به این بهانه نمىتوانیم غیبت کنیم چون ضرورتى براى غیبت کردن وجود ندارد ولى مثلاً اگر فردى جهت ازدواج با فردى در مورد خصوصیات او تحقیق مىکند و با ما مشورت مىکند آنچه دانستنش براى چنین تصمیمى ضرورى است، مىتوان گفت و غیبت در این صورت در حدّ ضرورت مانعى ندارد.
ممکن است گاهى فردى که اصلاً نمىشناسیم و مورد اعتماد ما نیست در مورد شخصى از ما سؤال کند و ادعا کند براى تحقیق ازدواج است در اینجا به صِرف ادعاى او ضرورت به وجود نمىآید چون ممکن است هدف او تجسس بىجا و سوء استفاده از اطلاعات شخصى افراد و آبروریزی باشد در این موارد هم وقتى اعتماد نباشد، ضرورت بوجود نمىآید و تا وقتى که غیبت کردن ضرورى نباشد به حکم خود باقى مىماند و گناه محسوب می شود .
(1ـ منبع بیشتر مطالب این جزوه استفتااتی است که از دفتر مقام معظم رهبری شده است. 2ـ گناهان نزدیک به غیبت با رنگ قرمز مشخص شده است.)
حسام یزدی