جمعی از اعضاء کانون توحید مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها قزوین

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشق توحید» ثبت شده است

هو الرفیق

هو الرفیق

اولش یک حس غلغلکی ته جفت پاهایم احساس کردم. حس کردم چیزی دارد وُل می خورد. یک مقدار که بیشتر راه رفتم، غلغلکشان رفته رفته شبیه درد شدن و چند دقیقه بعد انگار که کف هردو پایم آتش گرفته باشند...

محمدحسین سیمیار

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چهار قلم دار (قسمت سوم)

(عرض شد که علاقه به فوتبال و کتاب و کار تیمی دست به دست هم داد تا پای من به گود فرهنگی مسجد آقا کبیر باز شود. بعد آن جا تیم شدیم و تصمیم گرفتیم نشریه بزنیم. هم اینک ادامه ماجرا...)

محمدرضا مهدوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه اش لطف است

بسم الله

این متن چیزی برای ارائه ندارد... چند خط شطحیات است و با خواندنش وقتتان تلف می شود... نویسنده اش هم مسئولیتش را قبول نمی کند... 

محمدحسین سیمیار

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

کارونا؛ کار و کرونا (قسمت دوم:جلسات مجازی)

باسمه تعالی

...باید مسیر خودمان از این لحظه تا تابستان را مشخص می کردیم و مطابق یک برنامه پیش می رفتیم تا قدم به قدم به هدفمان نزدیک شویم، از طرفی این مسیر برایمان تقریبا گنگ و نامعلوم بود و تجربه چنین کاری را نداشتیم...

محمد آقبلاغی

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

انتخاب رشته

اصولاً انتخاب رشته فرایند مهمی در دوره درس خواندن و پیدا کردن مسیر زندگی است که اگه اون رو سر سری بگیرید و ولش کنید ضربه بدی به ادامه فرایند تحصیل شما میزنه.

سیدطاها قاسم زاده

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

چهار قلم دار (قسمت اول)

وقتی که سری اول کارتون فوتبالیست‌ها برای بار دوم یا سوم از تلویزیون پخش ‌شد، مرا هم مثل خیلی از بچه‌های دهه هفتادی عاشق فوتبال کرد.

محمدرضا مهدوی

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

من و کرونا

سال ۹۸ برای ما دانش آموزان سال عجیب و پر از اتفاقات عجیب و تجربه نشده‌ای بود، مدام مدارس به دلایل مختلف تعطیل میشد؛ اوایل با آلوگی هوا شروع شد و بعد در میانه و اواخر پاییز خبر از آنفولانزایی به نامN1H1.

محمدجواد اینانلو

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

آقاکبیر و....

چرا واقعا اینجوریه

وقتی کسی میاد مسجد آقاکبیر موندگار میشه

انگار دل کندن براش سخت میشه

 

محمد آرمین رهنما

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

کارونا؛ کار و کرونا (قسمت اول: کارجهادی)

باسمه تعالی

کارونا، کار و کرونا

قسمت اول، کار جهادی

اوایل ترم زمستانه بود، کلاسها هنوز با قوت برگزار نمی شدند، تازگی ها هم خبر پخش یک ویروس جدید در چین خبرساز شده بود و مدام گفته می شد: ووهان چین، ووهان چین. اسم این شهر را هم تا به حال نشنیده بودم، حداقل این ویروس، ووهان را سر زبان ها انداخته بود، بالاخره هر جایی به یک چیزی مشهور می شود.

محمد آقبلاغی

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دل نوشته منفی یک

صبح با تکرار چندین باره صدای زنگ هشدار گوشی از خواب بیدار می شوم تا شب که دوباره از فرط خستگی بخواب روم و روز از نو می‌شود. بی آنکه روزی را سپری کرده باشم! قبل تر ها، آن زمان که بچه تر بودم از صبح با دلی پر از شور و امید بیدار می‌شدم...

معین وحیدی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰