بسم الله الرحمن الرحیم

در مهمانی های فامیلی سفره ها و نشست ها نباید مختلط باشد.

1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ضمن سفارشاتی که به زنی به نام حولاء داشتند فرمودند: یَا حَوْلَاءُ لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ أَنْ تُدْخِلَ بَیْتَهَا مَنْ قَدْ بَلَغَ الْحُلُمَ وَ لَا تَمْلَأَ عَیْنَهَا مِنْهُ وَ لَا عَیْنَهُ مِنْهَا وَ لَا تَأْکُلَ مَعَهُ وَ لَا تَشْرَبَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَحْرَماً عَلَیْهَا وَ ذَلِکَ بِحَضْرَةِ زَوْجِهَا.[1]

«اى حولا! جائز نیست که زن، فردی که به بلوغ رسیده را به منزل خود راه دهد و چشمش را از او پر کند و آن مرد نیز چشمش را از آن زن پر کند (کنایه از نگاهی که به تمامه و به صورت خیره باشد) و جائز نیست با او بر سر یک سفره غذا بخورد مگر اینکه آن مرد محرم او باشد و در حضور شوهر غذا تناول کنند. (یعنی اگر آن مرد محرم است می تواند در حضور شوهر با او بر سر یک سفره بنشیند و اگر نامحرم است حتی در حضور شوهر نیز نباید بنشیند).»

2- حضرت امیرالمومنین علیه السلام: وَ اکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لَا یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ. [2]

«و با پوشش و حجاب از نامحرمان چشمان آنان را از گزند آفات دور نگهدار زیرا هرچه در این مسأله (پوشش و ممانعت از برخورد با مردان (اهتمام ورزی آنها را بیشتر در سلامت و عافیت قرار داده ای و بدان که خطر خارج شدن از منزل برای آنان بیشتر از داخل نمودن مردی که اعتمادی به او نداری در منزل نیست. و اگر می توانی کاری کنی که غیر از تو مرد دیگری را نشناسند حتماً انجام بده.»

3- حضرت امیرالمومنین علیه السلام: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ أَخْبِرُونِی أَیُّ شَیْ‏ءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ فَعَیِینَا بِذَلِکَ کُلُّنَا حَتَّى تَفَرَّقْنَا فَرَجَعْتُ إِلَى فَاطِمَةَ ع فَأَخْبَرْتُهَا بِالَّذِی قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لَا عَرَفَهُ فَقَالَتْ وَ لَکِنِّی أَعْرِفُهُ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَرَجَعْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ سَأَلْتَنَا أَیُّ شَیْ‏ءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَقَالَ مَنْ أَخْبَرَکَ فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِی فَقُلْتُ فَاطِمَةُ فَأَعْجَبَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی. [3]

«ما نزد رسول اللَّه (ص) بودیم آن حضرت فرمود که: به من بگویید که چه چیز برا زنان بهتر است؟ کسى از ما ندانست. متفرق شدیم و رجوع به فاطمه کرده و از او این سؤال را پرسیدم که آن حضرت این را پرسید و کسى از ما ندانست فرمود که: من میدانم بهتر از براى زنان آنست که مردان را نبینند و مردان نیز ایشان را نبینند، من بازگشتم بجانب رسول اللَّه و گفتم سؤال کرده بودى از ما که چه چیز برای زنان بهتر است؟ برای زنان بهتر است که نه مردان ایشان را ببینند و نه ایشان مردان را، فرمود که چه کسی به تو خبر داد؟ در حالی که زمانی که نزد من بودی از این موضوع اطلاع نداشتی. گفتم: فاطمه، از این موضوع خوشحال شد و گفت: فاطمه پاره ای از منست‏.»

بنابراین کوچکترین مقدار اختلاط به هر نحو مورد رضای دین اسلام نیست.

اشکال 1

اگر شخصی بگوید: «لزوم رعایت تا به این حد یک روش و دستور غیر طبیعی و افراطی است و ضرورتی در انجام آن نمی باشد و تجربه نیز مؤید این نکته می باشد که الزاماً هر ارتباطی منجر به مفاسد و انحرافات نمی گردد و هر گفتگویی به بیراهه کشیده نمی شود بنابراین لزومی در رعایت به این نحو مشاهده نمی گردد، افراد بسیاری هستند که ضمن گفتگو و معاشرت مشکلی در پندار و رفتار آنان پیش نمی آید و تصور خاصی در ذهن و ضمیر آنان شکل نمی گیرد و احساس غیر متعارفی در وجود خویش نمی یابند و نه تنها به امور روزمره که به عبادات و مسائل معنوی در جای خود اشتغال دارند و احساس کدورت در این گونه ارتباطات ندارند و در مجالس مختلط زن و مرد به گفتگو و شوخی می پردازند و بر سر سفره غذا در کنار هم می نشینند و در ارتباط تلفنی به احوال پرسی از یکدیگر و بیان قضایا و متعارفات می پردازند و در عین حال مطلب خارج از عرف و حادثۀ دور از شؤون اخلاقی از آنان سر نمی زند.»

پاسخ می دهیم که :

اولاً:

قوه خیال و وهم انسان ها در ارتباط با نامحرم به صورت سازی می پردازد و افرادی که در ارتباط کلامی با نامحرم احساس شهوانی ندارند بالاخره در دراز مدت بذر محبت آن نامحرم در دلشان کاشته می شود. هنگام ارتباط با نامحرم، در مرحله ی نخست، ذهن صورت ها و نقش هایی را که در رابطه با نامحرم دیده به خاطر می سپارد؛ مثلاً حالت صورت نامحرم در هنگام خنده و یا حالت تعجب او و یا امثال آن را، سپس قوه متخیله دست به کار شده و به صورت سازی ذهنی می پردازد. این هجوم خواطر در مردان بیشتر مربوط به ظواهر زن نامحرم و در زنان بیشتر مربوط به شخصیت و حالات مرد نامحرم صورت می گیرد. توجه به چند نکته ضروری است:

1- این صورت سازی بسته به شرایط مختلف در هر فردی متفاوت است و شدت و ضعف دارد. مثلاً در کسی که شغلش به گونه ای است که هیچ فراغت ذهنی برایش نمی ماند ضعیف تر و در کسی که اوقات فراغت زیادی دارد مثل نوجوانان شدیدتر است. 

2- این صورت سازی در مواردی به مسائل خلاف شأن و شرع کشیده می شود که در این صورت به طور کلی آسایش را از فرد می گیرد و البته ممکن است اصلا به مسائل خلاف شأن کشیده نشود اما بالاخره در بسیاری از موارد آسایش را از فرد می گیرد چرا که اگر فرد، مجرد باشد در آرزوی همسر می سوزد و اگر متاهل باشد، نامحرم را خودآگاه یا ناخودآگاه با همسر خویش مقایسه کرده و در صورتی که کمبودی در همسر خویش احساس نماید حسرت خواهد خورد.

3- ممکن است فرد متاهل در کوتاه مدت دچار این مقایسه نگردد؛ بلکه ممکن است بعد از سال ها زندگی مشترک، مثلاً در حین مشاجره و جدلی که با همسر خویش دارد ناگهان یاد آن نامحرم افتاده و او را بر همسر خویش ترجیح دهد و آتش حسرت در درونش شعله ور گردد.

4- در صورت افتادن آتش حسرت بر دل، باز هم در این جا بروز و ظهور این حسرت درونی متفاوت خواهد بود: برخی ممکن است بنا به تجربه و مصالح دیگر، طوری رفتار کنند که همسرشان اصلاً متوجه حالت درونی او نگردد، برخی نمی توانند در ذات خویش مساله را مخفی کنند و نامحرم را به رخ همسرشان کشیده و او را نیز می سوزانند. برخی مخفی می کنند، اما خودآگاه یا ناخودآگاه - تصمیم به اذیت و آزار همسر می گیرند تا به نحوی از التهاب آتش درونشان بکاهند. از برخی نیز مطلبی خلاف شأن سر خواهد زد و آن ها نیز مراتب دارند و بدترین حالت این است که هر از چندگاهی در قسمت حوادث جراید می بینیم که فلان زن شوهردار با همکاری مردی، همسر خویش را به قتل رسانده است.

این جاست که سِرّ فرمایشات امیرالمومنین علیه السلام که فرمود: مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ أَرَاحَ قَلْبَهُ[4] «هر کس افسار چشم خود را نگه دارد قلبش راحت است» و فرمود: من غضّ طرفه قلّ أسفه و أمن تلفه‏[5] «هر که چشم خود را پائین اندازد تأسّف او کم باشد و از تلف خود ایمن باشد» برای ما روشن می گردد.

ثانیاً:

روح زن از مرد لطیف تر است و این روح لطیف در مواجهه با روح با صلابت و سخت مردان اثر می پذیرد و اگر آن مرد آلوده باشد اثری بسیار نامطلوب بر روی روح زن گذاشته می شود. در برخوردِ مرد با زن نامحرم، حتی بر مردانی که با ایمان و باتقوی هستند نیز حالتی خاص حاکم می گردد، حالتی که در آن حالت، بدون ملاحظه ی امر دیگری، نوعی تمایل به تصاحب زن، در مرد به طور نهفته وجود دارد. این حالت فقط در کسانی که به مرتبه ی خلوص و صفای ضمیر رسیده اند وجود ندارد و معلوم است که قاطبه ی افراد متقی نیز به این مرتبه نرسیده اند، چه برسد به افرادی که عملاً نسبت به گناهان بی تفاوت می باشند. در چنین حالتی است که زن در مواجهه با مرد، به دلیل حالت منفعلانه ی ذاتی خویش، عملاً تحت تأثیر میدان باطن آن مرد قرار می گیرد، همان طور که در نشئه ی ظاهر مرد را در میدان خود می گیرد، مرد در عالم مثال و برزخ و ملکوت، او را تحت تأثیر میدان خود گرفته و به دلیل آن حالت تمایل به تصاحبِ بدونِ ملاحظه، که خواهی نخواهی در اکثریت قریب به اتفاق مردان - چه متقی چه غیر متقی - هست،  ضربه ای کاری بر روح و باطن زن وارد می گردد و به طور مستقیم در عالم مثالِ زن تأثیر می گذارد. و آن لطافت روحى و نفسى خود را خواهى، نخواهى از دست داده و دیگر قابلیت رشد و تکامل را نخواهد داشت‏. البته به مرد نیز ضربه وارد می شود اما ضربه ای که زن می خورد عمیق تر است و دیرتر جبران می شود تا ضربه ای که به مرد خورده است.

بنابراین یکی از شروط اساسی سیر و سلوک زنان به سمت حقیقت الله، همین مسأله عدم اختلاط است. حدیث حضرت زهرا سلام الله علیها که آورده شد کاملاً دلالت دارد که بهترین چیز برای زن همین موضوع است. بالاخره این روایات دروغ است یا راست؟ اگر دروغ است بگویید دروغ است اما اگر راست است چرا سرمان را در برف فرو ببریم؟ بالاخره حضرت زهرا سلام الله علیها جفنگ و چرت و پرت که نفرموده اند. ایشان به عصمت سِرّ رسیده اند و پاره ای از رسول الله هستند و می بینند بهترین کار برای زنان کدام کار است.

خداوند استعداد و ظرفیت زن را به گونه‏اى قرار داده است که تنها در شرایط مناسب خود رشد مى‏کند و آن عبارتست از عدم ارتباط و صحبت با مرد نامحرم‏.

زن باید خود را در حرز قرار دهد و هر چه در این زمینه بیشتر تلاش شود حرکتش به سمت خداوند سریع تر خواهد شد و عبادات و اذکار و تلاوت قرآن و امثال آن در این صورت است که تأثیر خود را خواهد گذاشت وگرنه انسان اعمال عبادی را به صورت صوری و ظاهری بدون روح و معنویت مثل ربات انجام خواهد داد. کاملاً به طور کلاسیک مثل مقررات، نمازش را می خواند، اعمالش را انجام می دهد، بدون این که ذره ای بالا برود. توجه به این نکته ضروری است که در بسیاری از افراد، نفس چون نمی تواند با عمق و روح دین ارتباط برقرار کند خود را به تکالیف ظاهری دلخوش می کند[6] که من مثلاً روز عاشورا نذری می دهم و یا من نمازهایم را هر طور شده بالاخره می خوانم و یا من در نشست های مختلط، حجابم را به طور کامل حفظ می کنم و ... در حالی که هدف از دین رسیدن به عمق و محتوا و معنویت و نورانیت و تضرع و فقر در پیشگاه الهی است. البته منکر ثواب بسیار کم برای آن دسته از اعمال ظاهری بدون محتوا نمی شویم.

بنابر این تحلیلِ عمیق، مسأله اثرپذیری روح زن از مرد منحصر در مکالمات و نگاه ها نمی گردد و حتی در صرف حضور داشتن و بودن در نزد یکدیگر نیز رخ می دهد.

ثالثاً

در صورت صحبت با نامحرم، حالت نفسانی و موقعیت روحی برای رشد و تعالی و تجرد نفس از بین می رود اگر چه انحراف ظاهری و مطلب خلاف شأنی رخ ندهد. علّت تحّفظ در حجاب و ارتباط صرفاً و منحصراً وقوع در مفسده و انحراف ظاهری برای همۀ افراد در همۀ سنین و شرایط نیست بلکه علّت از دست دادن حالت نفسانی و موقعیت روحی برای رشد و تعالی و تجرد نفس است که قطعاً برای این گونه افراد حاصل می گردد و جای هیچ شبهه ای در این مسأله وجود ندارد.

رابعاً

این تصور که ارتباط بین زن و مرد هیچ تأثیری در افکار و خلق و رفتار طرفین نخواهد داشت باطل است زیرا در بسیاری از موارد ممکن است فرد در  تشخیص خود مرتکب خطا شده باشد و نفهمد که این حالت به ضرر اوست و موجب سلب حرکت و رکود او می شود.

نظیر این مسأله حتّی در موارد فیزیکی و جسمانی انسان ممکن است رخ دهد مثلا دفاع بدن نسبت به ورود بیماری با احساس درد انسان را از وقوع چنین خطری آگاه می سازد و قبل از از کار افتادن عضو سیستم عصبی هشدار لازم را به واسطۀ درد خواهد داد و انسان فوراً به فکر علاج و درمان خواهد افتاد ولی در بعضی موارد این چنین نیست مانند دندان که انسان هنگام پوسیدگی چه بسا متوجه این ضایعه و از بین رفتن جدار داخلی دندان نشود و وقتی پی می برد که دیگر کار از کار گذشته و عصب دندان را فاسد نموده است. وقتی که بدن را سِر می کنند حتی اگر چاقو در آن فرو برود، فرد متوجه نمی شود که چاقو داخل بدن او شده و دردی احساس نمی کند اما وقتی که به حالت طبیعی بازگردد و از بی حس بودن خارج شود فریادش به آسمان بلند می شود.

خامساً

فردی که با نامحرم ارتباطِ - به قول امروزی ها - معمولی یا کاری دارد اگر آن نامحرم دچار مطلب خلافی شود در پیشگاه خداوند پاسخگو می باشد هر چند خودش دچار مطلب خلافی نشده باشد. بر فرض که انسان بتواند بر نفس و امیال و هواهای خودش مسلّط و مقتدر باشد و این ارتباطات تأثیری بر افکار و ذهنیات او نگذارد و با همان حال و وضعیت ثابت و پایدار خویش بتواند به سیر تکاملی و حرکت صعودی خود ادامه دهد ولی آیا می تواند آثار این گونه ارتباط را از طرف مقابل نیز دفع گرداند؟

سادساً

بگذریم از مطالب خلاف شأن و شرعی که کم و بیش رخ می دهد و گویا انگار که ما از کره ی ماه به کره ی زمین آمده ایم و با حالاتی که در این کره هست آشنایی نداریم!

اشکال2

اگر کسی بگوید: «شما خود معترف هستید که فرد اگرچه درونش ملتهب باشد می تواند طوری رفتار کند که کسی متوجه حالات درونی او نگردد، پس تا زمانی که در عالم خارج، مطلب خلاف شأنی رخ نداده است اشکالی از این ناحیه بر مصاحبت و هم­نشینی مترتب نیست.»

پاسخ می دهیم که: گفته شد که افراد با هم فرق دارند و خودِ حالت های یک فرد در دو زمان نیز شبیه به هم نیست. چه تضمینی هست که فردی که اکنون چیزی از خود بروز نمی دهد فردا نیز همین گونه باشد؟ به علاوه این که بسیار اتفاق می افتد که چیزی در کمون و گوشه ی روح یک فرد مدت ها مخفی می ماند اما بالاخره ظهور و بروز می کند. از همه این ها مهم تر، فرض کنیم فردی بتواند از خود چیزی بروز ندهد، آسایش و آرامش درونی خود را که از دست داده است، چگونه جبران می نماید؟

اشکال 3

اگر فردی بگوید: «ما اصلاً مقایسه ای نمی کنیم تا دچار حسرت شویم.»

پاسخ می دهیم که: گفتیم که حالات یک فرد در دو زمان مختلف شبیه هم نیستند. نکته بسیار مهم این که این مقایسه در بسیاری از موارد هنگام قرار گرفتن فرد در شرایط خاصی به صورت ناخودآگاه صورت می گیرد که در این صورت خارج از اختیار است و آسایش خیال را ولو به مقدار کمی از فرد خواهد گرفت و محبت او به همسرش را کاهش می دهد.

اشکال 4

اگر کسی بگوید: «فاطمه زهراء هم به مسجد رفت، و در برابر مردان خطبه خواند؛ دختر عزیزش، زینب هم در خیابان‏هاى کوفه، در برابر سیل جمعیّت مردان خطبه خواند؛ و هم در شام، در مجلس یزید، در برابر مردان، خطبه خواند و حرف زد و سخن گفت. و نواده ارجمندش:فاطمه بنت الحسین نیز در کوفه خطبه خواند.»

پاسخ می دهیم که: اگر خطبه خواندن، و سخنرانى نمودن زن در شرائط عادى هم جایز بود؛ پس چرا همین دخت پیامبر: صدّیقه کبرى فاطمه زهراء سلام الله علیها، در زمان حیات پدرش: رسول الله، یک سخنرانى هم در مسجد نکرد! چرا در مسجد، و غیر مسجد، مجلس درس تشکیل نداد! و براى همه اصحاب، أعمّ از مرد و زن، تفسیر قرآن و سیره پدرش را بیان نکرد! چرا نه او، و نه غیر او، از زنان مدینه در میان مردان یک سخنرانى ننمودند؟ و یک مجلس درس، موعظه و حدیث، تفسیر از آنها؛ و نه از زنان مکّه، و نه از زنان کوفه و بصره دیده نشد!!

این عمل حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیهما عمل استثنائى بود، که در کوفه و شام در مجلس یزید پرخاش کرد و سخن گفت. نه قبل، و نه بعد، از زینب دیده نشد که: در میان مردان سخن بگوید.

آری، زینب مجالس زنانه در مدینه داشت؛ و زنان را تربیت به قرآن و حدیث و تفسیر و أخلاق مى‏نمود؛ مجالس او معروف بود. اگر سخنرانى زینب در کوفه و شام، در حال اسارت، دلیل بر جواز مطلق سخنرانى، و هر گونه موعظه و خطابه بود؛ پس چرا نظیر این سخنرانى در میان مردان در آن مدینه پهناور آنروز که مرکز علم بود؛ حتّى براى یکبار هم از او واقع نشد؟!

از همه اینها گذشته، پرخاش، و احتجاج، و خطبه بى‏بى دو عالم، سیّده نساء العالمین؛ و دخترش زینب کبرى علیهما صلوات الله، در مسجد پیغمبر، و در کوفه و شام، بر اساس تضییع حقّ شخص خودشان نبوده است؛ تا از آن درگذرند، و عفو و اغماض را بر اساس سجایاى اخلاقى، و محاسن صفات انسانى مقدّم دارند. آن خطبه‏ها بر اساس مصلحت عامّه، و بیدارباش أفهام و افکار جامعه، در آن نسل، و در نسل‏هاى آینده بوده است؛ که خیانت و جنایت بر پیکر اسلام وارد شده بود.

گویا کشفِ جواز سخنرانى زنان در محافل مردان؛ بدست این آقایان اسلام شناس؛ قدرى دیر رسیده است؛ و گر نه زودتر از این، زنان را در مجالس و محافل مردان وارد مى‏ساختند؛ و مردان را از این محرومیّت زودتر در مى‏آوردند.[7]

علاوه بر این که آقایانی که این عمل اسثنایی حضرت زینب سلام الله علیها را دلیل بر جواز سخنرانی و بلند کردن صدای زن در میان مردان می گیرند باید قائل به جواز سر برهنگی برای زنان نیز باشند!!! چرا که آن حضرت در مقابل یزید و مجلسیان او سربرهنه و مکشوف بودند. پس همان طور که این سربرهنگی استثنایی بوده آن داد و فریاد ها هم اسثنایی بوده است.

چرا برای مردم بیان نمی شود که در کاروان کربلا، حضرت زینب سلام الله علیها وقتی می خواستند سوار بر شتر شوند تمام محارمشان از بنی هاشم می آمدند و دور شتر می ایستادند تا نامحرم اصلاً نتواند سوار شدن ایشان را ببیند؟

اشکال 5

اگر کسی بگوید: «چرا دیده می شود که برخی از معمّمین در جلسات یا در کلاس هایشان به طور خیره به نامحرم نگاه می کنند و عکس های این قضیه نیز موجود است. یعنی آن ها، این حرف هایی که شما می زنید را نمی فهمند؟ یعنی آن ها از تقرب به خداوند و سیر و سلوک هیچ بهره ای ندارند و فقط شما سرّ مطلب را درک کرده اید؟»

پاسخ می دهیم که: ما نظر اسلام را می گوییم و پاسخ گوی عمل منتسبین به اسلام نیستیم، درست است که در مسأله پوشش بانوان، صورت و دست ها تا مچ استثنا هستند اما این دلیل بر این نیست که مرد نیز می تواند به صورت و دست ها تا مچ نگاه کند، همان طور که زن نیز نمی تواند به مرد نگاه کند.[8] و همچنین پوشاندن صورت و دست ها تا مچ نیز تا زمانی لازم نیست که مفسده ای بر آن مترتب نشود و قریب به اتفاق فقها می گویند که در صورت ترتب مفسده، پوشاندن صورت نیز لازم است. منتها تشخیص این که کجا مفسده هست و کجا مفسده نیست را بر عهده مکلف می گذارند و با توجه به وضعیت کنونیِ جامعه و کثرت نگاه های آلوده به ویژه در جوامع شهری، مکلف پی می برد که نپوشاندن صورت و رفتن در خیابان و بازار قطعاً مترتب بر مفسده است، پس واجب است صورت خود را نیز بپوشاند، خواه با پوشیه و خواه با نگه داشتن گوشه چادر با دست جلوی صورت (اصطلاحا رو گرفتن).

اشکال 6

اگر کسی بگوید: «زنان با صفا و با لطافت هستند و نشست و برخاست در جمع مختلط باعث صفا و لطافت جمع می گردد اما  جمع های جداگانه ی مردان، حالتی خاص دارد که عاری از محبت و احساسات و صمیمیت است و جمع های جداگانه ی زنان نیز مملو از تفاخر و برتری طلبی است و حس خوبی در آن جمع ها نیست و با اختلاط نوعی تعادل هم در جمع مردان و هم در جمع زنان حاصل می گردد.»

پاسخ می دهیم که: اولاً لطافت زنانی که با مردان نامحرم ارتباط زیاد دارند طی مرور زمان از بین می رود و این موضوع کاملاً امروزه به ویژه در زنان شاغل مشهود است که میانگین لطافت و صفای زنان نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده و بسیاری از دختران امروزه خشن تر و جواب­پس­بده­تر از دختران گذشته هستند،[9] و تعداد دختران معصوم و محجوب رو به کاهش شدید است.

ثانیاً این جوّ احساسی برای مردان مفید نیست و مردان باید لطافت و صفا را از محارم خویش دریافت نمایند: در کودکی از مادر، در جوانی از همسر و در میانسالی از دختر و در پیری از نوه ها. ارتباط با نامحرم که نتیجه ی آن از بین رفتن صفا  ولطافت زن است باعث می شود که زن، دیگر انرژی و لطافتی برای شوهر و فرزندان خود نداشته باشد و مردان در جستجوی محبتی که باید از زنان خود بگیرند و نمی گیرند، سر از بیرون خانواده در آوردند!! نکته ی دیگر این که ارتباط زیاد با زنان، حتی محارم، باعث کاهش جنبه ی عقلانیت در مردان گشته و آنان را از نظر رفتار و تفکر طی مرور زمان شبیه به زنان می گرداند که این موضوع نیز امروزه کاملاً در مردان دیده می شود.

اشکال 7

اگر کسی بگوید: «در زمان ما، در رسانه ی ملی که زیر نظر و تقریر و امضای ولی فقیه می باشد، اختلاط در برنامه های مختلف وجود دارد و از این جا کشف می نماییم که اختلاط  مشکلی ندارد» پاسخ می دهیم که: اولا خود رهبر انقلاب تأکید نموده اند که تمام برنامه های این رسانه مورد تأیید ایشان نیست و حتی در استفتاء معروفی که از ایشان نموده اند که آیا موسیقی هایی که از رادیو و تلویزیون پخش می گردد جایز است؟ پاسخ داده اند که: لزومی ندارد، ممکن است موسیقی حرام هم پخش نمایند.[10] ثانیا ایشان خود را ملزم به قانون اساسی می دانند و در قانون اساسی وظیفه ی ایشان نسبت به این رسانه فقط و فقط «تعیین ریاست رسانه ی ملی» می باشد و بس. البته نه به این معنی که ایشان هیچ گونه نظارتی بر رئیس رسانه ی ملی و معاونانشان نداشته باشند، اما بسیاری از رهنمودهای طلایی ایشان به سرمداران این رسانه، مثل رهنمودهایی که به دولت و مجلس می نمایند، ضامن اجرایی ندارد و از گوش راست آقایان داخل و به محض خروج از نزد ایشان از گوش چپشان خارج می گردد و ایشان هم بالاخره باید کشور را بگردانند و نمی توانند همه را اخراج نمایند و دم به دم حکم حکومتی کنند. ثالثا ترویج رقص در برنامه های کودک و خنده بازار، موسیقی بزن و بکوب، لاابالی گری، پوچ گرایی در قالب ترویج خنده و مسخره بازی، مسخره کردن اسم شریف « نقی » قبل از آن خواننده، توسط کارگردان به ظاهر توبه کرده و متعهد این رسانه، علت مرگ قرار گرفتن چادر در سریال دیگرِ همان آقای متعهد، به بهشت رفتن دختری که خودکشی کرده در سریال دیگر، و موارد بسیاری در سریال ها و برنامه های مختلف و از همه مهم تر ترویج اختلاط در سریال ها و برنامه های زنده ی تلویزیونی، حاصل این رسانه است. به سریال های تلویزیون نگاه نکنید!! اکثر این فیلم ها خصوصا ایرانی برای از بین بردن حیاء و عفت و ارزشهای اخلاقی در خانواده ها ساخته میشود.

اشکال 8

اگر کسی بگوید: «حفظ نظام از اوجب واجبات است و برای حفظ اصل اسلام هرکاری که ظاهراً مخالف با فروع اسلام باشد، می شود کرد! و این عمل رسانه ملی دفع افسد به فاسد می باشد، آیا خوب است مردم به ماهواره روی بیاورند؟ علاوه بر این که اگر این سوپاپ تلویزیون و خوش گذرانی وجود نداشت، دیگ بخار جامعه به خاطر تحریم ها و گرانی و موارد دیگر منفجر می شد و اصل نظام مقدس ما نابود می گشت! بنابراین درست است که برخی از برنامه های این رسانه، خلاف بعضی از احادیث و موازین اسلام می باشد اما برای حفظ مصلحت بزرگتر یعنی حفظ نظام، این مواردی که ظاهراً خلاف است، خوب و به جا و چه بسا به عنوان حکم ثانوی حلال هم باشد!» پاسخ می دهیم که پس ما برای چه انقلاب کردیم؟ اگر قرار باشد برنامه های تلویزیون به سمت ماهواره پیش برود منتها چند پله عقب تر چه اصراری داریم که مردم ماهواره نگاه نکنند؟ اگر قرار نیست احکام اسلامی اجرا شود، اصلاً دیگر فلسفه ی ولایت فقیه چیست؟ ما در سیره ی معصومین ابداً سیاست دفع افسد به فاسد را نمی بینیم. وقتی که اهالی طائف به پیامبر گفتند: ما به شرطی مسلمان می شویم که نماز نخوانیم و زکات ندهیم، پیامبر نپذیرفتند. آیا امیرالمومنین نمی توانست برای پیروزی اصلِ اسلام، آب را در صفین ببندد همان طور که معاویه آب را بسته بود؟ آیا ایشان نمی توانست در نهروان برای روحیه ی کوفیان و نابودی اساسی ترین دشمنش یعنی معاویه غنائم آن را استثنائاً به عنوان حکم ثانوی بین لشکریانش پخش نماید تا کوفیانی که به دلیل جنگ های بی غنیمت[11] از ایشان خسته شده بودند را شاد و با خویش برای حرکت به سمت معاویه همراه نماید؟ اصلاً در زمان امیرالمومنین علیه السلام معروف شده بود که: «علی به خلاف معاویه از سیاست اطلاعی ندارد و معاویه سیاستمدارتر است.» چون ایشان به خاطر سیاست، کوچکترین کاری که مخالف با فروع احکام اسلامی بود، انجام نمی دادند. علاوه بر امیرالمومنین علیه السلام، آیا امام مجتبی علیه السلام با توجه به منابع سرشار از بیت المال که در دست ایشان بود نمی توانست همان طور که معاویه با پول سپاهیانش را می خرید، برای پیروزی اصل اسلام به عنوان یک حکم ثانوی، به سپاهیانش مال و اموال بیشتری بدهد تا به سمت معاویه نروند؟ آیا مسلم بن عقیل، در خانه ی هانی بن عروه، نمی توانست ابن زیاد را از پشت سر به قتل برساند؟ و موارد بسیار زیاد دیگر. اتفاقاً رمز به دل نشستن معصومین علیهم السلام همین مطلب است که آن ها هیچ وقت، هیچ چیزی را بر صدق و حق و کار درست ترجیح ندادند و نمی دهند، حتی اگر حکومت بر حقّشان به خطر بیفتد. علاوه بر همه ی این ها، سیاست سوپاپ از اول اشتباه بود چرا که نوعی فریب کاری است.

اشکال 9

اگر کسی بگوید: «بر فرض که مباحث شما در مورد رسانه را بپذیریم، اما عمل مستقیم رهبر فقید انقلاب و رهبر فعلی انقلاب در برگزاری جلسات با بانوان و حتی سخنرانی زنان در جمع این دو بزرگوار، دلیل بر این است که مطلب آن طور هم که شما می گویید نیست. شما بیشتر می فهمید یا این مراجع بزرگ تقلید که شرق و غرب عالم را به لرزه درآورده اند؟»

پاسخ می دهیم که اولا سیره ی رهبر فقید و رهبر فعلی انقلاب نیز به دلایلی ناقص بیان می شود. مثلاً در مورد رهبر فقید و کبیر انقلاب، آیت الله خمینی رحمه الله علیه از بعضی از زنان خانواده شان این گونه نقل شده:

«مثلاً در خانه خودشان وقتی یکی از نوه­های پسرشان مکلف می­شد دیگر با آن­ها در یک اتاق نمی­نشستیم. نه فقط سر یک سفره نمی­نشستیم بلکه می­گفتند حتی به همدیگر سلام هم نکنید چون واجب نیست.»[12]

یا در مورد رهبر کنونی، تا به حال حتی تصویر همسر ایشان را هیچ کس ندیده است.

ثانیا در فن اصول فقه ثابت شده است که قول، فعل و تقریر معصوم اگر تقیه ای در کار نباشد دلیل و حجت می باشد. اما در مورد مجتهد، فقط قول او، آن هم اگر به صورت فتوا باشد - تازه فقط بر مقلدین او - حجت است چون امام معصوم آن را حجت و دلیل قرار داده و فعل و تقریر مجتهد ابداً دلیل بر این نمی شود که حتی نظر خود آن مجتهد، این می باشد! و چه بسا رهبر معظم انقلاب، نیز نظرشان موافق مطالب این مقاله باشد اما بنا به مصالحی از سخنرانی زنان در جلوی خودشان نهی از منکر نمی کنند و نمی دانند که عده ای می خواهند کاسه ی داغ تر از آش شوند و تقریر ایشان را هم مانند تقریر امام معصوم تبدیل به حجت و دلیل شرعی نمایند! و چه بسا هم نظرشان در برخی جهات مخالف مطالب این مقاله باشد و منکر این نمی شویم که این احتمال وجود دارد.

اشکال 10

اگر کسی بگوید: «این نوع جداسازی، به ویژه در جمع های فامیلی نوعی غیرت ورزی بی جاست که دل های سالم را هم بیمار می کند و افراد بی آلایشی که هیچ تصور خلافی ازشان سر نمی زند را دچار توهم و تخیل می گرداند»

پاسخ می دهیم که: «در شرایط ایده آل که همه ی یک فامیل، از ابتدا به این مبانی ملزم باشند، کودکانی که در این شرایط پا به سنین نوجوانی و جوانی می گذارند، همدیگر را اصلاً نمی بینند تا تصور و تخیلی خلاف از آن ها سر بزند، اما در شرایطی که نشست و برخاست های یک فامیل مختلط بوده و تازه این مبانی می خواهد توسط برخی از اعضای فامیل اجرا شود، در این صورت نام کسی که می خواهد این مبانی را اجرا نماید الف و نام فرد مقابلش را ب می نامیم. ممکن است ب با خودش فکر کند که شاید علت این گونه برخوردهای الف این است که نسبت به من توهمات و تخیلاتی دارد، در این صورت یا الف واقعاً نسبت به ب توهمات و تخیلاتی دارد یا ندارد که در صورتی که داشته باشد، قطعاً سعی می کند طوری برخورد نماید که ب متوجه نگردد. بنابراین ب باید بر اساس حسن ظن برخورد نموده و با خود بگوید: الف حتماً نسبت به من توهمات و تخیلاتی ندارد و ریشه ی این عملش برای این است که این فرهنگ صحیح که برگرفته از فرهنگ ناب اسلام است اجرا و گسترش یابد و دلیلی ندارد که ب خود را مشغول توهمات و تخیلات نماید.»

اشکال 11

اگر کسی بگوید: «امروزه در سایر جهان، روابط مرد و زن نامحرم به صورت اسفناکی درآمده، شما اگر به کشورهای دیگر بروید می بینید، که این مسائل در مملکت ایران خیلی بهتر از جاهای دیگر است، در شرایطی که همه ی جهان یا برهنه یا نیمه برهنه اند، گیر دادن به این مقدار اندک اختلاط بیهوده است.»

پاسخ می دهیم که: اولاً درست است که اینجا هنوز به آن صورت درنیامده، اما حرکت آن به کدام سمت و سوست؟ آیا به سمت عفاف و خِدار است یا کم کم داریم به همان جایی می رویم که آن ها هستند؟

ثانیاً درست است که در آن جا وضع بدتر است اما بحث این نیست، بحث این است که این اختلاطی که در اینجا حاکم گشته، فرسنگ ها با اسلام حقیقی فاصله دارد و حرکت توده های مردم به سمت خداوند، چه در آن شرایط و چه در این شرایط، کند، آهسته و چه بسا محال باشد.

ثالثاً ما در پیشگاه خداوند در قبالِ آموزه های اهل بیت علیهم السلام که عملِ دقیق به آن می توانست ما را به حرکت درآورد، مورد بازخواست قرار خواهیم گرفت، به خلاف جهانیان که دستشان از این آموزه ها خالی است. پس در موقف حساب و کتاب، از آن ها در مورد این موضوع سوال نخواهد شد و از این نقطه نظر، وضع ما بغرنج تر از آن هاست!!

اشکال 12

اگر کسی بگوید: «به جای صرف وقت در این مسائل جزیی به فکر حل مشکلات مردم و کمک به نیازمندان در این وضع اسفناک گرانی ها باشید، الآن گرانی است، مردم گرسنه اند. خیلی ها به نان شب محتاج اند، طرح این مباحث چه سودی دارد؟» پاسخ می دهیم که:

اولاً حالتِ کنونی در جامعه که اختلاط و شهوت بر زمانه حاکم شده، به طور مستقیم و غیرمستقیم در گرانی ها تأثیرگذار است:

1- به طور مستقیم: دختری که می خواهد بعد از تعطیل شدن از مدرسه، در خیابان قدم زنان حرکت کرده و با متلک پسران رو به رو شود، یا خانمی که در اداره، مراجعینِ مرد زیادی دارد، به دلیل حس خودنمایی - که خداوند برای خودنمایی در نزد شوهر در او قرار داده به غلط به دلیل جو غالب و غلبه ی احساساتش - مایل است جلوی غیرشوهر نیز خودنمایی کرده و زیباتر به نظر آید، پس پول پدر یا شوهرش را خرج کرده و لوازم آرایش یا لباس های متنوع و رنگارنگ می خرد، در حالی که همه می دانیم در بسیاری از موارد هیچ ضرورتی برای خرید این وسایل نیست. پولی که باید صرف خرید نان و گوشت گردد یا به مصرف نیازمندان و فقرا برسد یا به گرسنگان سومالی یا آوارگان میانمار برسد، یا در یک کار تولیدی نقش ایفا کند، صرف خرید این اباطیل می گردد. البته باید اذعان کرد که مسائل مختلفی در مقوله ی گرانی موثر است و شاید آن چه که از این رهگذر، باعث گرانی بیشتر می گردد، اصلاً به حساب نیاید اما بالاخره تأثیرگذار است.

2- به طور غیرمستقیم: در شهوتکده ی کنونی، احتمال این که یک نوجوان و یا جوانِ با استعداد، به سمتی پیش برود که فردی متعهد و متخصص در زمینه های مختلف گردد پایین است و بیشتر افرادی که در آینده می توانند مشکلات اساسی جامعه از جمله گرانی - را حل نمایند، چون باهوش ترند، زودتر به سمت لاابالی گری و شهوت رانی کشیده می شوند و به جای آنان مردمانی با استعداد کمتر، امور کلان جامعه را در دست می گیرند. البته این طور نیست که همه ی افرادِ با استعدادی که به شهوت رانی تمایل دارند در دیدگاه مردم نیز، به شهوت رانی و لاابالی گری شناخته شوند و در زندگی شکست خورده و معتاد و از کار افتاده گردند، بلکه بسیاری از آنان چون با استعدادند طوری عمل می کنند که در زندگی دنیا شکست نخورده و لااقل مانند افراد متوسط جامعه زندگی کنند؛ در حالی که این افراد استعداد دارند مدیریتِ کلانِ جامعه را بر عهده گیرند و مطالب و مشکلات را از ریشه و بن حل نمایند، ولی وقت خود را صرف خودشان می کنند و تا زمانی که عیششان برقرار باشد، مشغولند و وقتی هم که عیششان برقرار نیست، همت و تلاش خود را در جهت تحصیل عیش به کار می گیرند و در هر دو صورت به مشکلات مردم و جامعه اهمیتی نمی دهند.

ثانیاً فرض کنیم در همین شرایط اختلاطِ مرد و زن، همه چیز ارزان شد و هیچ گرسنه و گرفتاری هم در مملکت نبود کما این که ممکن است الآن در کشورهای غربی این گونه باشد؛ سوالی که پیش می آید این است که آیا در این صورت، روحِ ما نیز به آرامش می رسد یا خیر؟ آیا ساکنین اروپا و آمریکا - به فرض این که مشکلات معیشتی در آن جا حل شده باشد همه در آرامش و آسایش به سر می برند؟ همه جا گل و بلبل است؟ و همه در خانواده های خود احساس امنیت می کنند؟ و همه ی زن ها و شوهرها کاملاً به هم وفادارند و خیلی باکلاس و شیک با هم رفت و آمد دارند و در مهمانی های بزرگِ مختلط شرکت می کنند، خم به ابرو نیاورده و و هیچ خیانتی هم به همسر خود نمی کنند؟ و هیچ زنی هم به تنهایی زندگی نمی کند و هیچ مردی هم به دلیل این که زنان متنوع، دیگر دلش را زده اند، برای اطفاء آتش خود به مردان رو نیاورده و آمار و اخباری که هر از چند گاهی شنیده می شود که فلان سیاستمدار یا هنرپیشه یا فوتبالیست فساد اخلاقی دارد، دروغ و کذب است؟

ثالثاً این تصور که تا زمانی که مردم مشکل معیشتی دارند، اساساً صحبت کردن از امور دینی و معنوی بی معنی است و ابتدا باید آن مسائل را حل نمود و بعد از دین و ایمان حرف زد، و این که شکم گرسنه، دین وایمان ندارد، تصوری باطل است و متأسفانه چنان به صورت یک اصل اساسی در آمده که دیده شده حتی بسیاری از افراد که در لباس علما هستند، نیز سخنی گفته اند که حاکی از چنین مضمونی بوده است.

توضیح این که: آیین پاک اسلام یک مجموعه است و تا زمانی که ما این مجموعه را - با همه ی ریزه کاری ها و فروعاتش - به طور کامل نپذیریم، حتی مشکلات دنیایی ما حل نخواهد شد. در زمان رسول الله وضعیت معیشتی مسلمانان در بدترین شرایط بود، اما دیده نشد که ایشان بفرمایند: اول باید شکم مسلمانان را سیر کنم و بعد به وضعیت روحی و معنوی آنان بپردازم!! افراد گرسنه ی مسلمان در شعب ابی طالب ایمان نداشتند؟ شکم گرسنه ی اصحاب صفه، باعث عدم معنویت و ایمان آنان بود؟ نگارنده ی مقاله معتقد است تا زمانی که انسان ها، به اسلام واقعی روی نیاورند، به دنیایی آباد و خوش و با آرامش نخواهند رسید و زمانی هم که به اسلام واقعی روی بیاورند دیگر مسائل مادی و معیشتی برایشان چندان اهمیتی ندارد.

 بله یک مطلب را می پذیریم و آن این که در صورتی که فرد، دغدغه ی گرسنگی نداشته باشد، مسیر او به سمت کمال هموارتر است، اما آن چه که مهم است نبود دغدغه است، چه شکم گرسنه باشد چه شکم سیر باشد، یعنی اگر فردی دغدغه نداشته باشد، اگر چه شکمش گرسنه باشد می تواند در امور معنوی پیشرفت داشته باشد.

نکته ای که باید به آن دقت نمود و در واقع ریشه ی این مغالطه است این است که: حکومت اسلام، همان طور که موظف است شرایط را طوری تنظیم نماید که، امکان به وجود آمدنِ دغدغه ی اختلاط، برای افراد به حداقل برسد، همان طور هم موظف است که نسبت به کاهش سایر دغدغه هایی که ممکن است رهزن راه شوند، از جمله دغدغه ی گرسنگی اقدام نماید و این مطلب دیگری است که صحیح هم می باشد. اما این مطلب که رفع دغدغه ی گرسنگی، توسط حکومت اسلام، بر رفع سایر دغدغه ها اولویت ذاتی دارد و تا این درست نشود هیچ کاری فایده ندارد، مطلبی نادرست است و سیره ی رسول الله مخالف آن است.

اشکال 13

اگر کسی بگوید: «هنر و مردانگی این نیست که فردی در غار باشد و اتفاق خلاف شأنی از او سر نزند، هنر و مردانگی این است که در عین این که در جمع مختلط هستی بتوانی خود را کنترل نمایی.» پاسخ می دهیم که: این حرف مثل حرف کسی است که بگوید: هنر و مردانگی این نیست که وسط جاده ی صاف و هموار راه بروی و زمین نخوری، هنر و مردانگی این است که کنار لبه ی پرتگاه بروی و آن جا نیفتی. تا این جا درست است اما آیا عاقلانه است که کسی جاده ی صاف و هموار را رها کند و خود را از قصد و به عمد در لبه ی پرتگاه قرار دهد و بگوید: من هنرمندم؟ تازه حالتِ ما انسان های غرق در کثرات عالم ماده، شبیه فردی که سالم است و راه رفتن را خوب بلد است، نیست. حالت ما شبیه کودکی است که هنوز راه رفتن را خوب بلد نیست و از عمد می رود کنار لبه ی پرتگاه راه می رود و جاده ی هموار را رها می کند. برای تمرینِ راه رفتن، کنار پرتگاه مکان مناسبی نیست. بله، اگر دست قضا فردی را به طور غیراختیاری در جمعی مختلط قرار داد آن جا محک و عیار او سنجیده می شود. این مطلب صحیح است اما با آن مغالطه ی فوق صورت می گیرد که ما باید برای این که عیارمان سنجیده شود خود را در جمع مختلط قرار دهیم!!! خیر چه لزومی دارد؟ آیا اگر فردی، هنگام مواجهه با مریضی که وبا گرفته برود جلو و بگوید: «من مردانگی و هنر دارم که در عین این که جلو می روم مریض نمی شوم.» به او نمی خندند؟ این دیوانگی است نه مردانگی.

اشکال 14

اگر کسی بگوید: «دوره ی این حرف ها دیگر گذشته، الان علم پیشرفت کرده، ببین بشر امروزی قادر است در مراسم افتتاحیه ی المپیک آن شگفتی را رقم بزند، قادر است پا به کره ی ماه بگذارد، اتم را بشکافد، آسمان خراش 600 متری بسازد، بر روی سِن کنسرت لاس وگاس آن شگفتی های موسیقی و حرکات موزون با آن همه ریزه کاری ها را رقم بزند، آن وقت شما نشستید اینجا و حرص و جوش این را می خورید که ای وای! دنیا به آخر رسید، که چه شده، فلانی به فلانی نگاه کرده و با او حرف می زند. ما الآن در قرن 21 هستیم، این حرف ها قدیمی شده، مالِ 1400 سال پیش، آن هم مربوط به اقوام وحشی عرب بوده و مربوط به ما نیست! زمانه دیگر این حرف ها را نمی پذیرد.»

پاسخ می دهیم که اولاً ما هم خودمان می دانیم که این حرف ها ورافتاده و قدیمی شده وگرنه اگر قدیمی نشده بود آمارها و ارقام چیز دیگری را نشان می داد! امروزه باید با صدای رسا و عالم گیر اعلام کرد که جملۀ معجزنما و وحیانی امیرمؤمنان در این وصیت نامه که می فرمایند: وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ »اگر می توانی روشی در پیش بگیری که زنان تو جز تو کسی را نشناسند حتماً در انجام آن کوتاهی منما« یک معجزۀ علوی در عرصۀ روابط اجتماعی و مسائل اخلاقی و خانوادگی به شمار می رود.

مطالبی که از ناهنجاری های اخلاقی در روابط خانوادگی و زناشویی به واسطۀ پدیدۀ اینترنت و موبایل به سمع ما می رسد آنچنان وحشتناک و بی شرمانه است که ذهن و عقل آدمی را مبهوت می نماید. و این مسأله نشان می دهد که هیچ تفاوتی در رعایت و عدم رعایت ضوابط اخلاقی و مبانی انسانی و تکالیف شرعی بین انسان ها و آدمیان گذشته و حال وجود ندارد و اگر تدوین این وصیت نامه در یک هزار و چهارصد سال قبل برای افراد آن زمان دارای درجه ای از اهتمام و الزام می نمود امروزه صدها و بلکه هزارها مرتبه افزون تر باید بر این نکته تأکید کرد و پای فشرد.

ثانیا اصلاً زمانه به چه معناست؟ معنی این جمله که «زمانه نمی پذیرد» چیست؟ آیا غیر از این است که زمانه را خود انسان ها می سازند؟ آیا شرایط اجتماعی از آسمان بر سر ما فرود می آید و یا از قعر چاه بالا آمده گریبان ما را می گیرد یا ما خود سازنده و به وجود آورندۀ آنها هستیم؟ آن اجتماعی که ناخواسته به هرچه برای او بنویسند مهر تأیید بگذارد و به هر پدیده و موقعیتی که بر او تحمیل نمایند کرنش نماید با چهار پایان و وحوش چه فرقی خواهد داشت؟

ثالثا امروزه در بعضی از کشورهای اسلامی[13] دانشگاه ها و مراکز علمی وجود دارند که از فراش تا رئیس دانشگاه همه و همه از بانوان هستند و یک مرد در میان افراد وجود ندارد در حالی که از نظر موقعیت علمی و مقبولیت رتبه دانشگاهی از زمرۀ مراکز علمی نمونه در جهان قلمداد می شوند.[14]

رابعا این مطالب، برای افرادی نشر می شود که از فرهنگ اختلاط حاکم بر جامعه خسته شده اند و به دنبال حقیقت نظر اسلام در این موضوع هستند تا مثل نسیمی بر روح خسته شان بنوازد.

خامسا بله! زمانه ای که بر آن شهوت حاکم باشد این چیزها را نمی پذیرد و بسیاری از افراد در مقابل چنین حرف هایی ناخودآگاه برای حفظ حالت شهوانی ای که بر این زمانه حاکم است و برای این که اشتباهشان را نپذیرند و کارهای گذشته شان را حمل بر صحت نمایند و وجدان خود را راضی نگه دارند و هم خدا را داشته باشند و هم خرما را، ناخودآگاه توجیه و مغالطه می آورند، اما روزی حق آشکار خواهد شد چه در این دنیا، چه در آن سوی!

اشکال 15

اگر کسی بگوید: «اگر جمع و سفره ها جدا باشد دیگر هیچ صمیمیتی بین فامیل باقی نمی ماند» پاسخ می دهیم که هیچ لزومی برای این صمیمیت وجود ندارد. چرا شما با نامحرم هایی که در خیابان رفت و آمد می کنند صمیمی نمی شوید؟ نامحرم نامحرم است و هیچ فرقی از نظر نامحرم بودن وجود ندارد. چه اشکال دارد که زن های فامیل با هم صمیمی شوند و مردهای فامیل با یکدیگر صمیمی گردند؟!

یک آزمایش ساده: در جمع های مختلط مردان را تست کنید، خواهید دریافت که بیشتر به زن مقابلشان نگاه می کنند تا مرد مقابلشان و زن ها نیز بیشتر به مرد مقابلشان نگاه می کنند تا زن مقابلشان، در حالی که هر دو در مقابل او دارند حرف می زنند. در سفره های مختلط این موضوع کاملاً مشخص است که مردها به همه جا دقت دارند الا غذایی که می خورند!

اشکال 16

اگر زنی بگوید: «اگر من دربرخورد با برادرشوهرم یا شوهرخواهرم یا پسرخاله ام یا پسرعمویم، این طور که شما می گویید عمل نمایم مثلاً به آن ها خوشامد نگویم یا احوال پرسی نکرده یا در جمع مختلط ننشینم و یا حتی سلام ندهم، آن ها قطعاً از این رفتارها ناراحت می شوند و بین فامیل کدورت پیش می آید» و یا مردی همین حرف را در مورد زنِ برادر یا خواهرخانم یا زنِ برادرخانمش یا دخترخاله یا دخترعمویش بگوید.

پاسخ می دهیم که: اگر فردی که این مبانی را قبول دارد الف بنامیم و فرد نامحرم مقابلش را ب بنامیم در این صورت، دو حالت متصور است: حالت اول: ب و همسرش نیز این مبانی را قبول دارند که در این صورت قطعاً هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد و همه ی آن جمع می دانند که علت این گونه برخورد چیست و اصلاً الف و ب در طول عمرشان همدیگر را نمی بینند تا از هم نارحت شوند و یا کدروتی پیش آید.

حالت دوم: ب و یا همسرش این مبانی را قبول ندارند، در این صورت، اگر ب و یا همسرش از مبانی الف اطلاعی ندارند - در شرایط کنونی جامعه که بیشتر مردم این نوع رفتار را بی ادبی و بی احترامی می دانند حق دارند که ناراحت شوند و بر عهده ی الف است تا به نوعی از انواع به صورت غیرمستقیم، آن افراد را از علت کارش آگاه نماید، مثلاً برایشان مقاله بنویسد و یا اگر می تواند شفاهی برای نزدیکان ب علت کارش را توضیح دهد تا کدروتی نماند و به آن ها بفهماند که ریشه و منشأ این کارِ او بی ادبی و بی احترامی نیست و نیتش خیر است. اگر آن ها بدانند که چرا الف این گونه برخورد می نماید دیگر دلیلی ندارد که ناراحت شوند و یا کدروتی پیش آید و در صورت مواجهه با الف و خانواده اش می توانند طبق مبانی الف عمل نمایند، اگر چه خودشان این مبانی را درست نمی دانند و اگر هم نخواستند در برخورد با الف و خانواده اش طبق مبانی او عمل کنند، دیگر لزومی ندارد از برخوردهای به ظاهر سرد الف ناراحت شوند و اگر باز هم ناراحت شوند الف نمی تواند ناراحتی آن ها بر ناراحتی خداوند مقدم بدارد. باید الف دعا کند که روزی، حق ظاهر و آشکار شده و باطل نابود و مضمحل گردد و باید دعا کند که هر چه سریع تر،  روزی برسد که در سایه ی امنیتِ روانیِ حکومتِ عادلانه ی اسلامِ نابِ حقیقی، هر کس می خواهد به سمت خدا حرکت کند، به راحتی بتواند حرکت کند. بدون این که هیچ دغدغه ای از طرف جامعه داشته باشد.

در این جا مقاله را با این فراز از دعای افتتاح به پایان می بریم:

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَه‏» تا آن جا که: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ إِمَامِنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»

محسن علیگو

 

 



[1]- مستدرک ج14 ص244

[2] - نهج البلاغه در ضمن نامه 31/ کافی ج5 ص 337 / وسائل ج 20 ص 64 / مستدرک ج 14 ص183/ بحار ج 74 ص215 / اعلام الدین ص288/ تحف العقول ص85/ خصائص الائمه ص 116/غرر الحکم ص408/ کنزالفوائد ج1 ص 376

[3] - وسائل ج20 ص67/ وسائل ج 20 ص 232/ بحار ج37 ص69/ بحار ج43 ص54/ بحار ج100 ص238/ عدد القویه ص225/ کشف الغمه ج1 ص466/ مکارم الاخلاق ص233/دعائم ج3 ص215/ المناقب ج3 ص341/

[4] - غررالحکم ص260

[5] - غررالحکم ص260

[6] - نظیر همین دلخوشی به ظواهر عبادات در برخی از اولیای امور نیز مشاهده می گردد که وقتی به آن ها گفته می شود: آقا، وضع معنویت در کشور جالب نیست، چرا اقدامی نمی کنید؟ می گویند: آقا، مردم ما، بهترین مردم اند، نمی بینی در روز عاشورا و شب های قدر چه طور به مساجد روی می آورند؟ نمی بینی چه طور در مراسم اعتکاف حضور به هم می رسانند؟

[7] - نور ملکوت قرآن ج1 ص61 الی 65

[8] - از ام سلمه روایت شده: من و میمونه نزد رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله بودیم، در این اثنا ابن‏ مکتوم‏ [که مرد کورى بود] داخل شد و این جریان بعد از صدور دستور حجاب اسلامى بود حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله به ما فرمودند: حجاب بگیرید، عرض کردیم: یا رسول اللَّه آیا او کور نیست؟ ما را نمى‏بیند. فرمودند: آیا شما کور هستید؟ آیا شما او را نمى‏بینید؟

[9] - البته تلویزیون، فیلم ها، بازی های خشن کامپیوتری و موسیقی ها نیز در این موضوع تأثیرگذارند.

[10] - استفائات آیت الله سیدعلی خامنه ای / نقل به مضمون

[11]- امام در جنگ با مسلمانان گرفتن غنیمت از دشمن را جائز نمی داستند و همین موضوع در دلسرد شدن کوفیانی که حقیقت امام را نشناخته بودند، از امام تأثیر به سزایی داشت زیرا که هر سه جنگ ایشان با مسلمانان بود.

[12] - جلوه دیدار (یکصد خاطره از امام خمینی) ص26 به نقل از خانم اشراقی و مصطفوی به نقل از کتاب «سه پند شیطان»

[13] - عربستان سعودی، جده

[14] - حیات جاوید ص32