باسمه تعالی


بازگشت به عقب (مروری بر گذشته)

اواسط سال ۹۷ ...

طرح تربیتی صبح، دیگر داشت آخرین نفس های خود را می کشید. به دلایل مختلف، دیگر این طرح، در مسجد جوابگو نبود و بزرگان، همه متفق شده بودند که دیگر باید تعطیل شود و تعطیل هم شد، اما با حضور حامد آقای یزدی، دوره جدیدی در کانون و مسجد شروع شد تا قطار کار فرهنگی و تربیتی کانون، اگرچه طی سالیان دراز در ایستگاه های مختلف، ایستاده و تغییرات بزرگ و کوچکی را تجربه کرده است، اما هرگز از حرکت نایستد و ان شاء الله مسافرانش را به مقصد برساند.

سال ۹۸ می شود و پس از مقدمات، آشنایی ها و کارهای اولیه، جلساتی برای سازمان بندی جدید کانون گذاشته می شود که شامل مشاوران و بزرگان کانون و افرادی است که برای کار، اعلام آمادگی کرده اند. در نهایت بعد از یک سلسله جلسات پر پیچ و خم و پر حادثه و داستان (یادآوری فاجعه یکشنبه ۷ فروردین)، که بعضا تا نیمه های شب هم طول می کشید، و پر از بحث و مشورت بود، هدف، مسئولیت ها و قسمت های مختلف کانون، از نو، سازمان بندی و مشخص شدند.

هدف کانون، از آنچه که در طرح صبح بود، به تربیت و آموزش نیروی جوان انقلابی کارآمد که بتواند کار فرهنگی انجام دهد، تغییر پیدا کرد.

برای پیشبرد کارها، بچه ها در قسمت های مختلف، کارهایی را برعهده گرفتند: آقامجتبی، تدارکات، محمدحسین، واحد رسانه، علیرضا، روابط عمومی و مالی و اداری، مهدی، مراسمات، بنده، واحد آموزش و بقیه دوستان و عزیزان که هر کدام کار و مسئولیتی را برعهده گرفتند.

خب، حالا کمی به موضوع خودمان نزدیک شویم

برنامه جذب تابستان از اموری است که برعهده واحد آموزش است و برای سال ۹۸، به دلایل مختلف، یک تجربه ناموفق از لحاظ اجرایی، به نام «بچه های مسجد» داشتیم. اما این پروژه با تمام خساراتی که از حیث اجرایی به بارآورد، اما از لحاظ ایده و روش جذب و کارهای فکری و تئوری، دریچه جدیدی بود به برنامه های آینده.

بعد از بچه های مسجد، بی کار ننشستیم و تابستان ۹۹ را به عنوان هدف بعدی در نظر گرفتیم و از همان دوران بعد از قطعی شدن شکست پروژه بچه های مسجد، جلسات تابستان ۹۹ را به صورت هفتگی با اعضای کانون آغاز کردیم

... فروردین ۹۹

همزمان با تب و تاب کار جهادی، تهیه بسته های ارزاق، سم پاشی و کارهای مربوط به حوزه سلامت در مسجد، مسئولین واحدهای کانون با حامد آقا در مورد نحوه فعالیت فرهنگی برای ادامه کار، جلساتی را به صورت مجازی داشتند که در این جلسات که در دهه اول و اوایل دهه دوم فروردین برگزار شد، به این نتیجه رسیدیم که هم چنان، مسابقه، بهترین محیط و بستر برای جذب نوجوانان است، فلذا باید این بستر مسابقه را وضعیت موجود تلفیق کرده و یک مدل جدیدی از مسابقه مجازی با بازدهی مناسب ارائه کنیم.

مدل های مختلف بازی های گوناگون در فضای مجازی، در بستر های مختلف را بررسی کردیم و به یک سری نتایج اولیه رسیدیم.

این نکته را دقت کنید که در این بازه زمانی (فروردین و اردیبهشت) در حالت عادی (بی کرونا)، مشغول تبلیغ در مدارس برای پروژه تابستان بودیم، لذا در شرایط کنونی نیز می بایست مدلی از بازی و مسابقه را ارائه می کردیم که بیشتر جنبه تبلیغ و شناساندن ما به مخاطبین، جا افتادن در این زمینه و جذب اولیه را می داشت و هدف و روش مسابقه تابستان با این مسابقات تبلیغی متفاوت بود.

پس ما مشکلاتی داشتیم، یکی این که اولا باید مسیر خودمان از این لحظه تا تابستان را مشخص می کردیم و مطابق یک برنامه پیش می رفتیم تا قدم به قدم به هدفمان نزدیک شویم، از طرفی این مسیر برایمان تقریبا گنگ و نامعلوم بود و تجربه چنین کاری را نداشتیم. پس نمی دانستیم که دقیقا چه مسیری را طراحی کنیم و یا اگر حتی طراحی کنیم، موفقیت آمیز خواهد بود یا خیر، اگر موفقیت آمیز نباشد، تبعاتش در کل برنامه نمود خواهد داشت و نه فقط این مسابقه تبلیغی، بلکه کل پروژه تابستان را زمین خواهد زد.

 

یکی از راه حل هایی که در این مواقع می تواند کمک کند، استفاده از مدل های موجود برگزار شده و امتحان شده است. طبیعتا این مدل ها می توانند الگوی مناسبی برای کار باشند اما چند مشکل داشتیم. یکی اینکه تعداد این مدل ها و مسابقه های مجازی از این دست که امتحانشان را پس داده باشند، زیاد نبود. مشکل دیگر اینکه این مدل ها، هدف و ساختار خودشان را داشتند و قابل تطبیق با ساختار فرهنگی و تربیتی ما نبودند و مشکل بعدی، جامعه هدف و محیط برگزاری آن بود که با جامعه هدف و محیط برگزاری ما متفاوت بود.

البته برای بهره برداری از این راه حل و حل این مشکلات، می توان متدها، ساختار، اهداف، محیط و هر ویژگی دیگری از این الگو ها را با توجه به نیاز و هدف خود، استخراج کرده و بومی سازی کرد که البته این فرآیند و نحوه انجام این کار، در سطوح مختلف، تکنیک ها و راه کارهای مختلف و وابستگی های متفاوتی دارد که در این متن نمی گنجد.

راه حل دوم، استفاده و به کارگیری یک نسخه آزمایشی است. نسخه آزمایشی، مدل کوچک شده طرح کلی و با حداقل هزینه است که برای ارزیابی موفقیت کار و موانع، چالش ها، توقع مخاطب، استقبال از طرح و بقیه پارامترها استفاده می شود که نتیجه هرچه بود، طرح کلی، مدل اصلاح شده و بهینه سازی شده آن باشد.

مشکل این راه حل این است که قطعه نسخه آزمایشی، وضعیت قطعی و مشخصی در پازل برنامه ندارد.

یعنی ما اصلا داریم نسخه آزمایشی را انجام می دهیم که تازه بفهمیم چه کار باید بکنیم. این روش باعث می شود که نتوانیم یک مسیر حرکت قطعی برای خودمان مشخص کنیم و از قبل، ابزارها و هزینه ها را آماده کنیم، مخصوصا در مجموعه هایی که به بانی و اسپانسر نیاز دارند، این مشکل بزرگی است، چرا که هیچ وقت یک اسپانسر، به ازای یک نسخه آزمایشی که معلوم نیست بعدش چه می شود و مسیر حرکت نامعلوم است، پول و هزینه نمی دهد.

برای برطرف کردن این مشکل باید به احتمال و بررسی حالت ها روی بیاوریم.

اولا که کار اصلی ما و پروژه ما، حداقل در سطح فکری و ایده و هدف و خواسته های ما، نباید برای ما نامشخص باشد. بحث در اجرایی کردن ایده و هدف و عملیاتی کردن ماجراست، نه هدف و خواسته و شکل کلی کار.

ما به دنبال این هستیم که آنچه که در ذهن ماست را چگونه عملی کنیم و به موفقیت و تطابق با محیط برسانیم.

پس اول باید تکلیفمان با خودمان مشخص باشد.

در گام بعدی باید سناریو های مختلفی را برای مرحله بعد از نسخه آزمایشی در نظر بگیریم و برای هر کدام، احتمال اتفاق افتادن را منظور کنیم و برای هر یک، یک برنامه ریزی هرچند کوچک و جزئی در نظر داشته باشیم و ارتباط هر کدام از آنها را با هدف اصلی پروژه بلندمدتمان مشخص کنیم و بدانیم که در صورت اتفاق افتادن هر یک از این سناریوها، چطور به هدف اصلی پروژه کلی برسیم.

برای محتمل ترین سناریو، پرونده ویژه ای باید باز کنیم و انرژی و هزینه اصلی خود را بر روی آن بگذاریم.

گام بعدی، استفاده از متدهای افزایشی است‌. یعنی به جای این که منتظر تمام شدن کامل یک قطعه باشیم تا قطعه بعدی را شروع کنیم، با هر قدم و هر اتفاقی که در مرحله اول می افتد، در مرحله دوم، یک سری از سناریو ها احتمالشان کم و یک سری از آنها، احتمالشان قوی میشود و این کم و زیاد شدن احتمال ها، باید با کم و زیاد شدن ابزار، منابع، هزینه و روشن کردن قسمت بیشتری از مسیر از سوی ما همراه باشد که یعنی باید از این مبنا استفاده کرد و وقت و فرصت را غنیمت شمرد و طرح ریزی کلی برنامه را همزمان با اجرای نسخه آزمایشی، پیش برد که البته این کار نیازمند قطعه بندی مناسب و حساب شده در کار است.

خب سرتان را درد نیاورم

ما برای برنامه مسابقه تبلیغی و جذب اولیه خودمان که از این به بعد اسمش را بگذاریم مسابقه تبلیغی، از مجموع این روش ها و راه حل ها (البته نیازمند توضیحات بیشتر و تفصیل است، و اینکه از هرکدام به چه نسبت و تا چه حدی استفاده کردیم و  چگونه خلاقیت خود مجموعه که مهم ترین عامل است را در مجموع کار استفاده کردیم) استفاده کردیم.

پس از این بحث ها وصحبت های مجازی اعضای کانون، حالا نوبت رسیده بود به یک جلسه حضوری با اعضای کانون و به قول آقا محمدرضا، الکل به دست ها، برای ارائه نظرات و جمع بندی کار و تصمیم گیری نهایی.

یک جلسه ای تشکیل شد که هم بچه هایی که در کانون، در قزوین فعال بودند آمده بودند و هم بچه های طلبه و دوستان دیگر که به سبب تعطیلی مدارس و دانشگاه ها در قزوین بودند و در مسجد فعالیت می کردند.

در این جلسه بود که اختلاف نظر مهم و بزرگی بین بچه ها برای ادامه کار به وجود آمد...

محمد آقبلاغی