بسم الله الرحمن الرحیم

یازدهم آذر روزی بود استاد مهدی ظاهری یا همان شخصیت بی ریا و خاکی خودمان یعنی «حاج آقا ظاهری» ما را تنها گذاشت. بی تردید نور وجودش به هنگام ورود به مسجد هر نمازگزاری را به خود معطوف می کرد. بدون تعارف هر چه فکر می کنی که از کدام دید باید به این راد مرد نگریست، کمتر به نتیجه می رسی؟ راستی که پاکی و زلالی ضمیرش را به خوبی می شد در آیینة خلق و خوی زیبایش دید. هنر او فقط در چهره نگاری بی بدیلش نبود بلکه به گواهی فرزندان شهید و آزاده اش نقاشی جان را به خوبی می دانست. نوشتن این نوشته چیزی نیست که حقیری چون من بتواند چهرة آن بزرگ را توصیف کند بلکه فقط به دنبال آن است تا خاطرات تک تک شما را یادآوری کند که البته بسیار است. راستی مروت ما آن است که گذشتگانمان را ارج نهیم و خود را از خیرات و ذکر و هر آنچه از ما می آید محروم نسازیم.

گرگ اجل یکایک از این گله می برد / این گله را نگر که چه آسوده می چرد!

 

جواد ارباب