جمعی از اعضاء کانون توحید مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها قزوین

گذشت زمان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

"زمان آنقدر با سرعت حرکت می کند که پوست هایم در حال جمع شدن است"

عید سال 91 را به خاطر دارم، همین دیروز، هنگامی که همه ی خانواده کنارهم بودیم و دعای یا مقلب ... بر زبان جاری تا سال تحویل گردد. حالت انقلاب درونی داشتم،  متحول و دست بدعا، حال که الان، دیروزِ فرداست، 10 ماه از آن لحظه گذشته، آنقدرسریع که قیامت را می بینم، که در همین نزدیکی است. قیامتی که "دور است برای مشتاقان و نزدیک است برای غافلان"، قیامتی که زیارتگاه است،  زیارت گاه عاشق و معشوق  و قیامتی که خواهند پرسید چند روزی زنده بودید، در جواب گویند یک روز شاید یک نصفه روز. حال در گذشت دنیایی که لحظه پیش کودک و دقیقه ای دیگر جوان و لحظه ای دیگر پیر و فرتوت خواهیم شد چه توشه ایی برای آن دنیای جاوید فراهم کرده اید؟

"ای غنی بذات، ما فقیران بذات را دریاب که هیچ به غیر از تو نداریم

سید صالح فخاری

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

"مشکلی به نام قناعت در قناعت"

    بسم الله الرحمن الرحیم

    "مشکلی به نام قناعت در قناعت"

    قناعت و قناعت‌پیشگی، از آموزه‌های اخلاقی، و از اصول خنثی‌کننده انگیزه‌های فسادزا در حوزة اقتصاد محسوب می‌شود؛ علاوه بر آن مواردی چون زهدِ صحیح، بسنده کردن به حد کفاف و رفع حداقلی نیازها، عدم دلبستگی به دارایی­ها، اعتباری شمردن داشته­های دنیوی و نگاه حقیقی به وجهة ابزاری نعمت­ها و کالاهای مادی، کوتاهی آرزوها و قدردانی از اوضاع موجود، همگی عواملی هستند که علاوه بر آثار مثبت، در نفی فساد برای دست‌یابی به عامل حیاتی قناعت ضروری محسوب می‌شوند. بررسی حیات بزرگان دین و کامیابان سلوک حقیقی نیز از اهتمام جدی آنان بر این امور گواهی دارد.

    عدم رضایت به وضع موجود و زیاده‌خواهی‌ها بدون توجه به قوانین و رعایت حقوق دیگران را می‌توان تا حد زیادی با ترویج قناعت پیشه‌گی کاهش داد. جلوگیری از هدر رفتن منابع موجود و برخورد با نیاز‌های کاذب از کارکردهای اصلی قناعت هستند که سلامت اقتصادی را در حوزه‌های فردی و اجتماعی به دنبال دارد. در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام این تأکیدات به خوبی قابل مشاهده است که فرمودند: «مَنْ‏ تَجَلْبَبَ‏ الصَّبْرَ وَ الْقَنَاعَةَ عَزَّ وَ نَبُلَ»[1]، «ثَمَرَةُ الْقَنَاعَةِ الْعِز[2]». عزت نفس و عدم رغبت به آنچه که بیش از نیاز بوده و اساساً در حوزة مالکیت و اختیار انسان‌ها نیست موجب می‌شود تا فرد قناعت پیشه از آستانة مقاومت بیشتری در زمینه‌های فساد اقتصادی برخوردار باشد؛ چرا که حضرت فرمودند: «مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَة[3]»، «مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهْوَتُه[4]».

    عامل بی‌نیازی از زوائد و ایجاد روحیة مناعت طبع در انسان‌ها نیز ثمرة مهم و قابل توجهی است که فضای

    ادامه متن را در قسمت ادامه مطلب بخوانید. 

     جواد ارباب

۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

قضاوت با خوانندگان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    قضاوت با خوانندگان

    1:

    گفتم: یک خودکارِ ایرانی، بی زحمت.

    با تعجب گفت: بفرمایید.

    2:

    در رادیو جوان مرد و زن گوینده بدجور با هم شوخی می کردند.

    گفتم: کرایه ی تا حرم رو می دم، بی زحمت نگه دارید پیاده شوم.

    خیلی طلبکارانه گفت: رادیوی خود شماست.

    3:

    گفتم: یک لباس ساده که عکس حیوان نداشته باشه می خواهم.

    گفت: آقا لباس بچه است، عیب نداره که.

    4:

    به سلمانی گفتم: از این مجله ها که عکس زنان بدحجاب روش هست نیارید.

    با لحن خاصی گفت: آدم خودش باید چشم پاک باشه.

    5:

    گفتم: آقای قاضی شب ها زود می خوابیدند.

    گفت: ما کجا و آقای قاضی کجا؟

    ...

    محسن علیگو

    ادامه ی متن را در قسمت ادامه مطلب بخوانید

۶۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

نه سال با راه عشق


    نه سال با راه عشق

    سال 82 بود، در پاساژ مهستان تهران، دنبال سی دی برای ابوالفضل آقای خودمان بودم که با یک نشریه روزشمار محرم برخورد کردم. آن برخورد تبدیل شد به هفته نامه شهادت که یک نشریه a4 سیاه سفید بود و شب های جمعه منتشر می شد. تجربه شهادت که داشت یک ساله می شد، روزشمار محرم سال 83 منتشر شد. یک شب، دو سه ساعتی فکر کردیم سر اسمش، آخر علی آقا گفت: تفالی به دیوان حافظ بزن، حضرت حافظ «ره عشق» را پیشنهاد کرد و ما هم اسم نشریه را گذاشتیم «راه عشق».

    راستش آن سال فکر نمی کردم 9 سال بعد، نشسته باشم و تجربیات این چند سال را بنویسم و شاید حتی سال هایی بود که مطمئن بودم نشریه منتشر نمی شود ولی شد، انگار، کار، دست ما نبود.

    البته اینکه این خطوط را می نویسم به این معنا نیست که من کاره ای بوده ام در این سال ها. می نویسم از آن جهت که همیشه، به هسته مرکزی نشریه نزدیک بوده ام و از بالا تا پایین آن را دیده ام. (البته اگر بخواهم نام کسی را ببرم که همیشه نشریه به همت ایشان پیش رفته است، آن فرد علی آقاست(چون نمی دانم راضی هستند یا نه به این خاطر اسم کوچکشان را می برم که فقط کسانی که می دانند، بدانند!))

    محمد علیگو

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

اعتراض شیطان به خداوند درباره خلقت اش


اعتراض شیطان به خداوند درباره خلقت اش

شهرستانى‏ در ملل و نحل، از کتابهاى مسیحیها نقل کرده که حتى خود شیطان بعد از آنکه ملعون و مطرود بارگاه الهى شد، چند اعتراض به خداوند کرد و گفت: تو چرا مرا آفریدى؟! تو که مى‏دانستى من آخر کارم به اینجا مى‏کشد. بعد از آنکه مرا آفریدى، تو که مى‏دانستى اگر من را امر به سجده کنى طبیعت من حاضر نیست که این خضوع را انجام دهد و من معصیت مى‏کنم، چرا امر کردى؟! بعد از آنکه من سجده نکردم و دشمن آدم شدم، چرا مرا بر او مسلط کردى؟! من به تو گفتم: أَنْظِرْنِی إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ «به من مهلت بده»، چرا مرا هلاک نکردى؟! گفتم من مى‏خواهم فرزندان آدم را وسوسه کنم و خیالات بد در دل آنها القاء کنم تا آنها را گمراه کنم، گفتى بسیار خوب برو هر کارى دلت مى‏خواهد بکن، وقتى گمراه کردى من هم گمراهان را یکسره به جهنم مى‏برم. و از این جور سؤالات.

طبق نقلى که شرّاح اناجیل کرده‏اند، شیطان در اول حرفش گفت: خدایا تو حکیم هستى، از حکیم این کارها نسزد. به جوابش گفتند که اول ما تو را به همان حرف خودت مى‏گیریم؛ گفتى ما حکیم هستیم، و حکیم هیچ کارى را بدون حکمت انجام نمى‏دهد، بنابراین فضولى موقوف، برو دنبال کارت![1]

محمد طاها دلیری
[1] مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏4، ص: 275

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱

قوانین پنهان و خود نهاده در زندگی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    قوانین پنهان و خود نهاده در زندگی

    هر کسی در زندگی روزمره خودش خواه ناخواه بر اساس یک سری قوانین و گزاره های کلی زندگی می کند که در هنگام تصمیم گیری ها و انتخاب های کوچک و بزرگ در تمام مراحل زندگی به صورت کاملا طبیعی بر اساس تطابق با آن گزاره ها تصمیم می گیرد.

    می خواهیم با تاملی بیشتر به دنیای اطرافمان تعدادی از این قوانین پنهان زندگی را کمی مورد بررسی قرار دهیم.

  1. همرنگ جماعت :« آخه مردم چی می گَند؟ زشته بابا مردم می گَند چقدر خسیسه ، یا مردم می گند یارُو چقدر با کلاسه عجب لباسی داشت و...» و از این دست جملات که همه ی آنها نگاه عمومی و اکثریت جامعه را ملاک خوب و بد بودن رفتار و افعال می دانند .
  2. دگر اندیش :بعضی اتفاقا درست برعکس دوست دارند مثل مردم زندگی نکنند مثلا اگر لباس معمول جامعه یک نوع باشد آنها سعی م یکنند متفاوت بپوشند و ...
  3. تنوع گرایی : این گزاره خیلی هم در بین مردم مورد قبول است و جزء گزاره ها و قوانین محکم هر فرد در زندگی شده است :« هر چیزی بعد از یه مدت حتی اگه باز هم بشه ازش استفاده کرد ولی برای تنوع و زنده شدن روحیه باید اونو رو کنار بذاری و مدل دیگه ای رو استفاده کنی.»...ادامه ی متن را در قسمت ادامه ی مطلب بخوانید
  • حامد یزدی
  • ۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

    سیاست به سبک آکبیری

    سیاست به سبک آکبیر

    یکی از شاخص ترین و بارز ترین ویژگی های آکبیر که آن را از بقیه مساجد وکانون ها جدا میسازد جو سیاسی متفاوت است.

    ابتدا باید بر سر این موضوع بحث کرد که آیا یک نهاد فرهنگی میبایست مشی خاص سیاسی ای را اتّخاذ کند یا این که در این موضوع آزادی حاکم باشد؟

    آیا در اینگونه نهاد ها با فرض قبول حالت اول(اتّخاذ مشی سیاسی خاص) باید برسر تطبیق مصادیق بر مبانی کلی اتفاق نظر وجود داشته باشد و هماهنگی با نظر نهاد از شرائط ورود باشد ویا اینکه نهاد فقط بر سر مبانی کلی اتفاق داشته باشد و تطبیق مصادیق به عهده ی خود اعضا باشد؟

    پس در نهایت سه نوع طریقه ی سیاسی در نهاد های فرهنگی مذهبی جاری است:

    1.آزادی در اتّخاذ مشی سیاسی

    یا اتّخاذ مشی سیاسی خاص :2.اتّفاق در تطبیق مبانی کلی بر مصادیق 3.آزادی در تطبیق مصادیق

    چیزی که امروزه ما بیشتر مشاهده می کنیم جزء دسته ی دوم است یعنی نهادهای فرهنگی مذهبی همچون هیأت ها و پایگاه های بسیج و حتی تعداد قریب به اتفاق کانون های فرهنگی مساجد از این دسته اند. اما آکبیر حالتی متفاوت دارد چرا که طریقه ی آکبیر با توجه به تعریفش جزء دسته های اول وسوم است...

    مهدی مهدوی

    ادامه ی متن را در قسمت ادامه ی مطلب بخوانید.

    ۱۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

    دانلود متن و تصویر 10 شماره راه عشق- محرم 1434





    دانلود تصویری نشریه شماره 1 دانلود متن نشریه شماره 1

    دانلود تصویری نشریه شماره 2 دانلود متن نشریه شماره 2

    دانلود تصویری نشریه شماره 3 دانلود متن نشریه شماره 3

    دانلود تصویری نشریه شماره 4 دانلود متن نشریه شماره 4

    دانلود تصویری نشریه شماره 5 دانلود متن نشریه شماره 5

    دانلود تصویری نشریه شماره 6 دانلود متن نشریه شماره 6

    دانلود تصویری نشریه شماره 7 دانلود متن نشریه شماره 7

    دانلود تصویری نشریه شماره 8 دانلود متن نشریه شماره 8

    دانلود تصویری نشریه شماره 9 دانلود متن نشریه شماره 9

    دانلود تصویری نشریه شماره 10 دانلود متن نشریه شماره 10

    ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

    قسمتی از سخنان حاج آقا قدس

    بسم الله الرحمن الرحیم

    متن زیر قسمتی از سخنرانی امام جماعت مسجد فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) در بین دو نماز مغرب و عشاء می باشد که حدود شش سال قبل ایراد گشته است. حتی المقدور سعی شده تا کلام ایشان به صورت گفتاری و همراه با لحن شیرین شان پیاده شود.

     

    قرآنِ محاله آمریکا از ما بگیرد ، هر چی میل داری بخوان هر چی نفس داری بخوان بهشت هم می برند آمریکا مِگد بهشت نمی برند؟؟!! آمریکا مگد قرآن خواندن گناهه؟؟ ذلیل می کند آدمه؟! کِی این حرف را زده است ؟

    دعاها هم زیاد، تاکنون دشمن به دعا دست درازی نکرده است اما اونچه که دست درازی کرده اند دشمنان - حالا یهودند نصاری هستند حالا به تحریک دشمنان منافق و امثال اینها - ولایت است الآنم نظرشون ولایت است.

    می گه: این آقا لهو و لعب نیست ؟

    می گه: نه ارشاد جایز دانسته است!

    نَمی گَد مرجع  نمی گد مرجع

    بعد نسبت به آقای خامنه ای بده!

    ما مرجع داریم عزیز من ، بعد از انقلاب ارشاد آمد ریشه گرفت آمریکا قاه قاه می خندد برای اینکه ارشاد می تواند ولایتِ قیچی کند

     گرداورنده : حامد یزدی

    ادامه ی متن را در قسمت ادامه ی مطلب بخوانید

     

    ۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

    اتوبیوگرافی


    باسمه تعالی

    نمیدانم از چه بنویسم و از کجا ینویسم و نمی دانم چرا زمین و زمان باعث می شود این کارم روز به روز عقب بیافتد و به خود بگویم که وقتم پر است یا کار های مهم تری دارم.به همین دلیل درباره چیزی می نویسم که به نظرم برسد نیاز به فکر و تفکر و وقت کمتری دارد:

    «علاقه به مهندسی داشت ، همیشه درس خواندنش برای مهندس الکترونیک شدن بود.علاقه ی او به این رشته او را به این رسانده بود که که بازی با سیم و لحیم و هویه از کار های روزانه و خراب کردن اتصالات وسایل به بهانه درست کردن آن ، کارش بود.

    علاقه مهدی بهانه ای بود برای درس خواندنش و او به جایی رسیده بود که بیش از نیمی از وقت خود را با سر و کله زدن با کتاب و مداد و چکنویس مشغول بود .

    با گذشت زمان و ورود به پایه راهنمایی تمایل مهدی به دوری از مدرسه شد و دوستی با دوستانی که مدرسه ای نبودند را در پی داشت.

    جو دوستانش کاملا با جو دیگران فرق میکرد ،آنان محصل در مدارس علمیه بودند و او خود را در فضای دیگری میدید که احساس حقارت به او دست میداد که چرا باید این گونه و این مطالب را خواند؟چرا باید وقت خود را در رسیدن به هدفش از دست دهد؟چرا نباید بفهمد دبیرستان رفتن و تحصیل در دانشگاه تنها راه و بهترین راه نیست؟

    از آن زمان ها بود که مسیر زندگی اش تغییر چشمگیری کرد و اساتید و دوستان و خانواده اش مورد تحول نسبت به تغییر نظرش کرده بودند...

    عبدالحمید مطهری فر

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰