جمعی از اعضاء کانون توحید مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها قزوین

گفتگویی پیرامون اعتماد به نفس

سوال:

آیا اسلام درباره به دست آوردن «اعتماد به نفس» چیزی گفته است؟

جواب: 

ابتدا باید بفهمیم اسلام نظرش درباره نفس چیست. اسلام انسان کامل را عبد خدا معرفی می کند. وقتی که انسان، نوکر و عبد و فدایی خدا شد، دیگر خودش را در مقابل مولایش چیزی نمی داند که به خودش اعتماد و تکیه کند و همه ی تکیه اش به خدا می شود و این همان معنای توکل است.در دعا می خوانیم : «اللهم لاتکنا الی انفسنا طرفه عین ابدا»:«خدایا تکیه و اعتماد ما را برای چشم بهم زدنی نیز به خودمان قرار نده.» چنین انسانی هر کاری که مولایش بر عهده اش قرار داده با تمام عشق و قدرت انجام می دهد و تمام تکیه اش به خداست و به غیر از رضایت او  نمی خواهد.

سوال:

 شاید سوال را خوب نگفتم این «اعتماد به نفسی» که ما در روانشناسی می گوییم، منظورش نفسی که در دین آمده نیست. اینجا «نفس» به معنی «خود» است. مثلا یک آدمی که ایمانش قوی است ولی خودش را دست کم می گیرد و مثلا می گوید من نمی توانم دانشگاه قبول بشوم یا نمی توانم پولدار بشوم یا .... . یعنی توانمندی های خودش رو دست کم می گیرد در حالی که قبول دارد خدا می تواند، و خدا را باور دارد. پس مشکل از ایمان نیست ولی باور دارد که خودش بی عرضه هست یعنی مشکل ایشان روانی است. می خواستم بدانم در اسلام راجع به این چه گفته است؟

 

محمدعلیگو

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اتوبیوگرافی 2

او برای آنکه نظر دوستانش و دیگران را در مورد حوزه آمدن خود تغییر دهد،دست به نوشتن سوال ها و پاسخ هایی در پیرامون حوزه آمدن و تحصیل در مدارس علمیه کرد:

باسمه تعالی

«در این مقاله به جواب دادن به سوال هایی می پردازم که جواب آن ها برای دیگران برای رفتن من به حوزه مجهول است:

چرا حوزه آمدن؟

چرا حوزه آمدن باتوجه به مشکلات و سختی های فراوان؟

چرا تعلیم دروس عربی؟

تدریس صرف و نحو و... چه ربطی به عمل به احکام و روایات ائمه دارد؟

فهم معارف دینی چرا با حوزه آمدن باشد؟

چرا در دانشگاه و حوزه با هم یا یه صورت متوالی(دانشگاه بعد حوزه)تحصیل نکنم:

و... »

عبدالحمید مطهری فر

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲

سبک زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم

سبک زندگی

سبک زندگی با توجه به روایات تا جایی که من گشتم و دیدم و ممکن است روایات دیگری هم باشند که من ندیده ام...

محسن علیگو

۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲

غیبت

بسمه تعالى

غیبت

چندی پیش از یکی دوستان اهل علم و موثق، جزوه ای پیرامون غیبت(برطبق فتاوای آیت الله خامنه‌ای) به دستم رسید که جواب بسیاری از پرسشهای خود را در آن پیدا کردم. احساس کردم این مطالب می تواند برای سایر دوستان نیز مفید باشد؛ مخصوصاً در فضای نقادانه وبلاگ نویسی!

تعریف غیبت

استفتاء) تعریف غیبت چیست؟

جواب) غیبت این است که پشت سر مؤمن مطلبى گفته شود که حقیقت دارد لکن اگر او مطلع گردد ناراحت شود، البته مشروط به اینکه به قصد تنقیص گفته شود یا در نزد عرف تنقیص به حساب آید. (شماره برگه استفتاء ۸۲۵ تاریخ 5-9-1382)

*چنانکه می بینید در این تعریف شش شرط براى تحقق غیبت شمرده اند، اگر این شرایط جمع شود غیبت تحقق مى‌ یابد:

ادامه ی متن را در قسمت ادامه ی مطلب بخوانید.

حسام یزدی

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

قوانین پنهان و خود نهاده در زندگی 2

 

قوانین پنهان و خود نهاده در زندگی مقاله دوم:

در نوشته قبل بعضی از باورهای خود را در عین آن که التفات به لوازم آن و یا ریشه هایش نداشتیم را مختصرا مرور کردیم.

و در آخر هم گفتیم که بعضی از این باورها، باور های دیگر ما را تحت الشعاع خود قرار می دهند مثلا اینکه:

  • مهم نباشد که باور و اعتقادمان در خارج تحقق خارجی داشته باشد و باورهایمان تنها صرف احساس باشند و یا این که در مورد پیش آمدهایی که ما آن را برنامه ریزی نکردیم و از تحت اختیارمان خارج باشد می گوییم عجب شانسی آورد و یا فلانی خوش شانس است و...
  • و یا عالم را تحت اراده ی یک موجود حکیم بدانیم و تمام اتفاقات آن را تحت تدبیر او بدانیم.

تا اینجا فقط باور ها و یا همان گزاره ها و قوانین جاری در زندگی روزمره خود را شمارش کردیم.

اما اینکه آیا دین هم همین گزاره ها را نتیجه می دهد یا نه ؟

ادامه ی متن را در قسمت ادامه مطلب بخوانید.

حامد یزدی

۱۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

رابطه شیطان و هوای نفس


رابطه شیطان و هوای نفس

شیطان آن طورى که قرآن معرفى مى‏کند، موجودى است که از باطن بر انسان تسلط دارد؛ یعنى به اصطلاح در طول ماست نه در عرض ما؛ یعنى شیطان زائد بر همین غرائز شهوانى چیزى ندارد و همینها از ناحیه شیطان مى‏آید. تعبیر من این بود که گفتم آن منبعى که اینها از آن منبع مى‏آید. نه این است که الآن براى خواندن ما به شر و فساد دو عامل وجود دارد: یکى هواهاى نفس ما، و دیگرى شیطان، که بگوییم «یک عامل کافى بود و دیگر این عامل دوم چرا مى‏آید؟!» بلکه همان‏طورى که در کارهاى خیر (یعنى الهامات خیرى که در ما هست) ملائکه یک عامل ثانوى در مقابل تمایلات خیردوستانه ما نیستند بلکه آنها عاملِ عاملند یعنى منابعى هستند که این الهامات را به وجود مى‏آورند، [شیطان هم یک عامل ثانوى در مقابل الهامات شر نیست و منبعى است که این الهامات را به وجود مى‏آورد.] گفتم که در حدیث آمده است که دل انسان دو گوش دارد: از گوش راستش ملک مى‏آید الهام خیر مى‏کند و از گوش چپش شیطان مى‏آید الهام شر مى‏کند. نه اینکه ملک یک عامل ثانوى است براى دعوت به خیر (در مقابل فطرت الهى که در انسان هست و در مقابل انبیا) و نه اینکه شیطان یک عامل ثانوى است در مقابل هواهاى نفس، بلکه ملک و شیطان عاملِ عاملند. آن مخزن و منبعى که هواهاى نفسانى را در ما مى‏دمد، شیطان است؛...

ادامه متن را در قسمت ادامه ی مطلب را بخوانید.

محمد طاها دلیری

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

تغییر ارزش ها در ایران

یا لطیف

تغییر ارزش ها در ایران

"اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم"

انگیزه های مردم برای انقلاب بطور کم و بیش پنهان و نه چندان آشکار اهداف و ارزش ها ، آنها را شکل می دهد که به تدریج در خواسته های آنها و رهبرانشان ظاهر و نهایتا در قانون اساسی نیز منعکس خواهد شد . بدین ترتیب یک نظام ارزشی جدید پایه ریزی می گردد که عناصر مهم آن از بین رفتن بی عدالتی و نابرابری ،استبداد، وابستگی و تمایل بیشتر به مذهب ، ایثار و انسجام می باشد . در مقابل این نظام ارزشی ، نظام ارزشی قدیمی شاهانه وجود داشت و ریشه های آن در جامعه و در همه اقشار کم و بیش قوی بود. عناصر اصلی این نظام را تمایل به برتری جوئی ، جاه طلبی و کسب منزلت ، از طریق نمایش ثروت و قدرت ، مصرف گرایی ، فردگرایی در جامعه تشکیل می داد که علت اصلی همه اینها نظام نا برابر جامعه و تفاوت طبقاتی زیاد بود . این نظام را امام خمینی (ره) " طاغوت" نامیدند.

فرایند تغییر ارزشها

این دو نظام ارزشی در بعد از انقلاب اسلامی در ایران به مقابله با هم پرداختند . در حالی که پیروان نظام ارزشی حاکم در سرکوبی شاه موفق ظاهر شدند و خواسته هایشان در جامعه تبدیل به هنجار گردید ، اما نظام ارزشی شاهانه به آرامی در پی فرصت مقابله بود و هریک نیز ابزارهایی در اختیار داشتند ...

ادامه مطلب متن را در قسمت ادامه ی مطلب بخوانید.

سید محمد رضا قافله باشی

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بحران گفتگو

     

     بحران گفتگو

    وضعیتی که همه به آن عادت کرده ایم و اغلب با بی‌تفاوتی از کنارش عبور می‌کنیم تا هرچه سریعتر به امورات شخصیمان برسیم، به امورات روزمره ی بی‌پایان!

    بحران گفتگو یعنی اینکه همه ما «سردرگریبان» شده‌ایم. سر پایین بازی می‌کنیم و به همدیگر بی‌تفاوت شده‌ایم. در واقع ما به «امور اجتماعی» و «بنیان‌های حیات جمعی» بی تفاوت شده‌ایم. به آن اتفاقات فرافردی و فراروزمره که در جامعه مان می افتد و ما ترجیح می‌دهیم از کنارشان به راحتی عبور کنیم. بحران گفتگو یعنی : «وضعیت بی‌اعتنایی توافق‌شده و عمومی درباره موضوعات و مسائل مهم و جدی» و «اصالت روزمرگی». بحران گفتگو یعنی اینکه ما همدیگر را می‌بینیم، با هم سخن می‌گوییم و حتی شاید احساساتمان را با هم درمیان بگذاریم امّا به ندرت درباره یکی از موضوعات مهم اجتماع یا حتی مسائل کمی بنیادی‌ترِ خودمان با هم گفتگو می‌کنیم و کمتر افق باورها و ارزشها و دیدگاه‌هایمان را به اشتراک می‌گذاریم. در واقع بهتر است بگوئیم که ما خاموش از کنار هم عبور می‌کنیم ...!

    ادامه ی متن را در قسمت ادامه ی مطلب بخوانید.

    امضا: رها

    علی رضا نظری

۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اصلاح جامعه

اصلاح جامعه

با چند تن از دوستان خدمت یکی از اساتید رسیدیم. سوالی از ایشان پرسیدند که گفتگویی حول آن سوال شکل گرفت. دغدغه دوستان این بود که برای اصلاح جامعه و ایجاد یک جامعه مؤمن، علوم انسانی دانشگاهی، به تنهایی کافی نیست. راهکار پیشنهادی دوستان این بود که علاوه بر توانایی های دانشگاهیشان باید به حوزه بیایند تا با یادگیری علوم دینی بتوانند با روش های دینی و روش های دانشگاهی، توامان، راهکارهایی برای اصلاح جامعه ارائه کنند. آنچه در پی می آید فرمایشات استاد پیرامون راهکار اصلاح دینی جامعه است. (متن کمی طولانی است اما چون به همان سبک محاوره ای است خواندنش سخت نیست. به دوستان محققم توصیه می کنم که با دقت مطالب را مطالعه کنند تا روانی کلام موجب توهم سادگی مطلب نشود.)

«اصلاح جامعه چگونه است؟ یک بار جامعه را مجموعه ای از مولفه ها می بینیم که در هم تاثیر و تاثر دارند و نتیجه، حاصل کنش این مولفه هاست و اگر این مولفه ها را کم یا زیاد کنیم خروجی به تبع آن تغییر کرده و نتیجه دلخواه حاصل می شود...

 ادامه ی متن را در قسمت ادامه مطلب بخوانید.

محمد علیگو

۲۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

شیاطین انسی


شیاطین انسی

(مفسرین ِِآیه) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ را دو جور تفسیر کرده‏اند. قُلْ اعوذُ بِرَبِّ النّاسِ. مَلِکِ النّاسِ. الهِ النّاسِ. مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ. الَّذى یُوَسْوِسُ فى صُدورِ النّاسِ. مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ. از شر وسواسهاى خنّاس (وسواسها یعنى وسوسه‏گرها؛ خنّاس یعنى آن وسوسه‏گرى‏ که مى‏آید وسوسه مى‏کند، بعد مى‏رود پنهان مى‏شود، دومرتبه ظاهر مى‏شود و باز پنهان مى‏شود) که در سینه‏ها و دلهاى مردم وسوسه مى‏کنند، از جن و از مردم. «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ» عطف بیانِ چیست؟ مى‏گویند عطف بیان به همان وسواس خنّاس است؛ یعنى ما دو جور وسوسه‏گر داریم، یک وسوسه‏گر پنهان و یک وسوسه‏گر آشکار. وسوسه‏گر آشکار انسانهاى وسوسه‏گر هستند که اینها شیاطین‏الانس‏اند.

قرآن بعضى از انسانها را شیطان مى‏نامد: شَیاطینَ الْانْسِ وَ الْجِنِّ شیطانهاى انسى و شیطانهاى جنّى. شیطان یک معناى اعمى است که به هر وسوسه‏گرى حتى به انسان شیطان گفته مى‏شود...

ادامه متن را در قسمت ادامه مطلب بخوانید.

محمد طاها دلیری

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱