به نام خدا

می خواهم ذهنی قوی داشته باشم

مرحوم آیت الله مظفر(رحمه الله علیه) در کتاب المنطق خود،وقتی وارد بحث از الفاظ می شود با یک سوال مواجه می شود:«چرا منطقی از لفظ سخن می گوید در حالی که کار منطق تصحیح فکر و موضوعش عالم ذهن است؟» پاسخ به این سوال مطلع این نوشتار است.

ایشان پاسخ می دهند:«درست است که کار منطق با فکر و ذهن است اما عالم ذهن با الفاظ و زبان پیوستگی دارند و بر روی هم تاثیر و تاثر دارند و این ارتباط آنقدر شدید است که ما با الفاظ فکر می کنیم.»

البته کسی ادعا نکرد که ما مجبوریم با الفاظ فکر کنیم اما غالبا تفکرات و تخیلات انسان با الفاظ است. پس شاید بتوان عملیات ذهنی را کلام بی صدا دانست. اعم از تفکر که موجب کشف حقیقت و تخیل که موجب خلق اختراعات و هنر است.

با این مقدمه سوالی که غرض این نوشتار پاسخ به آن است را مطرح می کنیم:

چگونه ذهن خود را قوی کنیم؟

ذهن نیز مانند هر موجود مولد برای تولید نیاز به مواد اولیه دارد،مواد اولیه ذهن برای تفکر و تخیل تصورات هستند(تصور به اصطلاح منطقی یعنی علم بدون حکم مثل تصور کتاب،خودکار،رایانه و ...) هر چه دامنه این تصورات بیشتر باشد بر دامنه جولان ذهن افزوده می شود.حال این تصورات از کجا برای انسان حاصل می شود ؟

اولین راه احساس اشیاء با یکی از حواس پنچگانه است.اما آنچه دیدنی نیست؟آنچه از منظر دید ما بیرون است؟چگونه ذهن بر آنها مسلط می شود؟ اینجاست که مطالعه به ما کمک می کند تا با جهان آشناتر شویم و از جهت مواد اولیه تفکر و تخیل غنی تر شویم.

دامنه نفوذ لفظ در عمق عملیات ذهنی به همین جا ختم نمی شود.چنانچه در مقدمه گفته شد عملیات ذهنی ما بواسطه الفاظ انجام می گیرد در نتیجه هرچه انس ما با الفاظ بیشتر باشد قدرت و سرعت تفکر بیشتر می شود و هر چه حدود و دقت الفاظ انس گرفته شده بیشتر باشد قدرت ذهن بالاتر می رود که این انس و تسلط بدست نمی آید مگر با مطالعه !

شاید یکی ازدلایل نزول قرآن به عنوان عمیق ترین و تفکر برانگیزترین کلام، به زبان عربی همین نکته باشد، زیرا این زبان دارای دقت کلامی و به تبع آن دامنه لغات بسیار بالایی است.(مثلا شتر در هر سالی از تولدش یک نام دارد به علاوه اینکه نر و ماده هم نام های متفاوتی دارند یا لغاتی در زبان عربی داریم که در بیشتر زبان ها معادل مفرد ندارد و معادلش ترکیبی است) و شاید تعدد سرانه فلاسفه آلمانی زبان در نسبت به سرانه فلاسفه انگلیسی زبان به دلیل قدرت زبان آلمانی از جهت دامنه لغات و دقت آن باشد. به نظر می رسد دلیل اصطلاح سازی دانشمندان هر علمی نیز همین نفوذ الفاظ در حیطه تفکر می باشد.

نویسنده رمان قلعه حیوانات در رمانی دیگر حاکمان مستبدی را ترسیم می کند که قصد بهره کشی از مردمانشان را دارند، یکی از کارهایی که انجام داده اند تغییراتی است که در زبان به وجود آورده اند؛ مثلا به جای«بسیارخوب» می گویند:«خوب.خوب» به جای «عالی» می گویند: «خوب.خوب.خوب» و به جای «بسیار عالی» می گویند:«خوب.خوب.خوب.خوب».

نکته دیگر اینکه مطالعه تمرین تجزیه، ترکیب، تعمیم و تجرید است(قوای ذهن از قول شهید مطهری رحمه الله علیه). ما در مطالعه، الفاظ و به تبع آن معلومات را با هم ترکیب می کنیم تا نهایتا جملات یک پاراگراف را بفهمیم و به مرور زمان از ترکیب پاراگراف ها به یک فهم کلی از متن برسیم. ما قدرت فهم جملات بلند را پیدا می کنیم یعنی می توانیم آنها را به مفاهیم کوچک تر تجزیه کنیم. می توانیم به یک واقعه از نگاه های مختلف نگاه کنیم(خصوصا در داستان و رمان) و این یعنی یاد بگیریم به یک موضوع از نگاه دیگر هم نگاه کنیم.

این مطالبی که گفته شد ربطی به محتوای مطالعه ندارد و نشان داده شد که صرف انس با مطالعه (داستان یا غیر داستان) موجب تقویت ذهن می شود.

کودکی را نزد آلبرت انیشتین بردند و از او خواستند این کودک را تبدیل به دانشمندی بزرگ نماید.انیشتین گفت: به او کتاب های رمان بدهید تا بخواند.

محمد علیگو