جمعی از اعضاء کانون توحید مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها قزوین

دین و سیاست 2

باسمه تعالی

2

برای بررسی رابطه دین وسیاست باید قبل از هر چیزی تعریف هریک از مفاهیم دین وسیاست را بدانیم.

انسان به سبب برخورداری از قوه عقل موجودی مختار می باشد ، از این جهت در سایه اعمال اختیاری اوست که سعادت و شقاوت اش رقم می خورد.

همه ی انسان ها در این دنیا فطرتا به دنبال کمال و سعادت هستند و برای رسیدن به این هدف کارهایی را انجام می دهند. اگر نگاهی به کارهای روزمره خویش و سایر انسان ها بیاندازیم ، بسیاری از کارها مانند درس خواندن ، کارکردن ، غذا و ... همه برای رسیدن به این هدف می باشند.

از این هدف مشترک می توان تعبیر به خوشبختی نمود. همه ی انسان ها یک بار بیش تر به این دنیا نمی آیند ، و یک بار فرصت دارند که این راه خوشبختی و سعادت خویش را انتخاب کنند ، لذا انتخاب راه صحیح که انسان را به این هدف برساند بسیار مهم می باشد.

خداوند که دارنده همه کمالات است و آفریننده انسان و تمام مخلوقات می باشد این برنامه ی سعادت و خوشبختی را در غالب دین و از طریق وحی برای انبیاء که نمونه های کاملترین مخلوقات هستند فرستاده است و آنها که امانت دارانی امین بودند را مأمور تعلیم و تربیت و راهبری بشر به این هدف گردانید.

به این ترتیب دین شامل مجموعه ای از آگاهی ها و معارف است که هدف اصلی آنها هدایت انسان به سعادت و تکامل می باشد.

انسان دارای ابعاد مختلف وجودی می باشد ، لذا وقتی بحث از سعادت و تکامل او به میان می آید ، تکامل را نباید منحصر در زندگی مادی (یعنی خوردن و پوشیدن وبهره وری از امور) و حیوانی و یا زندگی فردی او دانست. بلکه دین متضمّن برنامه برای تکامل و سعادت بعد جسمانی و بعد روحانی که بعد اصیل او می باشد و بعد فردی و بعد اجتماعی که با زندگی فردی او گره خورده و سایر ابعاد او می باشد.

لذا دین را نمی توان منحصر به بعد فردی و یا بعد روحانی او نمود و یک دین جامع و کامل ، دینی است که برای تمام این ابعاد و ساحات وجودی انسان برنامه ای داشته باشد.

3

محمد طاها دلیری

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فرهنگ

 

در بحث گذشته با نهاد فرهنگی آشنا شدیم و گفتیم که باید از طریق آموزش و

تربیت فرهنگ را تولید ویا استمرار دهد ویا به آن عمق وغنا بخشد. اما حال

این نکته مهم است که چه نوع فرهنگی را باید استمرار دهند؟

ازین رو فرهنگ را به دو اعتبار دسته بندی می کنیم، به یک اعتبار فرهنگ به

دو قسم آرمانی و واقعی تقسیم می شود:

آن بخش از فرهنگ که مردم از آن جانبداری میکنند،و رعایت آن را لازم

میدانند اما در عمل ممکن است آن را نادیده بگیرند، فرهنگ آرمانی نامیده

میشود.

فرهنگ واقعی نیز به آن بخش از فرهنگ گویند که مردم بدان عمل میکنند.

با کمی تأمل درمیابیم که بخشی از فرهنگ آرمانی داخل در فرهنگ واقعی است

وبالعکس. برنامه ریزان ومدیران جامعه یکی از رسالت هایشان این است که از

طریق همان نهاد های فرهنگی که گفته شد تعلیم وتربیت لازم برای ورود فرهنگ

آرمانی به عرصه ی فرهنگ واقعی را فراهم آورند. تمام تلاش آنها بر این است

که آن بخش از فرهنگ آرمانی را که خارج از فرهنگ واقعی است به قلمرو فرهنگ

واقعی داخل نمایند.

برای مثال اگر غیبت یا دزدی نکردن را یک فرهنگ آرمانی بدانیم وقتی تحت

الشعاع فرهنگ واقعی قرار گیرند در جامعه مؤثر خواهد بود، واگر نه، نه!

اما تقسیم ما به اعتبار دیگر اینگونه خواهد بود:

1.فرهنگ حق 2.فرهنگ باطل

چیزی که در این بحث حائز اهمیت است این است که باچه ملاکی نهادها وافراد

جامعه و برنامه ریزان میتوانند این دو فرهنگ را از یکدیگر تشخیص دهند، تا

ابتدا فرهنگ حق را به فرهنگ آرمانی وسپس به فرهنگ واقعی ئاخل کنند؟

آن بخش از فرهنگ که از نظر علمی صحیح ومطابق با فطرت است را فرهنگ حق

مینامیم وآن بخش از فرهنگ را که از نظر علمی قابل دفاع نباشد ئالهام

گرفته از خرافات باشد طبیعتا باطل خواهد بود.

حق و باطل بودن هر بخش ازفرهنگ با علم متناسب با همان بخش شناخته میشود،

مانند علوم تجربی که تنها ممکن است توان داوری دذباره ی تکنیک ها و

روشهای اجرایی را داشته باشند مثل درست یا غلط بودن شیوه ی درمان

بیماران.

فلذا حق وباطل بودن عقاید کلان فرهنگ در رابطه با انسان وجهان را نمیتوان

صرفا با روش تجربی شناخت بلکه عقل و وحی دو ابزار اساسی این شناختند و

این بدیهی است که آ ن جوامعی که دانش را تنها تجربی میدانند در این زمینه

حق ندارند لب به سخن بگشایند، چرا که ابزارشناختش را ندارند.

برگرفته از کتاب جامعه شناسی حجت الاسلام پارسانیا

مهدی مهدوی

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

مطالعه

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر انسان را کما این که بعضی از بزرگان تعریف کرده اند :  علم و ایمان بدانیم ، به عبارت دیگر اصل و هویت انسانی نوری است که در دو عنصر علم و ایمان تجلی می کند. در نتیجه یکی از مهم ترین راههای رشد ، انس به مطالعه و اهل فکر و تامل شدن است . زیرا مطالعه هم از جهت عالم شدن مهم است و هم از جهت مقدمه ی عمل بودن.

اما چه می شود که فرد مشتاق مطالعه می گردد ؟ و به عبارت دیگر آیا ما می توانیم برای افراد دیگر کاری کنیم و یا برنامه ای بدهیم تا آنها به کتاب و کتاب خوانی مأنوس گردند؟

اگر می توان برنامه ای ارائه کرد آن برنامه چه ویژگی هایی را باید دارا باشد؟

و اگر نمی توان برنامه ای ارائه نمود آیا کار دیگری هم نمی توان برای ایجاد فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی کرد ؟

اینها سئوالاتی بود که در گروه مطالعاتی صراط با آنها رو برو شدم و البته از نظرات بعضی از اساتید و دوستان هم استفاده هایی کردم ولی به نظرم هنوز جای کار و تبیین دارد به همین خاطر سئولاتم را در این محیط مجازی مطرح می کنم تا از نظرات خوب دوستان هم بهره مند گردم .

(دوستان اگر جایی سراغ دارند که از این موضوع بحث و تحقیق نموده است لطفا ارائه نمایند.)

حامد یزدی

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رابطه انسان و خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

رابطه انسان و خدا

1) انسان در افعال خود آزاد نیست که هر کاری می­خواهد بکند مثلاً نمی­تواند هر دو پایش را با هم بلند کند.

2) و همچنین مجبور نیست که فقط یک کار خاص را انجام دهد مثلاً می­تواند در حالی که یک پایش روی زمین است پای دیگرش را بلند کند و یا روی زمین بگذارد.

3) بلکه از میان چند کار که در محدوده­ی انتخاب اوست مجبور است یکی را انتخاب کند.

4) این کارهای در محدوده­ی اختیار او به صورت دقیقی اندازه­گیری شده و برنامه­ریزی شده است و هر انتخاب مسیر و مقصد خودش را دارد که آن مسیر هم مشخص شده است.

5) این حالتِ اختیار داشتن برای انتخابِ یک حالت از میان چند حالت در هر لحظه­ی عمر برای هر انسان وجود دارد.

6) از میانِ مواردی که می­تواند انتخاب کند بعضی افعال برای او ضرر دارند و بعضی به نفع او هستند.

7) نوعِ انسان با عقل خود حتی بدون وحی می­تواند تا حدی بفهمد که کدام کار برایش ضرر دارد و کدام کار برایش منفعت دارد.

8- در وجود انسان علاوه بر عقل، شهوت(آن چه که موجب لذت برای طبع می­شود)، غضب(آن چه که طبع از خودش دور می­کند) و وهم (سرایت دادن خواص جزئی برای کلی) نیز وجود دارد و هر کدام اقتضائات خودشان را دارند و این 3 و عقل قوای اصلی انسان می­باشند و انتخاب یکی از مسیرهایی که در هر لحظه پیش روی انسان باز می­شود تأثیر گرفته از این چهار تاست.

مثلاً شهوت میل دارد که زن زیبا - بدون در نظر گرفتن مسائل دیگر - برای انسان باشد اما عقل حکم می­کند که اگر این زن برای مرد دیگری است نباید به او نزدیک شد. در اینجا بین عقل و شهوت معارضه پیش می­آید.

یا عقل حکم می­کند نسل بشر باید ادامه داشته باشد و میل شهوانی نیز این کار را لذت بخش می­کند. در اینجا بین عقل و شهوت تعارضی نیست و این دو یکدیگر را کمک می­کنند.

9- هنگام انتخاب یک فعل این قوای چهارگانه با هم در تنازع و تعارض واقع می­شوند و بالاخره یکی غالب می­شود و فعل بر اساس آن قوه غالب از انسان صادر می­شود.

10- خداوند تک تک انسان­ها را دوست دارد و برایشان برنامه دارد و برنامه­اش را متناسب با خصوصیات هر انسان، در قالب راه­هایی که انسان می­تواند در هر لحظه انتخاب کند برایش ارائه می­دهد. «انا هدیناه السبیل»

11- برای هر انسانی بهترین راه­هایی که متناسب با آن انسان است طراحی شده است. (پس مقایسه کاری عبث است.)

12- انسان بر اساس تعارض­هایی که بین قوای چهارگانه­اش وجود دارد تفکر می­کند و یک فعل را بر دیگری ترجیح می­دهد نه این که آن فعل خودش خود به خود ترجیح داده شود.

بله درست است. این فرآیند پیچیده گاهی چنان اتفاق می­افتد که انسان به نظرش می­رسد خودش نقشی نداشته. اما این به خاطر آن است که تمام وجودش را در اختیار آن قوه­ی غالب قرار داده است و تعارض خیلی برایش مطرح نبوده است. چه در این طرف «افرایت من اتخذ الهه هواه» چه در آن طرف «کنت عینه».

مطلب بسیار حساس دیگر این که: درست است که بسیاری از عوامل تحریک و انگیزش قوا و شرایط محیطی و عوامل بیرونی و درونی در اختیار انسان نیست اما نهایتاً این خود انسان است که یک فعل را بر دیگری ترجیح می­دهد اثبات این ادعا بر اساس علم حضوری است.

13- اگر آن چه که انتخاب می­شود بر اساس عقل باشد رشد و تعالی برای انسان رخ خواهد داد.

14- با توجه به بند 11 و 13 باید گفت: در صورت انتخاب درست توسط هر فردی به میزان بیشترین مقدار ممکن برای خودش تکامل پیدا می­کند.

15- انسان­ها با هم تفاوت­هایی دارند از جمله  

          1- شرایط بیرونی و محیطی هر فردی متفاوت است.

          2- قوی بودن شهوت و غضب و وهم در هر فردی متفاوت است.

          3- از همه مهم­تر میزان آگاهی از نفع و ضرر هر انتخاب، در هر فردی متفاوت است. بعضی کمتر و بعضی بیشتر می­فهمند.

16- خداوند تمام این تفاوت­ها را لحاظ می­کند. چه در مرحله­ی امتحان و چه در میزان رشدی که نصیب انسان می­کند.

محسن علیگو

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بدون یار

به نام خدا

بدون یار

شعری میان سینه که گفتن نمی توان          راهی به سوی یار که رفتن نمی توان

آری میان خلوت خود آنچنان گمم           فریاد می توان و شنیدن نمی توان

این دخمه ای که مرا سوی آن برند            اینقدر کوچک است که بستن نمی توان

این سنگ ها که بر سر من می خورد مدام   جانی طلب کند که به جز من نمی توان

چرکی که بر دلم نشسته از آغاز بودم         با این دغل دعا که شستن نمی توان

پایم اسیر دل و دل اسیر چشم                 با ساربانی چشم رسیدن نمی توان

در این دیار بال و پرم را بریده اند            تنها!بدون یار پریدن نمی توان

محمد علیگو

۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

جهان بینی 3

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از جواب به سؤال سوم نوبت به سؤال دوم می رسد : آیا من می توانم جهان بینی و بینش حقیقی کسب کنم و آیا اصلا امکان این امر برای انسان حاصل است که بتواند عالم را بشناسد ؟

حامد یزدی

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تا بندگی(2)

بسمه تعالی

{ناگفته نماند این نوشتار برداشتهایی از کتاب صراط مرحوم علی صفائی حائری است.}

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـ مرحله سوم: ای عشق تو در دلم سرشته[1](مقایسه وسنجش معبودها)

* پرده اول: کافی است بار دیگر به درون خود مراجعه کنی و ببینی این دلِ عاشق و کمال خواهِ تو چه معبود و محبوبی را فریاد می زند. ...

حسام یزدی

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

22بهمن از نگاهی دیگر

بعد از نمایش سیل عظیم جمعیت در راهپیمایی 22 بهمن امسال  در جای جای میهن عزیزمان  از شبکه های خبری و همچنین مشاهده عینی این واقعیت در شهر خودمان یک مسئله جای سئوال دارد که با مرور اتفاقات مشابه در گذشته مثل راهپیمایی منا سبت های مختلف و انتخابات این سئوال قوت بیشتری می گیرد.

با آمارتقریبی که مراکز رسمی و غیر رسمی و شبکه های خبری اعلام کردند و حتی با یک حساب سرانگشتی و حدودی می توان تخمین زد حدود 50 ال 60 درصد از هم میهنان عزیزمان در این رویداد افتخار آفرین شرکت کرده بودند، و چیزی که در این بین جلوه گری می کرد این بود که اکثریت این دریای متلاطم را اقشار مذهبی و معتقد تشکیل می دادند و این از نوع پوشش و ظاهر افراد مشخص بود،شاید اندکی هم از این نظر متفاوت بودند اما از مدهای به اصطلاح فشن امروزی و تیپ های زننده ای که در زمان های عادی در سطح جامعه مثل اماکن تفریحی و تجاری ،معابرو اماکن عمومی با آنها برخورد می کنیم اثری دیده نمی شد و یا اگر هم بود اصلا نمود نداشت.با اتکا به این شواهد می توان نتیجه گیری کرد اکثریت جامعه ما را اقشار مذهبی با درجات مختلف تشکیل می دهند افرادی که حداقل خلاف عرف و شرع عمل نمی کنند، چیزی که فضای کنونی جامعه حاکی از آن نیست.

حالا سئوال اینجاست در جامعه  ای که حکومت، دولت، عرف، شرع و اکثریت از نظر اعتقادی در یک مسیر هستند چرا باید اقلیت، فضای حاکم جامعه را در دست داشته عرصه را بر اکثریت تنگ کنند تا جایی که عنوان می شود فساد جامعه را گرفته، علائم آخرالزمان زیاد شده و صحبت هایی از این قبیل.

چرا افراد گروه اکثریت باید برای داشتن تفریحات سالم و کارهای روزمره با محدودیت و انزوا روبرو باشند؟ چرا ملبسین ما باید برای حضور در بضی از اماکن به صورت شخصی ظاهر شوند؟ چرا با وجود همسو بودن حکومت ، دولت، عرف و شرع با اکثریت همچنان شعائر مذهبی مثل چادر ، محاسن و ...... محجور است؟

آیا این نتیجه خالی کردن عرصه توسط اکثریت و تبدیل آن به جولانگاه برای اقلیت نیست؟ آیا این یکی از پیامدهای تقوای گریز یا همان دفاع نیست؟ آیا این نتیجه این نیست که اقشار مذهبی به دلایل مختلف از حضور در محافل مختلف امتناع کرده فضا را برای گروه مقابل باز می گذارند؟ آیا این نتیجه این نیست که مبلغین دین ، حوزوی ها و حتی اقشار مذهبی فقط به محدوده های خاص اکتفا کرد ه اند؟ و سئوالات زیادی از این دست که شاید بار یک مسئولیت سنگین که همانا ورود به فضای کنونی جامعه و منقلب کردن آن در حد توان و وسع خودمان است را بر عهده ما بگذارد، وظیفه ای که در دوره های قبل از جانب خیلی از علما و بزرگان دین شاهد عملی کردنش بوده ایم که یکی از نتایج آن و بزرگترین ثمرش همین انقلاب و حکومت اسلامی است، وظیفه ای که در زمان حال در دیگر کشورها به صورت موج بیداری اسلامی آشکار شده است.

رسول گلدوز ها

۵۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آسیب شناسی

همانطور که در مبحث قبل اشاره شد افرادی که از طریق نوع اول کسب معلومات می کنند بیشتر در معرض آسیب قراردارند تا افراد دسته دوم، کمااینکه گروه اخیر نیز از این آفات مصون نیستند.

در همین راستا به "عجب خفی" اشاره شد، که شاید شایع ترین آسیب هم باشد، چون پنهان بوده و معمولا فرد متوجه درگیر بودنش نیست. و به همین دلیل از ذکر خفی استفاده شده زیرا فرد به قبح این عمل (عجب) آگاهی کامل دارد(از طریق جلسات مذهبی) و می داند که این حالت باعث از بین رفتن اعمال می شود به همین خاطر مدام به خود نهیب میزند که تو از همه پایین تری و در باطن، خود را از همه کمتر می دانند اما در برخورد با دیگران لحن ، حالت چهره و الفاظی که به کار می برند تداعیی کننده این امر نیست.

شاید بتوان اینگونه بیان کرد که نگاه این عده به اطرافیان مانند "نگاه عاقل اندر سفیه " است به این مضمون که ایشان (اطرافیان) را از درک و لمس معارف و لذایذ دین محروم یا جاهل به آن می دانند. به هین دلیل غالبا در مسائل مختلف  حق را با خود دانسته، حقی برای طرف مقابل قائل نبوده او را محکوم می نمایند و ممکن است در همین مسیر مرتکب خطاهای دیگر هم بشوند. در صورتی که عالمان و بزرگان دین اینگونه عمل نمی کنند و به همین خاطر است که سخن ایشان(خوف و رجا) به دل می نشیند و افراد را مجذوب می نماید. در صورتی که صحبت با عده ایی که ذکر آنها گذشت بیشتر باعث تالم خاطر و بدبینی می شود و افراد را دین گریزی می کند.

 آسیب بعدی انحراف و بدعت است ................... ادامه دارد

رسول گلدوزها

 

 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اشتغال به سبک هیأت،تربیت به سبک آکواریوم

اشتغال به سبک هیأت،تربیت به سبک آکواریوم

«بانگاهی به ستون مسئول یکی از هیئت های فرهنگی قزوین در یکی از نشریات که متاسفانه امکان چاپ این نقد در آن نشریه فراهم نشد،نام ستون مذکور: اشتغال به سبک هیأت»

محمد علیگو

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰