حاج آقای ... ! سلام!

وقتی از اشتغال بچه هیأتی ها سخن می گوییم ناگزیریم ابتدا از هدف هیأت سخن بگوییم. شما به درستی هدف هیأت را به عنوان یک تشکیلات مذهبی تربیت نیرو در بستر دین و انقلاب دانستید وصدور آدم را تعبیری دیگر قرار دادید.

شما در ادامه فرمودید چون جو اجتماع پذیرای یک بچه هیئتی نیست و از او می خواهد برای حضور در شغل رفتارش را (که برگرفته از تربیت های مذهبی هیئت است) تغییر دهد، پس چه خوب است اگر ممکن است هیئت برای شغل افرادش هم فکری بکند و در ادامه سعی کردید این امکان را اثبات کنید.

حال سوال این است که آیا این هدف، ادامه فرمایشات شما را پیرامون اشتغال بچه های هیئت تبیین می کند یا خیر؟

بگذارید تربیت نیرو و صدور آدم را بیشتر بشکافیم. «تربیت» را فراهم سازی زمینه رشد  و «صدور» را حضور یک نیروی رشد یافته تحت مفاهیم اسلامی در سطح جامعه معنا می کنیم. اگر این تعاریف را بپذیریم، نیروی رشد یافته درهیئت باید استعدادهای بالقوه خود را در پرتو تعالیم اسلام بالفعل کرده باشد وآماده حضور در جامعه باشد، جامعه ای که اگر استانداردهای دینی در آن کاملا مراعات می شد دیگر تشکیل هیأت تحصیل حاصل بود. جامعه ای که قطعا ارتباطات نادرست در آن موجود است چه ارتباط با «ولی» ،چه ارتباط به «امت»!

این جامعه طبیعتا آغوش خود را برای فرد هیئتی باز نکرده است و قطعا استانداردهایی دارد که قبول آن برای فرد هیئتی ممکن نیست اما پس معنای صدور نیرو چه می شود؟اگر قرار است این تعامل به نحوی شکل نگیرد پس تبلیغ دین به شکل عملی چه می شود؟

من می پذیرم که هیأت برای اهداف خودش ممکن است نیازمند به تعریف شغل هایی باشد اما اگر مبنای این تعریف عدم توانایی نیروهای تربیت شده دربرخورد با جامعه باشد این در واقع فریب خویشتن است. یعنی ما نتوانستیم فردی که بتواند با جامعه در تعامل باشد را تربیت کنیم و به تدریج او را از خانواده و جامعه اش جداکردیم و سعی کردیم هیئتمان را تبدیل به یک جامعه کنیم!

اگر گفته شود خوب!مگر چه اشکالی دارد؟پاسخ واضح است چرا که مطمئنا ما توان بازسازی تمام شئون جامعه را در هیأت نداریم وروزی این فرد تربیت نشده وارد جامعه خواهد شد یا رنگ می پذیرد ویامنفعل می شود و در ضمن اگر سعی ما در این امور اجرایی برای تعیین شغل وهمسر و...افراد باشد کم کم از آن رسالت اصلی که تربیت آدم وصدور آن بود باز می مانیم!

حال بگذارید قدمی پیش تر گذاریم و سعی در ریشه یابی این عدم توانایی در برخورد با جامعه کنیم. البته این سخنان فرضی است و سعی در بررسی تشکل بسیار خوب هیأت شما را ندارم.( و به علت دوری ازآن محیط نمی توانم تحلیل مناسبی داشته باشم)

 اگر یک آکواریوم دار روزی قصد کند این حصار شیشه ای آبزیانش را بشکند و آنان را در آبهای آزاد رها سازد غالب آن ها می میرند. چرا؟ تفاوت اول در آب مصنوعی آکواریوم وآب طبیعی دریاست، تفاوت دوم تلاش برای بدست آوردن غذاست. در آکواریوم غذا همیشه به صورت آماده است ولی ماهی در دریا باید توان بدست آوردن آن را داشته باشد و تفاوت سوم نحوه برخورد با مهاجمین است. ماهی در دریا یادگرفته است چگونه با مهاجمین برخورد کند.کجا بایستد وکجا فرار کند.

همانطور که می دانید نفس انسان قوای جذب و دفعی دارد که این قوا تحت تعالیم عقل رشدیافته می تواند سعادت انسان را موجب شود. اما عقل چگونه رشد می یابد؟ آیا در یک محیط باز و فاسد که موجب طغیان قوای جذبی(شهوت) ودفعی(غضب) بر علیه عقل است؟ یا در جامعه ای بسته که عقل دیگر توان تصمیم سازی و تصمیم گیری را نداشته باشد ؟ و عقلی که تصمیم نگرفت و انتخاب نکرد ورزیده نمی شود و وقتی ورزیده نشد قدرت بر قوای شهوت و غضبش را مدیون آن جامعه بسته است و وقتی آن جامعه نباشد دیگر شکست خورده است، البته اگر آن محیط بسته و ترسی که از شکست در دل فرد نشسته اجازه جدایی از آن محیط را به فرد بدهد!

کاملا موافقم که فضای رشد و تربیت نباید فضایی شهوت آلود و غضب آلود باشد اما نباید این کنترل فضا موجب تصمیم گیری به جای فرد باشد. آزادی و انتخابگری نمود انسانیت انسان است! حال این فردی که از ابتدا همه تر و خشک کردنش با ما نبوده و تمام شوؤنش را متکفل نبودیم و اجازه برخورد با جامعه را دادیم و منظورم از اجازه دادن ، نساختن جو ضد جامعه، منحرف ندیدن جامعه، طرد نکردن پارامترهای ظاهرا غیرمذهبی از محیط و بردباری در مقابل اشتباهات است این فرد ممکن است اشتباه کند و راه را کج رود اما راه رفتن را خود آموخته است و حالا که راه رفتن را آموخت در هر مرحله به قدر نیازش او را با دین آشنا کنیم و دین را تبدیل به عصای حرکتش کنیم نه تبدیل به جعبه ای سنگین در آغوشش که برای محافظت از آن مجبور به راه نرفتن شود.

در آتش سوزی عده ای آسیب نمی بینند، عده ای کمی آسیب می بینند و عده ای بسیار آسیب می بینند. آنان که برای برخورد با این حادثه آموزش ندیده اند و ترس، آنان را از حرکت باز می ستاند، بسیار آسیب می بینند و عده ای که لااقل توان فرار را دارند کمی آسیب می بینند و برخی که اگر چه ممکن است ظاهرا گاهی آسیب دیده به نظر برسند اما در واقع آسیب ندیده اند آتش نشانان هستند.

در پایان خدا را شاکرم که با حضور و تلاش شما و برادران خوبمان در هیئت ... بر ما منت نهاد و از عمق جان برای رسیدن کامل به اهداف مقدسمان برایتان دعا می کنم. امیدوارم مطالب یاد شده در نشریه ... به چاپ رسیده و اگر اشکالاتی بر آن وارد است در همان نشریه پاسخ داده شود و تا دیگران نیز از این گفتگوی فرهنگی استفاده کنند.                                                                     

و من الله التوفیق

التماس دعا

محمد علی علیگو