برای پاسخ به این سؤال باید چیستی و حقیقت علم و ادراک برای ما روشن گردد یعنی باید بررسی کنیم آیا ما از عالم بیرون خود می توانیم اجمالا علم و ادراکی داشته باشیم و در مرحله ی بعد ببینیم آیا این ادراک ما از واقع به چه نحو است آیا به نحوی است که بگوییم ما واقع را می شناسیم و یا صرفا تصوراتی است که بدون مطابَق خارجی در ذهن ما پدید می آید؟و به عبارت دیگر نمی توان گفت همان چیزی که آدمی تصور می کند و ادراک می کند در خارج هم به همان صورت باشد و اهم دلیل این قول شاید مادی بودن قوه ی ادراکی و معلوم خارجی ماست . توضیح بیشتر آنکه از آنجایی که شیء ای که می خواهیم به آن علم پیدا کنیم مادی است و قوه ی مدرکه ی ما هم علم ثابت کرده است مغز انسان است و آن هم مادی است و از خواص جدایی ناپذیر ماده نیز تغییر پذیری آن به آن است که در هر لحظه در حال تغییر از چیزی به چیز دیگر است و اگر چه شما آن را در مدت زمان کوتاه ثابت می انگارید ولی با بررسی های علمی روشن می گردد که در هر لحظه در حال فعل و انفعال با مواد دیگریست که در نتیجه ی آن شیء جدیدی موجود می گردد و به این صورت ما در هر لحظه از زمان شیء جدیدی داریم که در لحظه ی قبل نداشتیم و این در حالی است که مغز ما نیز خود مادی است و دائما در حال تغییر و تحول اند زیرا خود آنها مادی اند و بالاخره این که معنا ندارد ما بگوییم شی الف این حکم را دارد و یا صفتی را بر آن بار کنیم و اصلا نمی توانیم به نحو ثابت و یقینی و کلی از اشیاء خبر دهیم زیرا تا بخواهیم از آن سخن بگوییم آن شی دیگر موجود نیست و شیء دیگری موجود شده است و نیز ذهن ما هم چون مادی است نمی تواند علم ثابتی در خود داشته باشد زیرا دائما در حال تغییر و تحول است و...

و تنها اثری که این ادراکات ما دارند ارزش عملی آنها است یعنی تنها در مرحله ی عمل و فعل به درد ما می خورند که کار ما را راه بیندازند در نتیجه ما دیگر در علوم و ادراکات کاری به مطابق واقع بودن آن نداریم بلکه صرفا تا اون جایی به دنبال علم و کاوش های علمی می رویم که ما را در مرحله فعل به نتیجه برساند گرچه این نظریه ای که پاسخ گو است حتی ابطال علمی آن اثبات شود مثل آنکه شما چه بر اساس نظریه نیوتن و چه بر اساس نظریه انیشتن در مباحث خاصی از فیزیک پیش بروید نتیجه عملی یکی خواهد بود و حال آنکه انیشتن اثبات کند نیوتن در نظریه خود اشنباه کرده است و چون برای مهم کار و فعل است از همان راه حل هایی که نیوتن گفته پیش می رویم و به نتیجه ای می رسیم که در مرحله ی عمل نیز راه گشاست. ( و شاید این جمله ی معروف که حتی در محافل علمی نیز زیاد شندیده می شود : « علمی به درد می خورد که کاربردی باشد » از همین تفکر منشاء گردید است و وارد جوامع دیگر شده )

اما پاسخ : در دلیلی که آورده شد چند ادعا شده است : اولا علم را حاصل فرآیند مادی دانسته و در این فرآیند محصور نموده اند

ثانیا : از خواص ماده تغییر و تحول دائمی آن شمرده اند

ثالثا : می شود علمی باطل و رد شده باشد ولی آثار و نتایجی که قبلا از آن حاصل می شد هنوز کما کان باقی است مثال زدند به فرضیه ی نیوتن و انیشتن. در نتیجه بانکه علم داشتن ما را به صورت یقینی انکار می کنند و لی قائل اند این معلومات ذهنیه ما را در عرصه عمل راه بری می کنند و ربطی حتی به باطل و رد شدن علم هم ندارد.

رابعا : معلومات ما منحصرند به امور مادی

در مورد ادعای اول دلیلی غیر از این که علم اثبات کرده است نیاورده اند و حال آنکه علم دایره ی مورد بررسی اش در حیطه ی ماده است و به ماوراء ماده کاری ندارد و نهایت چیزی که علم می تواند اثبات کند تاثیر داشتن قوای بدن در ادراک است ولی این که علم از چه سنخی است و نیز قوه ی مدرکه مادی است یا غیر مادی در موضوع علم تجربی و مادی نیست

در ضمن مگر نه آنکه ایشان قائل اند نمی توان در مورد واقع حکمی ثابت و دائمی و کلی داد پس در نتیجه خود این ادعا های ایشان هم باید شامل آن قاعده که امر ثابتی ندریم بشود و بالا تر آنکه خود این قائده که امری ثابت نداریم نیز باید ثابت نباشد و این واضح البطلان است و ایشان نیز هرگز به این گفته قائل نمی گردند

اما ادعای دوم کاملا صحیح است و در جای خودش اثبات می گردد که ماده امریست دارای حرکت و سیلان ولی اینکه بعض معلومات ما اموری مادی اند و این امور در حال تغییرند دلیل نمی شود که ما در مورد آنها نتوانیم سخن بگوییم بلکه می توان گفت مثلا آن شیء که صورت ذهنیه اش الآن در ذهن ما حاضر است این حکم را دارد البته به وجه حکایت گری از خارجش و این منافات با متغیر بودن آن شی در خارج ندارد.

اما ادعای سوم که علم را تنها ابزاری برای عمل انسانی می دانند و برای علم ارزشی غیر از عمل گرایی نمی دانند.

اولا : آنان که این ادعا را دارند باید توضیح دهند چگونه این معلوماتی که می دانیم با واقع مطابق نیست اما در عمل راه گشایند؟؟

ثانیا : این ادعا بنابر آن بود که نمی توان تشخیص داد مطابق معلوم ذهنی ما با خارج یکی است و به عبارت دیگر صورت ذهنیه ما مطابق خارج است و یا نه : جواب این اشکال و ادعا مفصلا بیان شد در نتیجه دلیلی نداریم که بگوییم علم دیگر ارزش ذاتی که همان شناخت است را ندارد

و ادعای چهارم نیز ادعایی بیش نیست و همانطور که در که در ذیل ادعای اول ذکر شد : دلیلی بر عدم امور غیر مادی نداریم و اساسا علماء مادیین نمی توانند نفی امری را بکنند که در دائره ی علمشان نیست بلکه نهایت امر می توانند بگویند ما آن را نیافتیم و نه آن که به انکار آن بپردازند

حامد یزدی