بسم الله الرحمن الرحیم

باز هم ایام انتخابات شده و خود،حق پنداری ها و غیر،باطل انگاری ها رونق یافته ... 
عده ای هم که اغلب مسن ترها هستند تنور وحدت و ائتلاف را داغ می کنند.
جوان تر ها اما خیلی اهل مصلحت ها و مآل اندیشی های مسن تر ها نیستند لذا ایده ی گروه ریش سفید را نمی پسندند

در این میان مطلبی را باید با دقت بیشتر تامل نمود : آیا اساسا وحدت با اجتماع و زدو بند و بده و بستان گروه ها و یا حتی نظرسنجی ممکن است ؟
اصلا بالاتر آیا وحدت حتی با اجتماع بزرگان و سیاست مداران حاصل می شود ؟
این دغدغه که شاید از سال (۸۰ یعنی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری دولت اصلاحات ) جرقه اش خورد و تا کنون تطورات مختلفی داشته و الان هم به این جا کشیده است که می بینیم ...

باید ببینیم سیاست مداران ما چقدر در تحقق این هدف موفق بوده اند ؟
در ابتدای کار ائتلاف بیشتر جنبه یک شوی سیاسی داشت تا ائتلاف،
ابتدا می آمدند و میثاق می بستند بعد هم خیلی شیک و مجلسی با هم رقابت می پرداختند ...
اما کم کم تجربه شان بیشتر شد و اهرام هایی پیدا کردند که ائتلاف را از آن حالت نمایشی بیرون آورده و افرادی که به ائتلاف می پیوستند رویکرد جدی تری داشتند 
اما در این جدیت مشکلی وجود دارد : هر چقدر داعیه ائتلاف و وحدت بیشتر می شود دایره اش کوچک تر می شود !!
هر چقدر ائتلافشان را محکم تر می گیرند و قانون مند تر و رای زنی ها و چانه زنی ها را بیشتر و قوی تر برگزار می کنند دایره وحدت شان و جامعه آماری که قبولشان داشته باشد را بیشتر از دست می دهند(کما اینکه امسال این را به وضوح می بینیم)

و اگر هم ائتلاف را سست بگیرند و جدی نباشد که و یک چیز صوری محض می شود که هیچ فایده ندارد...
اما چه باید کرد ؟
آیا این اتفاق به معنای آن است که اساسا وحدت در جامعه ما ممکن نیست ؟
میدانیم که «جامعه ای که هیچ وحدتی نداشته باشند اساسا ملت واحد نخواهند بود بلکه انسان هایی هستند که با هم هیچ اشتراکی ندارند و هر آن ممکن است در مقابل هم بایستند!!!»
واقعیت آن است که، جامعه ما هنوز یک ملت است و به همین خاطر وحدت حقیقی در پیکره اش جاری است  
کمی از فضای انتخابات دور شوید  بیاد بیاورید انس و علاقه ی مردم را به مرحوم امام(ره) ، 
و یا همین تشییع جنازه ی خارق العاده ی مردم برای سردارشهید حاج قاسم سلیمانی را،
به وضوح برای همه معلوم بود که تمامی مردم یکپارچه برسر سردار متحد شده بودند 
همه داغدار بودند
همه مصیبت زده بودند
کدام ائتلاف ،کدام حزب و کدام جریان این اتحاد را بوجود آورد ؟
چه زد و بندی شد ؟
هیچ !
آری اتحاد و وحدت ،جهت حقیقی وحدت لازم دارد ، باید مردم را به لحاظ واقعی و حقیقی متحد کنیم. 
دلهای مردم را نمی توان با تبلیغ و ریا و فریاد و رنگ و لعاب متحد کرد
نکته اش این است که اساسا همه ی انسانها یک سنسوری (ما به آن میگوییم فطرت) دارند که خیلی خوب و سریع ریا را می فهمند
این سنت خداست که شرک نمی تواند باقی باشد و تنها کسی و چیزی می ماند و باقی است که به وجه خدا متصل شده باشد 
در مکتب حق راه تنها یک چیز است : توحید
ولی ما معمولا می خواهیم مردم را به سمت خودمان متحد کنیم حالا  شما اسمش را بگذارید حزب خودمان و یا حتی مذهب خودمان عمده این است که ... من باشد حالا این ... چه باشد خیلی مهم نیست یکی صریح می گوید أنا یکی دیگر میگوید مذهب من یکی می گوید حزب من ...

و لکن باید برای خدا کار کرد، کاری به بازی دیگران و بده و بستان هایشان نداشته باشی
فقط و فقط با صاحب تمام عوالم هستی باید معامله کرد
این مکتبی است که در عصر ما ،خمینی کبیر پایه نهاد 
برای همین هم بود که وقتی آمد تمام قلوب را فتح کرد
او نیامده بود که انقلاب کند
او نیامده بود تا حکومتی تشکیل دهد
او نیامده بود تا ولی فقیه مردم بشود
او آمده بود تا وظیفه ای را که احساس می کرد وظیفه اش هست را انجام دهد کاری هم نه به حقوق بشر و رسانه های آنها داشت و نه به روال بده و بستانِ حاکم در بین بعضی از جریان هایی که در برپایی انقلاب به ظاهر سهیم بودند. 

مکتب خمینی همانطور که آغازش با تمامی مکاتب تفاوت می کرد در شیوه های دیگرش هم متفاوت است 
مکتب خمینی مکتب توحید است 
مکتب «یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله » است 
اینجا هر که فقیر تر است بزرگتر است و هر که بزرگتر است فقیر تر (طبیعی ست  که منظور فقر اقتصادی نیست)
اینجا کسی که بیشتر پول و ثروت و مقام دارد بزرگتر نیست اینجا کسی که بیشتر من من می کند بزرگ تر نیست 
اینجا هر که عبد تر است بزرگتر است اینجا هرکه خود را ناچیز تر می بیند بزرگتر است 
این منطقِ مکتبِ خمینی است و 
شهدای ما برای این منطق و این مکتب بود که جان شان را با میل و رغبت فدا می کردند اکنون نیز این منطق از آرمان های امام است که آوازه اش دل حق طلبان عالم را فرا گرفته است ...
حامد یزدی