این سخنان فردی که در دفتر نشسته بود مانند آبی بود که بر روی آتش می ریزند به طور ناگهان،آرامش مرا فرا گرفت و رفتم به حیاط موضوع را به حمید گفتم.

بالاخره به هرصورت آن روز را به اتمام رساندم.

آنچه من را به فکر واداشت تصاویر شهدای مدرسه بود که در راهرو قرار داشت و مدیران قبلی یعنی:آیت الله بهشتی و آیت الله قدوسی رحمها الله بود که این دو بزگواران و تمام شهدای دیگر هم در سنگر علم و هم در سنگر جهاد، همه وجودشان را فدای احیای دین کردند و هر چه داشتند برای خدا با عشق در راه او خرج کردند و با بهترین رفتن یعنی شهادت از این دنیای خاکی پر کشیدند و به قول شهید خزائی: در راه خدا شهادت بهترین راههاست، پوینده و کوشنده این راه باشید والا پشیمان می شوید.به نظر این بنده حقیر این یکی از مصادیق اتم و اکمل سعادت حقیقی است که نصیب این ها شد.

نمی دانم چه طور از خداوند به خاطر همه چیز مخصوصا نعمت بسیار بزرگ طلبگی سپاس گزاری کنم.گرچه لایق نیستم ولی آرزو دارم راه این ها را ادامه دهم و در تمام کارها و اعمالی که انجام می دهم و همه ی افعالی که از من صادر می شود حتی نفس کشیدن فقط برای خشنودی خدا باشد و کاری را انجام بدهم که رضایت او را فراهم می کند و به تبع سرباز خوبی برای حضرتم باشم و در صدد آماده کردن حکومت جهانی او باشم.

ان شاء الله­­­­­

امید است این مطلب مورد رضای خداوند منان و در ظلِّ توجهات پدر مهربانمان حضرت مهدی(عج) قرار گیرد.