بسمه تعالی

ابتدا باید بابت دیرکردم در دادن مطلب پوزش می طلبم. بنده همان ابتدای سال هم هیچ تعهدی نسبت به مشق توحید ندادم ولی چون در جمعی که بابت جلسه دور هم جمع شدیم همگی متعهد شدند که متن بدهند بنده آخرین نفر بودم که فقط به خاطر احترام به جمع قبول کردم مطلب بدهم، البته منتی نیست بلکه علتش این است که کلا اهل نوشتن نیستم و لاغیر. ولی با این وجود در خودم در حال حاضر هر چه جلوتر میرویم نمیدانم چرا ولی تعهدی درونی را نسبت به این موضوع حس میکنم و قصد دارم مطالب بیشتری بدهم البته شاید دلیلش این است که مطالعه ام بیشتر شده برای همین هم خود به خود به این سمت میروم که خودمم بنویسم.اما بپردازیم به مطلب بنده.

راستش همه اش دنبال موضوع برای نوشتن میگشتم که موضوعاتی به بنده پیشنهاد شد اما گفتم بد نیست کمی در مورد تجربه ی جدیدم مطالبی حول آن در یک سال اخیر یعنی دانشگاه بنویسم. اسم دانشگاه که می آید معمولا فکرمان قاعدتا باید به این سمت رود که محلی برای تحصیل وعلم اندوزی دانشجو ها در پیش داریم. قبل از دادن کنکور خیلی ها میگفتند سختی کار همین کنکور است و بعدش راحت میشوید اما حقیقتا این طور نیست و اتفاقا برای کسی که میخواهد واقعا موفق باشد اصل سختی کار در دوران دانشگاهش خواهد بود.

 اما مسئله این است که با توجه به فضای اموزشی کشور ما دانشجو ها در ابتدای ورود خود به دانشگاه با مسئله مهمی که همه میدانیم یعنی حضور جنس مخالف در دانشگاه روبه رو هستیم. چیزی که تا قبل از آن فقط در خیابان ها و تا حدودی در میان دوستان و آشنایان خود و شاید در بستر جدیدی به نام  فضای مجازی با آن روبه رو میشدند اما حالا دانشگاه این فضا را گسترده تر و به شدت در دسترس تر در اختیار آن ها قرار میدهد و اگر کسی سستی در مسائل دینی داشته باشد به راحتی میتواند به گناه بیفتد واین انتقاد مهمی است که باید داشت به مسئولینمان که چرا دقیقا جایی که باید سعی کنند ارتباط دو جنس به حداقل برسانند چون در این سن ارتباط با هر جنس مخالفی میتواند جذاب باشد و ممکن است کار به ارتباطات نامشروع بکشد؛ دانشگاه ها را مختلط میگذارند.

 بنده به شخصه به طور کامل مخالف نیستم ولی واقعا فضای کنونی تا حدودی از دست خارج شده تحصیل برای کسانی که به دین و مذهب خود پایبند و مومن هستند واقعا سخت شده و فشارروانی این موضوع را هم باید به مسائل زندگی خود اضافه کند. تا جاییکه به شخصه حتی در همین مسجد خودمان از همان ماه اول با تهمت برخی نسبت به ارتباط با جنس مخالف رو به رو شدم و به این فکر میکنم که اگر این مقدار از درگیری برای بنده که فعالیت در مسجدو... و داشته ام حتی  تا همین لحظه وجود دارد برای بقیه دانشجوها چگونه است و چه آسیبی در کوتاه و دراز مدت خواهند داشت .

 یکی از نتایج مهمی که امسال به شخصه با تمام وجودم به آن رسیدم این بود که آدم ها را واقعا هیچ وقت نمیشود از روی ظاهرشان قضاوت کرد.

 یک مسئله دیگر دانشگاه هم این است که بعد از حدود دوازده سال تحصیل به یک صورت یعنی زندگی مدرسه ای باشرایط خاص خودش به یک باره در دانشگاه با حالت جدیدی از زندگی مواجه میشویم که دیگر عملا حداقل در ظاهر آن نظمی که در دوران مدرسه داشتیم تقریبا از بین میرود و یک روز فقط صبح تا ظهر دانشگاهیم وروز دیگر فقط بعد ازظهر و این آشفتگی خود میتواند باعث دور شدن از فضای درسی به خصوص در یکی دو ماه اول شود که در نتیجه آن با دانشجویانی به شخصه(هم کلاسی هایم حداقل) روبه رو شدم و هستم که همگی احساس خستگی، ناامیدی، عدم تمایل قدیمشان به درس خواندن و حتی تحصیل، بعضا درونگرایی بسیار زیاد یا از آنطرف دائم در حال بیرون رفتن و خوش گذرانی با دوستان یا گاهی هم ترکیب این دو و کلی تغییر منفی دیگر دارند و از آن سمت به جای این موارد به سمت ارتباط  بیشتر و حتی نامشروع با جنس مخالف، سیگار و دود و دم یا یک هندزفری در گوش چندین ساعت از روز یا دیدن چندین قسمت از یک سریال و... کشیده شده اند. البته تغییرات مثبت هم دیده میشود مثلا در همین درونگرایی شان بیشتر مطالعه میکنند. برخی هم واقعا جدای از این فضا واقعا تحصیل شان را میکنند که واقعا روز به روز این جور افراد کم یاب تر میشوند.

 البته به شخصه نیز همین تغییرات را در سالی که گذشت در خود احساس کردم که اکثرا هم مثبت نبودند و به شخصه تصمیم دارم تغیرات مثبتی را در ادامه راه به خود بدهم چرا که باور دارم گاهی عقب گرد به سمت آن چه که در گذشته از ان احساس خوشنودی میکنیم میتواند مفید باشد در این مسیر و قرار نیست دائم تغییرات مثبت جدید باشیم گاهی ثبات بر تغییرات مثبتی که قبلا در خود داده ایم و امتحانشان را پس داده اند بسیار بهتر از این تغییرات جدیدند. سخن بنده طولانی شد؛ در مورد دانشگاه و مسائل پیرامون آن سخن فراوان است که در این مقال نمیگنجد. بنده ان شاءالله قصد دارم بازهم درمورد تجربه امسال و حتی دانشگاه بنویسم البته به شرط حیات. یاعلی

 حسین حداد