هو الفرقان

حکومت و زمامداری علوی یا اموی !!!

شکل و اساس حکومت اسلامی  به چارچوب و حدود آن و خطوط قرمز آن بستگی دارد با توجه به گستردگى و نسخ‌ناپذیرى قوانین اسلامى  براى حکومت از سوى اسلام، مى‌توان گفت: اسلام شکل و مدل خاصى براى حکومت ارائه نمى‌دهد بلکه چارچوب‌هاى کلى خاصى را بیان مى‌کند که حکومت نباید خارج از این چارچوب‌ها باشد حال با عنایت به شرایط و نیازمندى‌هاى زمان و مکان هر مدلى که مطابق این چارچوب‌ها بود مورد تأیید اسلام است.  حکومت علوی ، یک حکومت اسلامی بود و حکومت اموی نیز (به خواست جمهور ) .

مقدمه

 وضعیت کنونی کشور باعث می شود تا تاریخ را ورق زده و مطالعه ای در این خصوص داشته  و به  نقد و بررسی شرایط موجود بپردازیم .حکومت امری است که از دیر باز در جوامع انسانی مطرح بوده و پیشینه ای به بلندای جوامع انسانی دارد؛ اما در قرن های اخیر، بشر به جز انقلاب اسلامی در ایران، شاهد حکومتی به نام دین نبوده است. در اندیشه سیاسی اسلام نیز یکی از شئون امامت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) زعامت سیاسی و حکومت است و در عصر غیبت این مقام به فقهای واجد شرایط واگذار گردیده است. اما در گذشته کمتر بحثی از آن ارائه شده است. 

معنای لغوی حکومت : حکومت از ماده حکم گرفته شده است که معنای اولی آن، منع از فساد و منع برای اصلاح است. حکم در لغت به معنای داوری و قضاوت است و حاکم کسی است که حکم را به اجرا در می آورد .

 

فساد، در قرآن کریم در چه معانی به کار رفته است؟

وَالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ  : و کسانى که پیمان خدا را (بر توحید و پذیرش دین) پس از استوار کردنش (با معجزات و دلایل،) مى‏شکنند و از آنچه خداوند دستور داده که با آن پیوند شود مى‏برند و در روى زمین فساد مى‏کنند، آنهایند که برایشان لعنت و عاقبت بد این سراى است.(سوره رعد  ، آیه 25)

در قسمتى از آیات مورد بحث، بخشى از صفات اصلى مفسدان و آنها که عقل و اندیشه واقعى خود را از دست داده‏اند را بیان می کند و می فرماید :

و آنها که عهد الهى را بعد از محکم کردن مى‏شکنند، و پیوندهایى را که خدا فرمان به برقرارى آن داده، قطع مى‏کنند و در روى زمین افساد مى‏نمایند، لعنت و مجازات سراى دیگر از آنهاست (وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ)

و در حقیقت تمام مفاسد عقیدتى و علمى آنها در سه جمله ، خلاصه شده است:

1- شکستن پیمان هاى الهى که شامل پیمان هاى فطرى، پیمان هاى عقلى و پیمان هاى تشریعى مى‏شوند.

2- قطع رابطه‏ها: رابطه با خدا، رابطه با رهبران الهى، رابطه با خلق و رابطه با خویشتن

3- آخرین قسمت که ثمره دو قسمت قبل است، فساد در روى زمین است.

فساد که نقطه مقابل صلاح است، به هر گونه تخریب و ویرانگرى گفته مى‏شود و به گفته راغب در مفردات، الفساد خروج الشی‏ء عن الاعتدال قلیلا کان او کثیرا، و یضاده الصلاح، و یستعمل ذلک فى النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة: فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى که از حد اعتدال خارج مى‏شوند، تصور مى‏شود.

بنابر این تمام نابسامانی هایى که در کارها ایجاد مى‏گردد، و همه افراط و تفریط ها در کل مسائل فردى و اجتماعى، مصداق فساد است. در قرآن مجید نیز در بسیارى از موارد فساد و صلاح در برابر یکدیگر قرار گرفته‏اند.

 

 اصلاحات امیرالمومنین (ع)

حضرت علی (ع) پس از یک دوره بازگشت به سنت های اشرافی جاهلی و برخی از انحراف ها از اصول قرآنی و سنت نبوی به خلافت رسید و وی ناچار شد با توجه به اوضاع آشفته حکومت، دست به اصلاحاتی بزند و حکومت را در راستای حکومت اسلامی پیش ببرد. علاوه بر این خود آن حضرت مشتاق این اصلاحات بود، بیشتر مردم هم مشتاق این اصلاحات بودند. بنابراین حضرت علی (ع) پس از به خلافت رسیدن و در دست گرفتن امور مملکت دست به اصلاحاتی در زمینه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زد که حکومتی بنیان شود براساس موازین اسلام که در کنار آن مردم در آرامش و آسایش و رفاه باشند.
آزادی اجتماعی:یکی از اصلاحات امیرالمومنین (ع) برقراری آزادی اجتماعی بود البته تعریف آزادی حضرت علی (ع) با تعریف آزادی افراد جامعه متفاوت است و هدف حضرت علی (ع) از این آزادی ارتقا به حس انسانیت و بزرگی و شرف انسان است و به انسان گوشزد میکند که تو دارای اختیار و آزادی هستی البته در حیطه و میدان عقل میتوانی به اهداف و آزروهای خود برسی تا آنجایی که میفرماید:
(ولاتکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا)برده دیگری نباش که خدا تو را آزاد افریده (نهج البلاغه،
۱۳۷۹: نامه ۳۱)
مبارزه با فقر:آن حضرت نژادپرستی را نفی میکرد و برای پیروان دیگر ادیان حق کرامت و آزادی قایل می شد چنان که به فرمانداران خود توصیه می کرد براهل کتاب ستم نکنند (ابن واضح،
۱۳۷۹ ق، ج ۲: ۱۱۱) وهمچنین در نامه خود به مالک اشتر میفرماید:مالکا رحمت و محبت و لطف بر مردم جامعه را به قلبت بفهمان (به طوری که آن را دریافت کند نه این که در حدیک تصورذهنی بماند) و برای آنان درنده ای خونخوار مباش که خوردن آنان را غنیمت بشماری زیرا مردم بر دو صنف اند یا برادردینی تو هستند یا نظیرتو در خلقت (همنوع تو می باشند)(نهج البلاغه،۱۳۷۹: نامه ۵۳)

مبارزه با تبعیض

حضرت علی (ع) هیچ کس را در تقسیم اموال عمومی بر دیگری ترجیح نمی داد. یکی از اشراف گفت یا امیرالمومنین این شخص تا دیروز غلام و برده من بود و امروز آزادش کردم چگونه سهم او با من برابر است؟ حضرت در پاسخ گفت: به همان اندازه که به تو میدهم او نیز همان مقدار سهم دارد (شاکری، ۱۴۱۲ ق، ج ۳: ۲۳۰).حضرت علی (ع) چنان در امر حکومت داری و اصلاحات دقیق بود که به محمد بن ابی بکر، فرماندار مصرچنین توصیه می کند که حتی در شیوه نگاه کردن نیز میان مردم تبعیض روا مدار تا بزرگان در تو طمع نکنند و ضعیفان از عدالتت ناامید شوند (فیض الاسلام، بی تا:۸۸۶) و همچنین فرمودند: اگر با غل و زنجیر به این سو وآن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و رسولش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به برخی از بندگانم ستم و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم (نهج البلاغه،۱۳۷۹: خطبه ۲۲۴) حضرت علی (ع) زمانی که برادرش عقیل از گرسنگی و تنگدستی در مضیقه بود تبعیض نکرد و آهن گداخته ای به او نزدیک کرد و گفت مادران داغ دیده در سوگ تو مویه کنند ای عقیل تو از آهن گداخته می نالی ولی من از شراره آتش دوزخ ننالم (همان) آن حضرت همچنین عدالت را گشایشی برای همه میداند و می فرماید: به خدا سوگند هر مال تاراج شده ای را بیابم به صاحبان آن بازمی گردانم گرچه به کابین زنان یا کنیزکانی خریده باشم زیرا در عدالت گشایش برای همه است و آن کس که عدالت بر وی گران آید تحمل ستم برای او سخت تر است (فیض الاسلام، بی تا:۶۶)

فقرزدایی

در اصلاحات اقتصادی امیر المومنین (ع) فقرزدایی و توجه به طبقه پایین جامعه از جایگاه ویژه و اولویت خاصی برخوردار است زیرا آن حضرت طبقه فقیر را به عدل و انصاف نیازمندتر می داند (فیض الاسلام، بی تا:۱۰۱۹) ویکی لز اهداف مهم حکومت آن امام مبارزه با فقر و نجات گرسنگان و محرومان و جدال با ثروت های باد آورده بود (همان:۵۲) و همیشه دعا می فرمودند که: خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما.و به فرزندش محمد حنفیه می فرمود: ای فرزند من از دیو پلید فقر برتو می ترسم از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر، دین انسان را ناقص و عقل راسرگردان و عامل دشمنی است (نهج البلاغه،۱۳۷۹: حکمت ۳۱۹)بنابراین برنامه های حضرت علی (ع) برای اصلاحات را می توان در موارد زیرخلاصه کرد:۱- تعیین سهم مشخصی از بودجه درآمدهای عمومی جامعه برای فقرزدایی۲_برخورد برابر و یکسان و عدم تبعیض در ارایه خدمات۳- شناسایی طبقه محروم، چون بسیاری از مستضعفان به دلیل عفت و عزت نفس نمی توانند تنگدستی خود را آشکار کنند۴- استخدام کارگزارانی با دو ویژگی خداترسی و فروتنی، تا همه نیازمندان واقعی تحت پوشش قرار گیرد۵-در اولویت قرار دادن دوقشر جامعه (یتیمان و سالخوردگان) زیرا هیچ چاره ای ندارند. (فیض الاسلام، بی تا:۱۰۱۹)بنابراین حضرت علی (ع) برنامه های عملی خود را برای مبارزه با فقر و تنگدستی شروع کرد و این برنامه هارا به کارگزاران خود هم ابلاغ کرد. حضرت علی (ع) در خطاب به یکی از کارگزارانش که بر سفره رنگین ثروتمندان حضور داشت اما فقیران و مستمندان درآن مجلس حضور نداشتند نکوهش می کند و می گوید:همانا امام شما از دنیا فقط به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا نموده است  اگر بخواهم می توانم دست یابم به صافی این عسل و مغز این نان گندم و این جامه ابریشم ولی محال است که خواهش نفس بر من غالب گردد و طمه زیاد مرا به گزینش طعام ها وادارد در حالی که شاید در شهر حجاز یا یمامه کسی باشد که طمع قرص نانی نداشت باشد و سیر شدن را به خاطر نیاورد و ممکن نیست من با شکم پر بخوابم در حالی که در اطراف من شکم های گرسنه و جگرهای گرم وجود داشته باشد (فیض الاسلام، بی تا:۹۶۵-۹۷۱)حضرت علی (ع) با فقیران همدردی می کردند و این همدردی به کاهش فشار فقر و دوستی فقرا با سران حکومت می انجامید. کم کم وضیت فقرا و یتیمان رو به بهبود رفت تا آنجایی که حضرت علی (ع) فرمودند: کسی در کوفه نیست که در رفاه به سر نبرد حتی طبقات پایین نان گندم می خورند و سرپناه دارند.

برقراری مساوات برای تمام افراد جامعه

حضرت علی (ع) مساوات را برای تمام مردم اعم از سیاه پوست، برده، حاکم و  اجرا می نمود و به موالی مانند اعراب هدیه می داد و آن حضرت حتی در میان قوم و قبایل مختلف هم تبعیض قایل نمی شد چنان که روزی به یکی از زنان عرب وزنی از موالی به تساوی ۲۵ درهم و مقداری گندم داد زن عرب اعتراض کرد و حضرت گفت: من میان فرزندان اسماعیل و اسحاق فرقی را مشاهده نمی کنم (ثقفی کوفی، ۱۴۰۷ ق، ج ۳۷:۳-۴۶)این امر حاکی از ان است که امام علی (ع) همواره در زندگی خود می کوشید که مساوات را بین مردم رعایت کند و حتی ذره ای به دیگری ستم و ظلم نشود.

 

عدالت اجتماعی

یکی دیگر از اصلاحاتی که امیر المومنین (ع) در طول حکومت خود انجام داد برقراری عدالت اجتماعی بود وی فرمود:داد خداوند و مردم را از جانب خود و خویشاوندان نزدیک خود بده و نسبت به ان عده از مردمان که آنان را دوست داری دادرسی نما که اگر حق آن ها را ندهی و دادرسی ننمایی، ستمکار خواهی بود (فیض الاسلام، بی تا:۹۹۵). و می فرماید: کاری که بیش از هر امری دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی کردن ان در برابری و دادگری سبب خوشنودی مردم می شود. (همان:۹۹۶) وی همیشه به کارگزاران خود و زیردستان سفارش می کرد که عدالت و مساوات را رعایت کنند و حتی ستمی بر دیگران وارد نشود و حتی رعایت نکردن عدالت و مساوات در بین مردم را نوعی ستم تلقی می کند که روز قیامت از او بازخواست خواهد شد وی در یکی از سفارش های خود به مالک ابن اشتر می نویسد:و هرکس از نزدیکان و یا بیگانگان که به سبب حقی ملزم شود، او را به همان حق ملزم کن (حق را درباره او اجرا کن) و در انجام این تکلیف بردبار باش و تقرب به خدا را منظور بدار و هروضعی که اجرای حق درباره خویشان و و خواصت پیش بیاورد مانع اقدام تو برای اجرای حق نباشد و تو عاقبت احقاق حقی را اگرچه سنگین است در نظر بگیر زیرا نتیجه و پایان ان پسندیده است. (همان:۹۷۵)و همچنین آن حضرت محبوب ترین مشخصه را برای زمامدار حکومت عدل می داند وبه مالک ابن اشتر می فرماید: می دانی که محبوب ترین صفت ها برای زمامدار در همه حال چیست؟ آن که همواره در راه زندگی میانه رو و متوسط باشد و عدلش مانند ابر رحمت سراسر کشور را در سایه گیرد و با جدیت تمام بکوشد که زیردستانش را راضی و خشنود سازد. (فاضل، ۱۳۹۰:۱۴)

خلافت عمر بن خطاب
عمر بن خطاب با توجه به نقش مهمّی که در دوران خلافت ابوبکر داشت، به خلافت رسید و بدین جهت با مخالفت روبرو نشد. امام علی(ع) و شیعیان با این اقدام مخالف بودند، امّا بیعت سریع مردم، فرصتی برای مخالفت امام و شیعیان باقی نگذاشت. سابقه رفتار تند عمر در دوران خلافت ابوبکر، زمینه هرگونه مخالفت عملی را منتفی می ساخت. (
۱)
علی(ع) اگرچه میراث خویش را برباد رفته و خود را شایسته رهبری می دانست، ولی برای حفظ موقعیّت حسّاس جهان اسلام، هم چنان سکوت توأم با بیان حقّ و حقیقت، و تذکّر به حقانیّت خود را ادامه می داد.
شیعیان نیز همانند امیرالمؤمنین(ع) سکوت معناداری داشتند، آنها اگرچه سکوت کرده و به جهت حفظ اسلام و وحدت مسلمین دست به اقدامی عملی علیه حکومت وقت نمی زدند ولی با بیانات خود با آنان مخالفت میورزیدند.
عمر بن خطاب در مجلسی گفت: دلیل قریش در انتخاب نکردن علی(علیه السلام) به خلافت این بود که آنان کراهت داشتند خلافت و نبوت در یک خاندان جمع شود. ابن عباس که در آن مجلس بود در برابر این سخن عمر موضع گیری کرده خطاب به او فرمود: قریش نسبت به آنچه که خداوند نازل کرده بود کراهت داشتند. (
۲)
خلافت عثمان
عثمان شیوه دو خلیفه پیشین را دنبال نکرد. ابتدا والیان عمر را از ولایات برداشت و بستگان خود را بر کار گماشت. حکم بن العاص را که پیامبر(ص) به طائف تبعید کرده بود به مدینه برگرداند و خزانه مسلمین را به او سپرد. مروان بن حکم را مشاور خویش قرار داد و یک پنجم زکات شمال آفریقا را که مبلغ دومیلیون و پانصد و بیست هزار دینار بود به وی بخشید و او را به دامادی خویش برگزید.
وی از بیت المال بصره مبلغ ششصدهزار درهم به داماد دیگر خویش، عبدالله بن خالد بن اسید، حواله کرد. عبدالله بن عامر، پسردائی خویش را که نوجوانی بود به حکومت بصره انتخاب کرد. عبدالله بن سعد بن ابی سرح، برادر رضاعی خود را که پیامبر(ص) در فتح مکه به سبب ارتداد وی دستور قتلش را صادر کرده بود به حکومت مصر و خراج آن سرزمین برگزید. ولید بن عقبه بن ابی معیط برادر مادری خود را به کوفه فرستاد و پس از فساد و تباهی و شراب خواری او سعید بن عاص، فامیل دیگر خود، را به آن شهر گماشت. سعید با اعمال سیاست اشرافیِ اموی و بیان اینکه سواد عراق از برای قریش است، موجب اعتراض و شورش مردم کوفه گردید. (
۳)
در این دوران علی(علیه السلام) و شیعیان در مقابل بدعت های عثمان و والیانش ساکت نمی نشستند.
ابن ابی الحدید می نویسد: بیشتر تاریخ نویسان و عالمان اخبار برآن اند که عثمان ابتدا اباذر را به شام تبعید کرد و بعد از آنکه معاویه از او به عثمان شکایت کرد او را به مدینه خواست و از مدینه، به خاطر مخالفت با خلیفه، به ربذه تبعید نمود. (
۴)
زمانی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند و علی(ع) و فرزندانش او را بدرقه نمودند، ابوذر نگاهی به امام(ع) کرد و گفت وقتی شما و فرزندانت را می بینم به یاد سخن رسول خدا(ص) در مورد شما می افتم و گریه می کنم. (
۵)
و نیز از پیامبر اکرم(ص) نقل می کرد که فرمود: زود است که شما را فتنه فرارسد، اگر گرفتار آن شدید بر شما باد عمل به کتاب خدا و اقتدا به علی بن ابی طالب(ع) .(
۶)
در زمان خلافت عثمان بر درب مسجد رسول خدا(ص) ایستاد و در خطبه ای که ایراد کرد فرمود: ای مردم! محمّد وارث علم آدم و فضائل انبیاست، و علی بن ابی طالب وصیّ محمّد و وارث علم اوست
. (۷)
بلاذری می نویسد: مقداد بن عمرو، عمار بن یاسر، طلحه و زبیر با تعداد دیگری از اصحاب رسول خدا(ص) به عثمان نامه نوشتند و او را به نکاتی چند تذکر دادند و او را از خدا ترساندند. و در ضمن تهدید کردند که اگر به تذکرات آنان گوش فرا ندهد برضدّ او اقدام خواهند کرد. عمار نامه را گرفته نزد عثمان آورد. به مجرد اینکه صدر نامه را برای او خواند، عثمان با غضب به او گفت: آیا تو از بین دوستانت جرأت خواندن نامه تهدیدآمیز را برای من داری؟ عمار در جواب گفت: دلیلش این است که ناصح ترین قوم خود به تو هستم. عثمان در جواب گفت: دروغ می گوئی ای فرزند سمیّه. عمّار گفت: به خدا سوگند من پسر سمیه و فرزند یاسرم. سپس عثمان به غلامش دستور داد که دست و پای او را بشکنند. آنگاه با دو پایش درحالی که در کفش بود شروع به لگدزدن به عمار کرد که بر اثر آن فتق بر او عارض شد. (
۸)

فساد ِشرایط حال حاضردر جمهوری اسلامی ایران

تولید نیازهای کاذب از طریق تجمل گرایی و نمایش ثروت و تبلیغات مصرف گرایی، مدرک گرایی، فقدان کنترل بیرونی و درونی منسجم و کارامد از مهمترین عوامل رشد فساد در جامعه برشمرده می شود

تعریف فساد: خانم آمنولدسن فساد را «سوء استفاده از کالا و امکانات دولتی و مردمی توسط مامورین دولتی برای بهرگیری شخصی» می داند و پنج نوع فساد را نام می برد: رشوه، اختلاس، کلک اقتصادی، باج گیری، امتیاز دادن

پیشینه فساد: فساد از نگاه الاتس از زمان هامورابی(۱۲۰۰سال قبل از میلاد) معمول بوده است. از نظر «ازفر» (Azfar) ابعاد فساد از فروش مشاغل در دوران باستان شروع می شود تا جایی که گفته می شود کلیسای کاتولیک نیز نقش روحانیت را می فروخته است. در کشورهای جهان سوم و همچنین در ایران فساد از طریق خارجی ها نفوذ پیدا می کند.

در کتاب مقدمه سرجان ملکم آمده است که زمانی که او وارد ایران می شود سرکیسه های پول را برای متصدیان امور شل می کند و از شاه گرفته تا دربان دم در پول و انعام می دهد. در نهایت سرجان ملکم به واسطه خرج ۲۷۳۰۰۰ لیره طلا موفق می شود یک معاهده سیاسی در ۵ ماده و هم یک معاهده تجارتی در ۵ ماده با ایران ببند که به ضرر ایران و سود انگلستان تمام شد.

آقای هنله می نویسد کشورهای اروپایی بالاخص انگلستان، اساساً به وسیله ابزار مناسب «فساد» توانستند کشور عثمانی را از درون متلاشی کنند و بعد این روش ار نیز در دیگر کشورهای اسلامی از جمله مصر، عربستان و ایران بکار بردند.

.فساد یک سرطان اجتماعی است که مبارزه با آن به جراحی های عمیق و اقدامات مختلف، متعدد و هماهنگ نیاز دارد. برخورد با مفاسد اجتماعی بسیار قوی و همه جانبه { باید} باشد، در غیر صورت تاثیر معکوس می گذارد.

در مورد علل فساد در جامعه ایران می توان آن در دو سطح بین المللی و شرایط داخلی مورد بررسی قرار داد.

راه حل های که می توان در مورد شرایط داخلی و زیر ساخت های مناسب فساد در ایران ارائه داد به شرح زیر است:

۱) از تولید نیاز کاذب در مردم از طریق تبلیغات و نمایش ثروت باید جلوگیری شود.

۲) گسترش دادن آموزش فنی و حرفه ای و کاهش ارزش مدرک های نظری و همچنین تشویق کار عملی و این که شرایط مناسب را برای آن فراهیم کرد.

۳) لغو قانون نظام هماهنگ پرداخت ها که موجب مدرک گرایی و رشد مؤسسات تولید مدرک شده و همچنین تنظیم حقوق کارمندان متناسب با سطح نیاز معقول

۴) تجدید نظر در سیستم بودجه بندی کشور که در آن خرید تجهیزات تشویق می شود و حقوق پرسنل پایین نگه داشته می شود.

۵) افزایش حقوق افراد کنترل کننده بیش از حد نیاز آنها (برای جلوگیری از تطمیع شان)

برگرفته از سایت علوم اجتماعی اسلامی ایرانی

 

نتیجه

 

با در نظر گرفتن و مطالعه بخش هایی از وضعیت حکومت علوی و دوران حکومت خلفای راشدین خاصه عمر بن خطاب و عثمان و با نگاهی گذرا به چهل سال از وضعیت موجود حکومتی که با شعار" جمهوری اسلامی " انقلابی کرد که دنیا را تکان داد . و محاسبات قدرت های دنیا با این انقلاب تغییر نمود . می نگریم که این حرکت دچار تزلزل شده است و گرفتار سرطانی شده که اگر رسیدگی به آن با عزم راسخ، محاسبه دقیق، داشتن یک مدل جامع برای اداره جامعه، اجرای قاطع و بدون کمترین مسامحه، پذیرش درد صورت نگیرد قطعا در سراشیب فروپاشی خواهد بود .

در پی وضعیتی که ایران گریبانگیر آن است(سوء مدیریت های کلان ، فساد اقتصادی و اجتماعی و ... ) و علامات سوال جلوی کارنامه آن ، بی تردید باید به حاکمانی که میبایست جلوی فساد را میگرفتند و خود نان خشک خورده و لنگ به خود می بستند تا الگویی برای مردم بوده و باشند  باید گفت : ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی این ره که تو میروی به ترکستان است!

مایه تاسف است که باید گفت وضعیت موجود ، مشابه حکومت دوران امویان است ، نه دورانی که ادعای آن را دارند . همانگونه که اشاره شد دوران حکومت امیرالمومنین ، دوران مبارزه با تبعیض ، فقر زدایی ، برقراری مساوات برای آحاد جامعه و عدالت اجتماعی بود و این شمه ای از دوران حکومت اسلامی بود که در ایران عزیز ، این را فقط در اوایل انقلاب شاهد بودیم .

 

رسول خدا(ص) فرمودند :زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .

 

اللهم عجل الولیک الفرج

 

پی نوشت ها
۱- تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۳؛ کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۱۳۵۲- شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۲، ص ۵۳۳- الاخبارالطوال، ص ۱۷۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۴؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۳۵۴- شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۳۱۶۵- تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۳۶- انساب الاشراف، ج ۲، ص ۱۱۸۷- همان، ج ۲، ص ۱۷۰۸- انساب الاشراف، ج ۵، ص ۴۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۳۹

 

سید محمد رضا قافله باشی