بسم الله الرحمن الرحیم

در شماره ی گذشته در یافتیم برای آغاز جهان بینی باید از شناخت خود و از شناخت انسان شروع نمود و بعد ، این سؤال مطرح شد که : چه طور خود را بشناسیم ؟ و اگر ما برای خود حاضر هستیم پس دیگر چه چیزی را می خواهیم بشناسیم؟

اما جواب سؤال دوم : درست است که ما برای خود حاضر هستیم و به خود علم داریم ولی این علم ما علم اجمالی است و در حالی که ما نیازمند علم تفصیلی به خود می باشیم توضیح آنکه : در این شناخت تفصیلی می خواهیم قوا واستعداد ها و امکانات وجودی خود را شناسایی کنیم و این که هر کدام از اینها چه کاری می کنند و برای چه هستند و این قوا و امکانات در کنار هم و مجموعا چه حاصلی برای ما دارند ؟

یکی از راه های شناخت شیء ، بررسی مشترکات و مفترقات شیء است به نحو که مثلا انسان را با موجودات دیگر مقایسه کنیم و وجوه مشترک خود را با موجودات دیگر بدست آوریم و نیز ببینیم در چه چیز هایی با آنها متفاوتیم . و به عبارت صحیح تر : آنچه برای شناخت انسان مهم است وجه تمایز و اختلاف انسان با موجودات دیگر است زیرا وجه تمایز آنچیزی است که انسان به سبب داشتن آن از موجودات دیگر جدا شده است وإلّا همچون آن ها بود.

اما بار دیگر باید قبل از ورود به مقایسه ی انسان با دیگر موجودات به یک سؤال دیگر جواب گوییم :

  • آیا بین موجودات عالم وجه تمایز حقیقی وجود دارد ؟ آیا موجودات با هم تفاوت حقیقی دارند ؟ و یا تفاوت آنها مثل تفاوت مثلا اتومبیل است با موبایل یعنی در عوارض و کارکرد با هم متفاوت اند و نه در ذات و حقیقتشان و یعنی : همه ی آنها تشکیل شده از ذراتی هستند که در همه ی آنها یکسان است و تنها در اثر ترکیب های متفاوت کارکرد های آنها مختلف گردیده .

ادامه دارد...

حامد یزدی