هو

    جان سخن

    (تاملی در آیات 70 و 71 سوره احزاب)

    قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً، یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغفِر لکم ذنوبَکم و مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً [70- 71]

    اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا دارید و سخنى استوار گویید. تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید، و هر کس خدا و پیامبرش را فرمان بَرَد قطعاً به رستگارى بزرگى نایل آمده است. (70-71)«ترجمه استاد فولادوند»

    تقوی گاهی پرهیز و اجتناب معنی می شود و در این صورت در برابر معاصی و مکروهات خواهد بود ، لکن وقتی تقوی در برابر حق تعالی است «اتقوا الله»، این معنی مناسب نیست . پس همانگونه مکرر عرض شده است تقوی پروا کردن است به این معنی که ملاحظه آن شیء را در عمل و برنامه ریزی کردن مثلا در «اتقوا نار التی ...» به این معناست که ملاحظه جهنم را در اعمال و ... بنمایید برای جهنمی که در پیش روست فکری بکنید و نحوه عملتان را با این حساب هماهنگ کنید، نه اینکه از آن غافل باشید. پس اتقوا الله یعنی ملاحظه حق تعالی را کردن و حریم گرفتن، آنچنان که در برابر موجودی با عظمت و محترم عملهایمان را تنظیم می کنیم.

    شاید چون فعل «قولوا» به «اتقوا» عطف شده است عنایت به تقوی در خصوص قول و سخن باشد چنانکه گفته می شود تقوی داشته باش و دروغ نگو.

    واژه «قول» ظاهرا به دو نحو اطلاق شده یکی گفتن و به زبان آوردن مثلا در «قال ما منعک الا تسجد» (12 اعراف) و دیگری معتقد و قائل بودن به نحوی که آن رای و سخن، اساس اندیشه و برنامه های انسان را تشکیل دهد مثلا در «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» یا «قولوا آمنا بالله و ما انزل الینا»(136بقره)

    «سدید» از ماده سدد به معنی پیش گیری به همراه استحکام است.(التحقیق فی کلمات القرآن ج 5-ص 97) بنا بر این قول سدید قولی است بسیارمحکم (حکیمانه) که از هرگونه انحراف از حق پیشگیری کند . هم مطابق با واقع است و هم لغو و بیهوده نیست. هم از کفر و نفاق و دروغ پیشگیری میکند و هم از بی فایدگی و بی هدفی. (مراجعه شود به دو تفسیر المیزان و الفرقان)

    با توجه به آنچه گذشت جمله «قولوا قولا سدیدا» میتواند دو معنا داشته باشد:1- امر است به راستگو بودن و از دروغ و یاوه اجتناب کردن. صدق در گفتار از چند چیز ناشی می شود: (شجاعت) ، دروغگو ترسوست و برای اجتناب از آنچه میترسد دروغ میگوید. (تسلیم در برابر حق)، حق جویی و حق پذیری مانع از دروغ است. دلدادهء حق از بیان آن پروایی ندارد هر چند حقی کوچک باشد، پس دروغگو درکنار حقیقتِ جاری در عالم، خواسته ها و امیال خود را می پرستد و دنبال می کند. لذا بر خلاف واقع و موافق امیال خویش سخن میگوید و این دشمنی با حقیقت حاکم بر عالم است. (صفای قلب) ، صداقت حاکی از پاکی ضمیر و بی غباری آینه دل است که واقع را بدون هرگونه دستکاری و انحراف و اعوجاج می نمایاند. لازم است توجه شود که استمرار صداقت می تواند در شکل گیری و تقویت همین صفات مفید باشد.

    2- امر است به استحکام در اندیشه و عقاید. یعنی در آیه شریفه امر شده است بر اینکه در مقام اندیشه کوشش شود بر استواری افکار و حکیمانه بودن باورها و برنامه ها . به عبارتی اندیشه ها و برنامه ها را بر اساسی مستحکم (به معنایی که درباره سدید گفته شد) قرار دهیم . «در نزد بعضی ها گاهی صورت دادن به افکار ویا برنامه پردازی از زیر بنا ویا هدف آنها مهمتر است» درتفسیر صافی، ج‏4، ص: 20این روایت آمده است که: « فی الکافی عن الصادق علیه السلام انّه قال لعبّاد بن کثیر الصوفی البصری و یحک یا عباد غرّک ان عفّ بطنک و فرجک انّ اللَّه عزّ و جلّ یقول فی کتابه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعلم انّه لا یقبل اللَّه منک شیئاً حتّى تقول قولًا عدلًا» امام صادق در این روایت با تمسک به این آیه، به شخصی که زهدورزی میکرده و به این زهد دلخوش بوده است میفرمایند: صرف اجتناب از لذتهای حرام کافی نیست بلکه خداوند عمل کسی را می پذیرد که بر اساس عدالت رأی دهد و قائل به آن باشد.

    «یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغفِر لکم ذنوبَکم » فعل یصلح مجزوم است و جواب امر است. یعنی نتیجه تقوی و قول سدید است. فاعل یصلح صریحا ذکر نشده و ضمیر در آن راجع به الله در جمله «اتقوا الله» است. پس خداوند اعمال کسانی که به دو امر گذشته عمل کنند را اصلاح میکند. اصلاح، صالح گردانیدن عمل است. و معنای عمل صالح در مباحث سوره عصر گذشت. به طور خلاصه عملی است که رشد به همراه آورد و مناسب تکامل انسانی باشد. پروای از حق تعالی و سخن راست و مفید گفتن یا اندیشه صحیح و محکم داشتن نتایجی را به دنبال دارد:1- التفات به هر سخن و توجه به هر اندیشه و رأیی که به ذهن می آید باعث می شود انسان تمرکز پیدا کند بر مبادی و ریشه های اعمالش (یعنی اراده ها و اندیشه ها). در نتیجه همانگونه که سخن و اندیشه ء راست و مفید دارد، عمل درست را نیز به نحوزیبا و نیکو انجام میدهد. 2- لغزشها و نازیباییهایی که همراه عمل بخاطر عدم دقت یا ضعف محاسبه می ماند با اصلاح الهی بر طرف میشود. «إِن تجَْتَنِبُواْ کَبَائرَ مَا تُنهَْوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیَِّاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُم مُّدْخَلًا کَرِیمًا» (31 نساء) پرهیز از کناهان کبیره بخشش گناهان صغیره را بدنبال دارد 3- انحرافها و ذنوب (ذنب آنجیزی است که از انسان جدا نمی شود) را محو میکند و یا به حسنات و اعمال صالح تبدیل میکند. «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات »(114 هود)- «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات» (70 فرقان) .

    «و مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیما» فوز بهره مندی است. وقتی تصوردقیق آن برای ما ممکن نباشد فقط می گویند سعادت و بهرۀ "بزرگ". آنهم نه فقط بزرگ در نزد انسانها؛ بلکه خداوند نیز آنرا بزرگ می داند. اطاعت حق تعالی و رسول او که آینه صادق اوست«و مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَی»(3-4 نجم) نه رقیت و بردگی بلکه به آزادی از بند هواها و به فوز عظیم رسیدن است.در تفسیر صافی (همان) آمده است که «فی الکافی و القمّی عن الصادق علیه السلام فی قول اللَّه عزّ و جلّ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فی ولایة علیّ علیه السلام و الأئمّة علیهم السلام من بعده فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیما » اطاعت از خدا و رسول پذیرفتن ولایت علی(ع) و ائمه (علیهم السلام) است یعنی جان و درون خود را مجرای ولایت ایشان قرار دادن و در تحت اراده آنها در آوردن است و این امر مایۀ سعادت بزرگ است.

    «اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب فانها هی القول السدید»

    احسان کرمانشاهی