«هو»

آرزوی خوبان2

نخستین موهبت از نعمتهای سه گانه که در پایان بخش قبل به آن اشاره شد، قلب مشتاق است:

الف)  الهى هب لی قلبا یدنیه منک شوقه:

مراد از قلب عضوی از اعضای بدن نیست، بلکه قلب حقیقت انسان است و مرکز وجود اوست یا به عبارتی عمیقترین مرتبه هویت انسان که سایر مراتب و لایه های وجود او پس از آن واقعند. از این رو قلب سالک است که به محبوب عارفان واصل می شود و رؤیت و شهود جمال او - همانگونه که از سلطان الموحدین امیرالمؤمنین (ع) منقول است[2]- نه به چشم سَر بلکه به دیدة قلب است.

 منقول است از وجود مبارک حضرت مصطفی (ص) : إِنَّ لِلَّهِ آنِیَةً فِی الْأَرْضِ فَأَحَبُّهَا إِلَى اللَّهِ مَا صَفَا مِنْهَا وَ رَقَّ وَ صَلُبَ وَ هِیَ الْقُلُوبُ فَأَمَّا مَا رَقَّ مِنْهَا فَالرِّقَّةُ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ أَمَّا مَا صَلُبَ مِنْهَا فَقَوْلُ الرَّجُلِ فِی الْحَقِّ لَا یَخَافُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ وَ أَمَّا مَا صَفَا مَا صَفَتْ مِنَ الذُّنُوبِ. الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأَعْمَال[3]     

 ترجمه: خداوند ظرفهائى در زمین دارد پس بهترین آنها پاکیزه‏تر آنها و لطیف‏تر آنها و محکم‏تر آنها است و این ظرفها عبارت از دلها و قلوب است (که هر یک ظرفیتى دارد) اما موردى که این دلها باید رقیق و مهربان باشد در مورد برادران ایمانى است و موردى که باید محکم و سخت باشد در مورد طرفدارى از حق است که از هیچ ملامت و سرزنشى در راه خدا باک ندارد و اما پاکیزه بودن یعنى از گناهان پاکیزه باشد.  عزم و آهنگ خدا کردن به وسیلة قلب و دل رساننده تر(مفیدتر) از برنج و زحمت افکندن اعضاء و جوارح با اعمال است.

انسان به قلبش ،که نزدیکترین مرتبة او به جانب خداوند است، فیض او و رحمت او را می گیرد البته به قدر وسعت، و در تناسب با پاکی و استحکامش ، که نظام هستی همانگونه بخل ندارد، تبذیر و تباه کاری هم ندارد. با توجه به آنچه گفته شد روشن است که روی دل را به سوی او کردن و مرکب آن را به جانبش روانه کردن بسیار پرفایده تر از رنج عبادات به جسم کشیدن است که توجه، عزم و حرکتِ قلب، غایت عباداتِ دیگر اعضاست.

مبادا این سخن که مایه ره یافتن است به گمراهی ما انجامد که: پس باید دلِ پاک داشت بی خیالِ فرایض و نوافل. چرا که تفقه در روایت حکم می کند که اولاً روایت در مقام مقایسه است نه تعطیل کردن عبادات. ثانیآ عمل به جوارح و اعضاء در هر حال مطلوب است، ولی در صورتی که این اعمال در راستی مطلوب و مقصود قلب باشند تعب و رنجی باقی نمی ماند، بلکه ارتباطِ زنده و با نشاطِ قلب آنها را هم نشاط بخشیده است. لذا به قرینة مقابله مراد از اتعاب الجوارح بالاعمال، صورت فقدان قصد قلبی است، یعنی در ارتباطی بی جان، همان گونه که ظاهر است. چگونه دل او را بخواهد ولی آنچه او می طلبد از آداب و اعمال با خود نیاورد؟

شوق مانند عشق رغبت و دوست داشتن شدید و بسیار است، ولی با این تفاوت که در شوق آنچیزی دوست داشته می شود که حاصل نشده است یعنی شوق حب و طلب مفقود است ولی در عشق این قید نیست. لذا ذات الهی به شوق متصف نمی شود بخلاف عشق.

شوق در قلب و دل آدمی، انابه را بدنبال می آورد، یعنی رو به جانبِ محبوب کردن و اورا جستن. این انابه و جستجو همراه ذکر و یاد محبوب است چراکه طلب به آنچه مورد فراموشی و غفلت است تعلق نمی گیرد.

روشن است که ذکر همان یاد است در مقابلِ فراموشی و غفلت. جای ذکرِ حقیقی قلب است و باطن، نه زبان و ظاهر. چه شیرین است این سخن مولی که : سَهَر العیون بذکر اللّه خُلصان العارفین و حُلوان المقرّبین  بیداری شب به یاد خدا صفا و خلوص عارفان و شیرینی مقربان است[4]. شب بیداری عارفان و مقربان از سوز دل است در یاد محبوب، و ترنّمِ زبان به نام دوست در اقتدای به قلب است در یاد او، و گرنه در صورت خالی بودن دل از خیال او آنچه ذکر زبان نامیده می شود لغلغه ای بیش نیست.

در آیاتی از سورة مبارکه رعد چنین آمده است:  . . . قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یهَدِى إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ(27) الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنِ‏ُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ  أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنِ‏ُّ الْقُلُوبُ(28) ترجمه: و هر کس را که [به سوى او] بازگردد، به سوى خود راه مى‏نماید (27) همان کسانى که ایمان آورده‏اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد(28)

اولاً:  آنکه انابه کند از هدایت بهره مند می شود. هدایت گاهی به نحو آدرس دادن و راه نشان دادن است و گاهی به نحو با خود بردن (همراه شدن) و واصل کردن به هدف و مطلوب. هدایت الهی که در آیاتی از آن به عنوان رحمت الهی نیز یاد شده - اگر چه دارای مرتب و مراحل است - از نوع دوم است . این مطلب با توجه به اینکه هدایت نوع اول با گمراه شدن منافات ندارد و هدایت در آیه در برابر اضلال است روشن تر می شود. پس رو کردن قلب به جانب الهی ملازم بهره مندی از فیض و رحمت و هدایت اوست. ثانیاً: آیه 28 توضیح دهندة مقصود از اهل انابه در آیه 27 است. پس اهل انابه و جستجوی او، دلداده ایست که به ذکر و یاد او دل سپرده است.[5]

شوقِ قلب به انابه، روکردن و یاد و ذکر می انجامد. قلب و دل که رو به جانب او کند و یاد او داشته باشد و اورا بجوید بی قرار و  نا آرامِ او می شود، زیرا او را هر کجا و در هر چیز که می جوید و نمی یابد چرا که چون او در جهان نمی گنجد پس دائم سراغ او را می گیرد و و با هر ذکر و یادِ مجدّدی دوباره پریشان و بی قرارش می شود.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ  . . . . اهل ایمان آنانند که وقتى خدا یاد مى‏شود دلهایشان مى‏لرزد و بی قرار و مضطرب می شود . . . .[6](سورة مبارکه رعد آیة 2)

از امام به حق ناطق حضرت صادق (ع) نقل شده که فرمودند:  المشتاقُ لا یشتهى طعاماً، و لا یلتذُّ شراباً، و لا یستطیب رقاداً و لا یأنس حمیماً، و لا یأوى دارا، و لا یسکن عمرانا، و لا یلبس لینا (ثیابا لینة) و لا یقر قرارا، و یعبد اللَّه لیلا و نهارا، راجیا بأن یصل الى ما یشتاق الیه (اشتاق الیه)، و یناجیه بلسان الشوق معبرا عما فی سریرته، کما اخبر اللَّه تعالى عن موسى علیه السلام فی میعاد ربه: و عَجِلتُ الیک ربِّ لِترضَى.[7]  و فسَّر النبىُ (ص) عن حاله: «أنه ما أکل و لا شرب و لا نام و لا اشتهى شیئاً من ذلک فی ذهابه و مجیئه اربعین یوماً شوقاً الى ربه».

 فاذا دخلتِ میدان الشوق‏ فکبِّر على نفسِک و مرادِک من الدنیا، و ودِّع جمیعَ المألوفات، و اجزم عن سوى معشوقِک و لبِّ بین حیاتک و موتک: لبَّیک اللهم لبِّیک، أعظم اللَّه أجرک. و مَثَل المشتاق مثل الغریق لیس له همّةٌ إلا خلاصُه، و قد نَسِىِ کلَّ شى‏ءٍ دونَه.[8]

ترجمه‏: « کسى که اشتیاق به لقاى پروردگار متعال دارد: اشتهاى غذا ندارد، و از نوشیدنی ها لذت نمی برد.آسوده نمی خوابد، و با کسى انس و گرمى پیدا نکرده، به هیچ سرایی به قصد استراحت  نمی رود، و در هیچ آبادى سکنى نمی گیرد. پوشاک نرم و لطیف نمی پوشد، و در یک حال برقرار و آرام نمی ماند، و شب و روز مشغول بندگى محبوب و خدای خود است، به امید وصالِ آنچه همواره مشتاق اوست. با زبانِ شوق با او نجوا میکند و آنچه در دل را بیان می کند. چنان که خداوند در قرآن از حضرت موسى (ع) هنگام میعاد نقل می کند: « پروردگارا من شتاب و عجله فراوان از خود براى لقاى او نشان دادم تا خوشنودى تو را دریابم». و رسول اکرم (ص) حالِ حضرت موسی (ع) را این گونه تفسیر فرمودند که: حضرت موسى (ع) در طول مدت رفتن به کوه سینا و برگشتش که چهل شبانه روز ادامه پیدا کرد، چیزى نخورد و آبى نیاشامید و استراحت و خوابى نکرد و اشتهاى چیزى را نداشت، زیرا سراسر وجود او شوق به پروردگارش بود.

پس چون قدم به میدان شوق گذاشتى، تکبیرِ فنا بر خود و بر خواستهاى خود از دنیا بگوى، و با هر چیزى که الفت و انس دارى وداع کن، و از غیر معشوق خود را منقطع و رها کن، و در این حال که بین زندگی و مرگ و در آستانه ورود به سرای باقی است[9] دعوت پروردگار را لبیک گفته، و بگوى لبَّیک اللهم لبِّیک. البته خداوند متعال اجرت را بسیار خواهد فرمود. شخص مشتاق مانندِ فردی در حال غرق‏ است که هیچ فکر و اهتمامى بجز نجات خود نداشته و هر چه غیر آنست را فراموش کرده است. »

این جستجو و سلوک قلبی ادامه می یابد و از رحمتها و هدایتهای الهی چنان سرشار می شود که قلب سالک تکامل یافته و آنگاه حضرت دوست را با همه چیز و در همه جا می یابد. می بیند که گمشده اش همواره با او بوده و هست . از این رو بی قراری به قرار و اضطراب به طمأنینه بدل می شود.[10] پس قلب مشتاق و  با انابه و ذکر، قلب مطمئن می شود.  الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنِ‏ُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ  أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنِ‏ُّ الْقُلُوبُ.

 به این حقیقت که در اثر مواجهه با ذکر و آیات الهی ابتدا بی قراری و اضطراب برای اهل معنی حاصل می شود و سپس در مرتبه عالیتر به آرامش و طمأنینه می رسند در آیة 23 سورة مبارکة زمر نیز اشاره شده است[11]:  اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ  ترجمه: خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق و محتوا) با هم هماهنگ و مشتمل بر تکرارى شوق‏انگیزند، که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى مى‏افتد که اهل خشیت از پروردگارند، سپس برون و درونشان نرم و آرام و متوجّه ذکر خدا مى‏شود. این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مى‏کند و هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمایى براى او نخواهد بود!

و قد وردت الروایة الصحیحة أنه لما نزلت هذه الآیة « فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشرْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ   . . . . » [125انعام]  سُئل رسول الله (ص) عن شرح الصدر ما هو؟  فقال(ص): نور یقذفه الله فی قلب المؤمن فینشرح له صدره و ینفسح . قالوا: فهل لذلک من أمارة یعرف بها؟ قال(ص): نعم، الإنابة إلى دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الموت[12] ترجمه: « به طریق صحیح روایت شده که چون ای آیه نازل شد « پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید، سینه اش را به پذیرش اسلام مى‏گشاید . . . » از پیامبر گرامى پرسیدند: منظور از گشایش سینه چیست؟ فرمود: نورى است که خدا در دل و قلب مؤمن مى‏افکند و سینه‏اش را بوسیله آن گشایش و روشنى مى‏بخشد. پرسیدند: آیا این نور نشانه‏اى دارد، که شناخته شود؟ فرمود: آرى، رو کردن به سرای جاودانی (آخرت) و کناره‏گیرى از سرای فریب (دنیا) و آمادگى براى مرگ پیش از فرا رسیدن آن».

شوق و انابه به سوی او روگردانی از غیر او را به دنبال می آورد و آمادگی لقای او را. این آمادگی جمع کردن دلمشغولی ها از دنیا و فراهم آوردن موجبات و اسباب لقای اوست.

شوق به او است این همه مواهب و زیبایی ها از او را بدنبال می آورد و این شوق را نیز باید از او جست لذا می فرماید: « الهى فاجعلنا من الّذین توشّحت أشجار الشّوق الیک فی حدائق صدورهم[13] - خدایا مارا از آنان قرار ده که درختان شوق و دلدادگی به تو در باغهای سینه هاشان ریشه دوانیده و شاخه های بسیار گسترانیده است». طلبیدن شوق از خداوند، درخواستِ آغاز ماجرای دلدادگی و سرگشتگی است، و اینجاست که این فقره از دعا با دیگر بخشهای آن هماهنگ میشود.

احسان کرمانشاهی

 



1-       خ :179 و من کلام له (ع)و قد سأله ذعلب الیمانی: هل رأیت ربَک یا أمیرَالمؤمنین؟ فقال ع:  أ فأعبد ما لا أرى. فقال: و کیف تراه؟  فقال:‏

لَا تدرکهُ الْعیونُ بِمُشَاهدةِ الْعِیانِ وَ لَکن تدرکه الْقلوب بحقَائقِ الْإِیمان . . . (نهج البلاغة، ص: 258- نشر هجرت قم‏   1414 ق‏ چاپ اول‏)

2-       خ :179 و من کلام له (ع)و قد سأله ذعلب الیمانی: هل رأیت ربَک یا أمیرَالمؤمنین؟ فقال ع:  أ فأعبد ما لا أرى. فقال: و کیف تراه؟  فقال:‏

لَا تدرکهُ الْعیونُ بِمُشَاهدةِ الْعِیانِ وَ لَکن تدرکه الْقلوب بحقَائقِ الْإِیمان . . . (نهج البلاغة، ص: 258- نشر هجرت قم‏   1414 ق‏ چاپ اول‏)

3-       بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار - ج‏67 - ص : 27- باب 44: القلب و صلاحه و فساده و معنى السمع و البصر و النطق و الحیاة الحقیقیات .....  فقرة آخر از حضرت جواد الائمه (ع) نیز نقل شده است

4-      تصنیف غرر الحکم و دررالکلم دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم- ش 7382 و نیز از حضرتش که منقول است که «افضل العباده سَهَر العیون بذکر الله سبحانه»

5-      دلداده ترجمه الذین آمنوا است جراکه اول مراتب ایمان گرایش دل و قلب است . لذا در توضیح انابه از ایمان استفاده شده است.

6-      محقق بزرگ مرحوم مصطفوی در ج 13 التحقیق فی کلمات القرآن ص43 می نویسد: وجل- ان الاصل الواحد فی المادة هو انزعاج و قلق فی الباطن ای حصول حالة تحرک و اضطراب فی القلب یوجب سلب الطمأنینة . .

7-      سورة مبارکة طه آیة 84

8-     مصباح الشریعه-ترجمه مصطفوى- چاپ انجمن حکمت- 1360ش- ص446-447   

9-      این حال مصداق « موتوا قبل أن تموتوا» است و در شرف لقای پرودگار

10-   با توجه معنایی که برای هدایت الهی گفته شد این بودنِ حق تعالی با سالک روشن تر می شود.

11-   مراجعه شود به کتاب توحید در قرآن، اثر استاد آیت الله جوادی آملی، ص 564 می توان تقشعر جلودهم و وجلت قلوبهم را ناظر به خشیت حاصل از ادراک عضمت ربوبی دانست و تطئن قلوبهم را ناظر به اتکا و اُنسی دانست که در اثر قرب حاصل می شود. مانند کوهی که قبل از رسیدن به آن ادراک عظمتش می شود و با وصول به آن به پایگاهی محکم تبدیل می شود.

12-   مجمع البیان ج 4 ص 561 ذیل آیه 125 سورة مبارکة انعام

13-   مناجات العارفین از مناجات خمس عشر- در بعضی نسخ به جای توشّحت ، ترسّخت یا توشّجت آمده است.