جمعی از اعضاء کانون توحید مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها قزوین

۱۵ مطلب با موضوع «محسن علیگو» ثبت شده است

ضعف معنویت

بسم الله الرحمن الرحیم

ضعف معنویت

«یکى دیگر از ضعفهاى ما این است که ما به موازات علم، به موازات پیشرفتهاى علمى، پیشرفت اخلاقى و تزکیه‌ى اخلاقى و نفسى پیدا نکرده‌ایم؛ این عقب‌ماندگى است. البته امروز در مقایسه‌ى با قبل از انقلاب، به مراتب و مراتب بهتر است - در این هیچ شکى نیست - اما باید پیشرفت می­کردیم. در علم پیشرفت کردیم، در سیاست پیشرفت کردیم؛ باید در معنویت و در تزکیه‌ى نفس هم پیشرفت میکردیم.» رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه تاریخ 14/11/1390

در این نوشته سعی می­شود عوامل ضعف معنویت در کشور به ترتیب تأثیرگذاری بررسی شود:

  1. بی تفاوتی بیشتر مسئولین نسبت به امور فرهنگی: آن قدری که به مسائل سیاسی، اقتصادی و ... اهمیت داده شد هیچ گاه به این که ما برای این انقلاب کردیم که جامعه محمدی (صلوات الله علیه) را بسازیم فکر نشد، هیچ گاه به این فکر نشد که اگر قرار بود فقط وضعیت رفاهی مردم بهتر شود، نظام شاهنشاهی هم می­توانست این کار را انجام دهد. البته باید پذیرفت که این قدر دغدغه ی جنگ، تحریم و ... زیاد بود که مجالی برای تفکر و تأمل باقی نمی­گذاشت. اما در زمانی که این دغدغه­ها هم نبود، به این که چگونه می­توان سطح معنویت کشور را بالا برد فکر نشد و نمی­شود.
  2. حاکم شدن تفکر تقدم حل مشکلات اقتصادی بر معنویت و اخلاق در میان مسئولین: این تفکر غلط که تا مردم شکمشان سیر نشود حرف زدن از دین بی­معناست چنان حاکم است که حتی تمام مردم نیز آن را پذیرفته­اند. رد کردن این تفکر نیاز به شرح زیادی دارد فقط به طور خلاصه این که در زمان رسول الله مشکلات معیشتی خیلی زیادتر از الآن بود اما علمکرد ایشان این نبود که ابتدا مشکلات معیشتی را حل کرده سپس به تربیت نفوس بپردازد.
  3. کج فهمی و بدسلیقگی مسئولین که نسبت به امور فرهنگی: مثلاً جدایی دختران و پسران در دانشگاه­ها را تندروی و پایین آمدن بازده دانشجویان نظام اسلامی می­دانند.
  4. بیرون آمدن زنان از خانه­ها و وارد شدن آنان در میان جامعه:

دهه 60: تعداد زیادی از مردان به علت تصادف یا مشاغل خطرناک می­مردند و یا در دفاع مقدس شهید شدند ç همسران آن­ها بی­سرپرست شدند و مشکل آنان باید حل می­شد ç دهه70: در یک فرآیند تبلیغی گسترده تابوی حضور زن در جامعه شکست، رسانه در این جا با بزرگ­نمایی و مصاحبه با زنان شاغل، مظلوم­نمایی زنان خانه­دار، سیاست «فرزندکمتر، زندگی بهتر» و ... نقش اساسی ایفا کرد ç بعضی از زنان برای کار به میان جامعه روانه شدندç دهه 80: زنان شاغل بیشتر مورد توجه و احترام قرار گرفتند ç زنانی که خانه­دار بودند احساس پشیمانی و حسرت کرده و دختران خود را تشویق به حضور کردند ç این تفکر در میان دختران حاکم شد که حق اولیه­ آن­ها حضور در اجتماع است ç رسانه همچنان به نقش خود ادامه می­داد البته دیگر آن دغدغه اولیه را نداشت بلکه به صورت یک اصل اساسی پذیرفته شده با این موضوع برخورد می­شد و می­شود ç اکنون: تعداد بسیار زیادی از زنان شاغل هستند ç بنا به طبیعت خود که متمایل به آراستگی هستند برای بیرون رفتن از منزل نیاز به ظاهری آراسته دارند ç برای بیرون رفتن به ظاهر خودشان خیلی رسیدگی می­کنند و بعد هم خسته و کوفته به خانه بر می­گردند و انرژی برای شوهر و فرزندانشان ندارند و آن دسته از زنانی که شاغل هم نیستند برای جبران احساس کمبودی که می­کنند از آنان الگوبرداری و تقلید می­کنند و برای خرید کردن و ... دائم با ظاهری آراسته به درون خیابان­ها می­آیند ç انرژی زنان از داخل خانه به بیرون خانه منتقل شده است ç مردان در داخل خانه از همسرانشان انرژی دریافت نمی­کنند ç مردان در جستجوی انرژی، آن را در محیط بیرون از خانه می­یابند ç مردان چشم­چران می­شوند ç چون قوه شهوت آن­ها بالا می­رود طبعشان ناخودآگاه برای ایجاد تعادل قوه غضبشان را هم بالا می­برد ç مردان تندخو می­شوند ç زنان تندخو می­شوند ç در این خانه که زن و مرد تندخو هستند، پسران نوجوان تندخو و چشم­چران و دختران نوجوان تندخو و آراسته (بخوانید بدحجاب) بار می­آیند ç کاهش معنویت

قبول دارم خیلی از جاهای این سیر نیاز به توضیح بیشتری دارد اما کلیت حرفم روشن است.

اما نقد این جریان: اولاً برای حل مشکل زنان بی­سرپرست، اسلام راه حل تعدد زوجات را پیشنهاد داده، می­شد تابوی تعدد زوجات شکسته شود نه تابوی حضور زنان در جامعه.

دوماً «روش پسندیده در زندگى زن در اسلام، آنست که به اداره امور داخلى (منزل) و تربیت فرزندان مشغول باشد. این شیوه اگرچه واجب نیست، امّا ترویج و ترغیب استحبابى موجب حفظ این سنّت شده است» (تفسیر المیران علامه طباطبایی ذیل آیه 33 احزاب: وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏)‏(انتهای کلام علامه طباطبایی)

اگر کسی بگوید: أمر به استقرار در خانه مخصوص زنان پیغمبر صلّى الله علیه و آله بوده است. پاسخ این است که: وقتى که ملاک استقرار در خانه بین آن­ها و سائر زنان مشترک است، چرا امر اختصاص به آنها داشته باشد؟ آیا امر به عدم تبرّج و إظهار زینت و خودنمائى مخصوص زنان پیغمبر صلّى الله علیه و آله و سلّم است؛ ولى براى زنهاى دیگر خودنمائى مانند خودنمائى جاهلیّت نخستین، حلال مى‏باشد؟

زنان مسلمان از دیرباز با سلامتی جسم، طول عمر و تربیت فرزندان، و اداره امور منزل و آرامش خیال شوهران زندگی می­کردند و تعداد زیادی از آن­ها هم این راه را با ایمان و تقوى و علم و عمل می­پیمودند. اما چه شد که ناگهان دختران را به عنوان تشویق به علم و هنر از خانه بیرون مى‏کشیم، و در مدارسی که هنوز اصول تربیتی آن مستحکم نشده روانه می­کنیم و بعد در دانشگاه­ها پسر و دختر را مختلط با هم وارد مى‏کنیم. همه به نام اسلام و تشویق بر لزوم علم آموزی و فضیلت علم؟ بعد همه را حیران و مبهوت و سرگردان، با دست خالی از علم - واقعاً در دانشگاه­ها به طور میانگین چه قدر علم آموخته می­شود؟ - و با دامان آلوده به گناه، رها می­کنیم؛ گناهان این معصومان بر گردن کیست؟ چه کسی آنان را از خانه و دامان پدر و مادر و شوهر در اوّل بلوغ و نبوغ غریزه تمایل به جنس مخالف و همسر طلبى برکنار داشت؛ و با وعده‏هاى پوچ سرگردانشان کرد، تا معنویت خود را بدون جرم (بلکه به خاطر غلبه ی شهوت) از دست دادند؟

سوماً حتی با این همه غوغاسالاری که «آی جهانیان بدانید ما دانشجوی دختر خیلی داریم» هنوز که هنوز است در رشته­های ویژه­ی زنان مثل زنان و زایمان مشکل داریم. دختران، حیران و سرگردان، یکى فیزیک را انتخاب می­کند، یکی جامعه شناسى، یکى فلسفه، یکی ادبیّات، یکی شیمى آلى، یکی الکترونیک، یکی هم صنایع سنگین و معدن. نتیجه این که هم بودجه‏هاى بیت المال به هدر می­رود؛ هم این دختران، فارغ التّحصیلانى مفید براى جامعه نمی­شوند، و هم پست و جاى پسران را اشغال می­کنند و هم وقت و عمر خود را تباه می­نمایند. الآن تعداد متخصّص زنان و زایمانِ خوب، در کشور کم است. فوراً زن حامله را سزارین مى‏کنند و عمل را هم خراب انجام می­ دهند.

چهارماً حقّ اوّلیّه و فطرى زن، خوددارى از امور جانکاه و مشقّت بار مشاغل سنگین است، نه اینکه حقّ اوّلیّه او آزادى در انجام این امور باشد و بعد خداوند منع کرده باشد. متأسفانه ملاک‏ها جابجا شده نه فقط در مرحله سخن بلکه در تفکّر؛ نه فقط در میان غرب زدگان بلکه در میان قشر مذهبی و حتی علمای دین. تا جایی که انگار خودنمائى و برهنگى و بى­حجابى زن و ورود در مشاغل سنگین و جورواجور از جمله حقوق اوّلیّه زن است و خداوند از او سلب کرده است.

به کجا داریم می­رویم؟ به کجا می­خواهیم برسیم؟ به آن جا که علاوه بر نابودی معنویت و باطن، اساس خانواده هم نابود شود و نسل انسان منقرض شود و دیگر ظاهری هم نماند؟

 محسن علیگو

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

رابطه انسان و خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

رابطه انسان و خدا

1) انسان در افعال خود آزاد نیست که هر کاری می­خواهد بکند مثلاً نمی­تواند هر دو پایش را با هم بلند کند.

2) و همچنین مجبور نیست که فقط یک کار خاص را انجام دهد مثلاً می­تواند در حالی که یک پایش روی زمین است پای دیگرش را بلند کند و یا روی زمین بگذارد.

3) بلکه از میان چند کار که در محدوده­ی انتخاب اوست مجبور است یکی را انتخاب کند.

4) این کارهای در محدوده­ی اختیار او به صورت دقیقی اندازه­گیری شده و برنامه­ریزی شده است و هر انتخاب مسیر و مقصد خودش را دارد که آن مسیر هم مشخص شده است.

5) این حالتِ اختیار داشتن برای انتخابِ یک حالت از میان چند حالت در هر لحظه­ی عمر برای هر انسان وجود دارد.

6) از میانِ مواردی که می­تواند انتخاب کند بعضی افعال برای او ضرر دارند و بعضی به نفع او هستند.

7) نوعِ انسان با عقل خود حتی بدون وحی می­تواند تا حدی بفهمد که کدام کار برایش ضرر دارد و کدام کار برایش منفعت دارد.

8- در وجود انسان علاوه بر عقل، شهوت(آن چه که موجب لذت برای طبع می­شود)، غضب(آن چه که طبع از خودش دور می­کند) و وهم (سرایت دادن خواص جزئی برای کلی) نیز وجود دارد و هر کدام اقتضائات خودشان را دارند و این 3 و عقل قوای اصلی انسان می­باشند و انتخاب یکی از مسیرهایی که در هر لحظه پیش روی انسان باز می­شود تأثیر گرفته از این چهار تاست.

مثلاً شهوت میل دارد که زن زیبا - بدون در نظر گرفتن مسائل دیگر - برای انسان باشد اما عقل حکم می­کند که اگر این زن برای مرد دیگری است نباید به او نزدیک شد. در اینجا بین عقل و شهوت معارضه پیش می­آید.

یا عقل حکم می­کند نسل بشر باید ادامه داشته باشد و میل شهوانی نیز این کار را لذت بخش می­کند. در اینجا بین عقل و شهوت تعارضی نیست و این دو یکدیگر را کمک می­کنند.

9- هنگام انتخاب یک فعل این قوای چهارگانه با هم در تنازع و تعارض واقع می­شوند و بالاخره یکی غالب می­شود و فعل بر اساس آن قوه غالب از انسان صادر می­شود.

10- خداوند تک تک انسان­ها را دوست دارد و برایشان برنامه دارد و برنامه­اش را متناسب با خصوصیات هر انسان، در قالب راه­هایی که انسان می­تواند در هر لحظه انتخاب کند برایش ارائه می­دهد. «انا هدیناه السبیل»

11- برای هر انسانی بهترین راه­هایی که متناسب با آن انسان است طراحی شده است. (پس مقایسه کاری عبث است.)

12- انسان بر اساس تعارض­هایی که بین قوای چهارگانه­اش وجود دارد تفکر می­کند و یک فعل را بر دیگری ترجیح می­دهد نه این که آن فعل خودش خود به خود ترجیح داده شود.

بله درست است. این فرآیند پیچیده گاهی چنان اتفاق می­افتد که انسان به نظرش می­رسد خودش نقشی نداشته. اما این به خاطر آن است که تمام وجودش را در اختیار آن قوه­ی غالب قرار داده است و تعارض خیلی برایش مطرح نبوده است. چه در این طرف «افرایت من اتخذ الهه هواه» چه در آن طرف «کنت عینه».

مطلب بسیار حساس دیگر این که: درست است که بسیاری از عوامل تحریک و انگیزش قوا و شرایط محیطی و عوامل بیرونی و درونی در اختیار انسان نیست اما نهایتاً این خود انسان است که یک فعل را بر دیگری ترجیح می­دهد اثبات این ادعا بر اساس علم حضوری است.

13- اگر آن چه که انتخاب می­شود بر اساس عقل باشد رشد و تعالی برای انسان رخ خواهد داد.

14- با توجه به بند 11 و 13 باید گفت: در صورت انتخاب درست توسط هر فردی به میزان بیشترین مقدار ممکن برای خودش تکامل پیدا می­کند.

15- انسان­ها با هم تفاوت­هایی دارند از جمله  

          1- شرایط بیرونی و محیطی هر فردی متفاوت است.

          2- قوی بودن شهوت و غضب و وهم در هر فردی متفاوت است.

          3- از همه مهم­تر میزان آگاهی از نفع و ضرر هر انتخاب، در هر فردی متفاوت است. بعضی کمتر و بعضی بیشتر می­فهمند.

16- خداوند تمام این تفاوت­ها را لحاظ می­کند. چه در مرحله­ی امتحان و چه در میزان رشدی که نصیب انسان می­کند.

محسن علیگو

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رابطه قالب و محتوا در کار فرهنگی چگونه باید باشد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
 
این مطلب برای کسانی که با فضای مسجد آقاکبیر آشنایی دارند نوشته شده است.
در طول مدتی که در مسجد بودم فهمیدم که هدف والایی که کانون فرهنگی ما دارد انسان سازی است؛ البته در برهه های زیادی این هدف مورد غفلت واقع شده است، اما در کل این خط از رسول الله به ائمه و از ائمه به علما و از علما به حوزه و از حوزه به امام خمینی و از امام خمینی به جبهه و از جبهه به مسجد منقل شده که هدف انسان سازی است. در این مدت دو نوع فرم، روش و قالب برای این محتوای والا دیدم:
1- روش اول: در این روش کارهای بدنی، فیزیکی و سخت افزاری زیادی در جهت تعظیم شعائر تعریف می شود از قبیل برگزاری جشن ها و مراسمات بزرگ، کارهای حجمی سنگین، نصب بیلبورد و بنر، برگزاری کلاس­های تابستانی به صورت سنگین و وقت­گیر و ... مسئول کانون در جریان بیشتر کارها حضور مستقیم دارد و سعی می­کند مانند نقطه کانونی آینه همه را متحد نگه دارد و در خلال این کارها رفاقت­ها و رابطه­ها شکل می­گیرد و خوراک معنوی از طریق بزرگترها در گفتگوهای دونفره یا چندنفره و بیشتر از طریق خود مسئول کانون به افراد کوچکتر خورانده می­­شود. خلاصه مسئول کانون سعی می­کرد با همه رفیق باشد و مشکلات روحی آن­ها را از نزدیک و در گفتگوهای دونفره حل کند.
محاسن این روش زمین نماندن وظیفه مهم تعظیم شعائر و تأثیرات خیلی زیاد گفتگوهای دونفره و لمس مستقیم افراد و درگیر بودن با موضوع «کار برای خدا» است. معایب این روش انرژی و نیروی بیش از حدی است که از مسئول کانون گرفته می­­شود. واقعاً یک سوال اساسی این است که آیا یک مسئول کانون این قدر باید برای کانونش وقت بگذارد؟
روش دوم: روش گروه­های مطالعاتی است. در این روش خوراک معنوی از طریق مسئول گروه­های مطالعاتی به افراد خورانده می­شود. در این روش تأکید می­شود که افراد گروه­ها نباید وارد کارهای اجرایی شوند. البته خود گروه­ها برای این که فعالیتشان از خشکی درآید باید فعالیت­هایی غیر از مطالعه نیز داشته باشند البته با محوریت گروه.
از محاسن این روش این است که وقت مسئول گروه را کاملاً نمی­گیرد. افراد اهل مطالعه می­شوند اهل بحث و گفتگو می­شوند و سطح اطلاعات آن­ها افزایش پیدا می­کند. از معایب این روش این است که کار تعظیم شعائر روی زمین می­ماند و خیلی بعید است فرد بتواند معنی «کار برای خدا» را ادراک کند.
حالا من از دوستان می­خواهم به سوالاتم پاسخ دهند:
1-                بالاخره کدام یک از دو روش بهتر است و چرا؟
2-                روش بهتر دیگری غیر از این دو روش وجود دارد؟
3-                اصلا آیا تعظیم شعائر این قدرها هم مهم هست؟

محسن علیگو

۳۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شعری خوب برای طلاب

بسم الله الرحمن الرحیم
 
ادامه مطلب در مورد کار فرهنگی در مسجد و رفع ابهامات آن را به زودی می­نویسم اما این اشعار شیخ بهایی از مثنوی نان و حلوای ایشان خیلی رویم تأثیر می­گذارد. توجه به این نکته خیلی مهم است که شاعر این اشعار عمر خود را در مدرسه گذرانده و این گونه به آن می­تازد:
حکایت
با دف و نی دوش آن مرد عرب                        وه چه خوش می­گفت از روی طرب
ایها القوم الذی فی المدرسه                            کلما حصّلتموها وسوسه
فکرکم ان کان فی غیر الحبیب                        ما لکم فی نشأه الاخری نصیب
فاغسلوا یا قوم عن لوح الفؤاد                          کل علم لیس ینجی فی المعاد
ساقیا یک جرعه از روی کرَم                           بر بهایی ریز از جام قِدَم
تا کند شق پرده­ی پندار را                          هم به چشم یار بیند یار را
 
فصل فی ذم اصحاب التدریس الذین مقصدهم مجرد اظهار الفضل و التلبیس
نان و حلوا چیست؟ این تدریس تو                 کان بود سرمایه­ی تلبیس تو
بهر اظهار فضیلت معرکه                          ساختی افتادی اندر تهلکه
تا که عامی چند سازی رام خویش                با صد افسون آوری در دام خویش
چند بگشایی سر انبان لاف                        چند پیمایی گزاف اندر گزاف
نی فروعت محکم آمد نی اصول                 شرم بادت از خدا و از رسول
اندرین ره چیست دانی غول تو                  این ریایی درس نامعقول تو
درس اگر قربت نباشد زان غرض           لیس درساً انّه بئس المرض
اسب دولت بر فراز عرش تاخت                 آن که خود را زین مرض آزاد ساخت

 

محسن علیگو

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مسجد

بسم الله الرحمن الرحیم

1-    غایت کار به اصطلاح فرهنگی در یک مسجد چیست؟

2-    مخاطبین کار فرهنگی در مسجد چه کسانی باید باشند؟

فرضیه­های خام اولیه من:

1- مسجد گذرگاه است، باید این گذرگاه طوری طراحی شود که

  • اولاً برای همه گذرگاه باشد اما چراغ آن خاموش نگردد و فعالیت­هایش سست و کمرنگ نگردد که جمع بین این دو موضوع کار سختی است.
  • ثانیاً کسانی که به مسجد می­آیند صبغه و رنگ دینی پیدا کنند و در مسیر انسانیت قدم بردارند.
  • ثالثاً مسجد باید روی محله تأثیر مثبت بگذارد.

2- با مراجعه به سیره رسول الله مشخص می­­شود که انحصار کار فرهنگی در مسجد در نوجوانان کار اشتباهی است.

اما جهات دیگری هم وجود دارد از جمله این که اکنون که خانواده­ها چنان که باید و شاید تربیت اسلامی فرزندان را به عهده نمی­گیرند و چه بسا بیشتر خانواده­ها نسبت به مذهب لابه شرط و تعداد اندکی نیز به شرط لا باشند و از طرف دیگر نوجوانان روح پاکی دارند و تعلقات دنیا در روح آن­ها رسوخ پیدا نکرده و از طرف دیگر با مسأله نفس­گیر بلوغ جنسی روبه رو هستند شاید در زمان کنونی که وقت و نیرو کم است کار روی آن­ها بهتر و مفیدتر باشد.

اما اگر بخواهیم رسالت مسجد بما هو مسجد را منحصر در فعالیت روی نوجوانان کنیم این اشتباهی بس بزرگ است. اگر بخواهیم کاری اساسی کنیم باید دقیق سیره فرهنگی رسول الله در مسجد را بررسی و توانایی­های لازم را کسب و آن سیره­ی نورانی را اجرا کنیم.

 محسن علیگو

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰