شکوا

به نام خداوند مهربانِ مهربانِ مهربان...

به نام مهربان. به نام آنکه مهر در دلم افروخت و طوری خلقم کرد که بی مهر لحظه ای زنده نمانم.

به نام خدایی که اساس دینش مهر است.

مهربانا! تو که می دانی بدن مهر لحظه ای زنده نخواهم بود. تو خود این قلب بی قرار را به من داده ای! که اگر لحظه ای آن را به محبتِ چیزی گره نزنم، آرام نمی گیرد.

خدایا! بی قرارم! هر روز هزار و یک چیز مرا به طرف خود می کشد. روحم را در بند خود در آورده اند. با اینکه میدانستم تنها تو آرامبخش دلهایی، اما باز دل به غیر تو سپردم. با اینکه می دانستم این معشوق ها باقی نخواهند ماند و روزی خزانشان خواهد رسید، باز به آنها دل بستم و تو را فراموش کردم.

قریبِ غریبم! چه کنم با این نفس؟ چه کنم با این اوضاع و احوالم؟

و چه خوب گفته است مولایمان ـ علی بن حسین علیهماالسلام ـ در مناجات الشاکین:

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیکَ مُولَعَةً وَ لِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُکُ بِی مَسَالِکَ الْمَهَالِکِ وَ تَجْعَلُنِی عِنْدَکَ أَهْوَنَ هَالِکٍ‏ کَثِیرَةَ الْعِلَلِ طَوِیلَةَ الْأَمَلِ إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ‏ مَیَّالَةً إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَ السَّهْوِ تُسْرِعُ بِی إِلَى الْحَوْبَةِ وَ تُسَوِّفُنِی بِالتَّوْبَة»

و چه کنم با دشمن بیرونم؟ اویی که قسم خورده تا مرا گمراه کند! «إِلَهِی أَشْکُو إِلَیْکَ عَدُوّاً یُضِلُّنِی وَ شَیْطَاناً یُغْوِینِی قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِی‏ وَ أَحَاطَتْ هَوَاجِسُهُ بِقَلْبِی یُعَاضِدُ لِیَ الْهَوَى وَ یُزَیِّنُ لِی حُبَّ الدُّنْیَا وَ یَحُولُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الطَّاعَةِ وَ الزُّلْفَى»

و این دشمن درون و برون دست به دست هم دادند تا قلبم را کشتند و مرا به سمت هلاکت و خسران کشاندند. «إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو قَلْباً قَاسِیاً مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّباً وَ بِالرَّیْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً وَ عَیْناً عَنِ الْبُکَاءِ مِنْ خَوْفِکَ جَامِدَةً وَ إِلَى مَا یَسُرُّهَا طَامِحَة»

خدایا! مهربانا! با این هجوم دشمن برون و درون چه می توانم بکنم؟ منی که بدون حول و قوه ی تو نمی توانم حرکت کنم، چگونه می توانم به این جهاد اکبر بروم؟ چگونه وقتی قلبم مرده و گناه اراده ام را ضعیف کرده و شیطان و دنیا برایم جلوه گری می کنند می توانم برخیزم و به سمت تو روی گردانم؟ خدایا منی که در قدرتم نیز ضعیفم چگونه در ضعفم ضعیف نباشم؟ «إِلَهی لاَ حَوْلَ لِی وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِقُدْرَتِکَ‏ وَ لاَ نَجَاةَ لِی مِنْ مَکَارِهِ الدُّنْیَا إِلاَّ بِعِصْمَتِک»  

کمکم کن، ای مهربان ترین مهربانها! «فَأَسْأَلُکَ بِبَلاَغَةِ حِکْمَتِکَ وَ نَفَاذِ مَشِیَّتِکَ أَنْ لاَ تَجْعَلَنِی لِغَیْرِ جُودِکَ مُتَعَرِّضاً وَ لاَ تُصَیِّرَنِی لِلْفِتَنِ غَرَضاً وَ کُنْ لِی عَلَى الْأَعْدَاءِ نَاصِراً وَ عَلَى الْمَخَازِی وَ الْعُیُوبِ سَاتِراً وَ مِنَ الْبَلاَءِ (الْبَلاَیَا) وَاقِیاً وَ عَنِ الْمَعَاصِی عَاصِماً بِرَأْفَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین»

حسام یزدی